این داستان تقدیم به شما
سلام من عمید هستم بیغیرتم از زمانی که عطا دوست دبیرستانم واسه اولین بار اومد خونمون منم چون خواهرم نبود بردمش طبقه بالا که اتاق خواهرم اونجاست چند تا عکس از خواهرم بزرگ به دیواره که لختی کلا خانوادگی تو این مسایل راحتیم یه کمی حرف زدیم چون من سفیدمو کونمم به خونواده مادرم رفته بزرگ با شلوارک بودم که عطا زیپ شلوارشو باز کرد یه شورت سفیدم پوشیده بود کیر عطا 19 سانته کلفت گوشتی یه مرتبه دلم ریخت داغ کردم تو حرف بهم گفت عمید راستی کیرت شق بشه چند سانته گفتم 6 سانت خندید گفت اخه کونی این دیگه دودوله نه کیر منم گفتم مگه از تو چقدر گفت ببین شرتشو داد اونور کیرش دیدم جون کلفت 19 سانت ناخواسته گفتم جون گفت دوست داری اومدم بگم اره که خواهرم واسمون بستنی اورده بود
تا عطا خواست شورتشو بده بالا دیگه زیبا خواهرم اومد تو با یه تاپ بود دامن کوتاه قشنگ کیر عطا را دید بستنی داد فکر کنم اونم شهوتی شد چون عمدی جلوی ما دولا شد مثلاً از زیر تخت یه چیزی برداره که قشنگ چون شورتم نمیپوشه کس کونش پیدا شد قشنگ یه 30ثانیه دیدیم بعد گفت راحت باشید رفت تا رفت من سریع کیرشو گرفتم به مالیدن گفت بخور منم کردم تو دهنم خوردن بعد عطا گفت بخواب خوابیدم عطا کونمو دید گفت جون قربون کونت برم کونی مادر جنده خار کسده دیگه تو ابرا بودم لا پایی میکرد که روم نمیشد بگم بکن تو سوراخ کونم ولی عمدی از زیر کیرشو بالا میدادم که خودش گفت مادر جنده خوب بگو بکن تو سوراخ کونم کرد تو کونمو گفت خاک تو سرت گشادم هستی تو حین کردن گفت سوراخ کون زیبا دیدی چرا سیاه بود منم گفتم چرا گفت مطمعین باش اینقدر کیر به چوچول سوراخ کونش خورده سیاه شده گفتم وای جون بعد عطا گفت عمید اگه مامانت کیر منو ببینه میگه سریع بیا بکن چون باباتم حتما دودول داره از اون موقع دیگه بیغیرت شدم تا زن گرفتم
یه باجناق داشتم محسن یه بار بحث کردیم اخرش گفت کونی دید چیزی نگفتم دوباره گفت مادر جنده منم هیچی نگفتم گفت معلوم کونی مادر جنده خار کسده هستی معلوم اون زیبا خواهرت هزار کیر تو کس کون گشادش رفته اره فهمیدم بیغیرتی کونی واسه اینکه اب بیغیرتی دودولتم بیارم بدون کس کون گشاد زن جندت مژگانم گاییدم چه کون گشادی دارم تو که عرضه نداری معلوم کیرم نداری اومد جلوم گفت اصلا بزار ببینم شلوارم داد پایین گفت خاک تو سرت مادر جنده با این دودولت بعد گفت برگرد ببینم منم سوراخ کونم داشت واسه کیر دل دل میکرد برگشتم گفت معلومه کونی کیرشو فرو کرد تو کونم دیگه منم از خود بیخود شدم گفتم وای جون قربونت برم قربون کیرت بشم بیا خودم کیرتو خیس میکنم بعد به مژگان زن جندم میگم قمبل کن شلوارشو میدم پایین چون زیاد کون داده کونش بزرگ گشاد لاشم عرق کرده بهش میگم لا کونتو باز کن اینقدر گشاده که با عرق لا کونشم کیرت میره توش
با دست خودم کیرتو فرو میکنم تو سوراخ کون گشاد زنم مژگان بعد خودش میشینه رو کیرت تا ابت بیاد …
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید