این داستان تقدیم به شما
سلام
من صدف هستم. یک زن متاهل 30 ساله با قد 170 سینه های بزرگ و کپلهای گنده.
بخاطر زیبایی زیادم دائم مورد توجه مردها هستم. تو فامیل اکثر مردها بهم چراغ میدن. تو خیابون و موقع خرید فروشنده ها سعی دارن باهام لاس بزنن. ولی من سرم تو زندگیمه. یک شوهر 40 ساله دارم که پزشکه. شبها دیر میاد. بعد از بدنیا اومدن تنها فرزندمون دیگه سر کار نرفتم.
خریدهای خونه رو از هایپرمارکت سر کوچه میکنم. چند وقتی بود یک پسر پررو بعنوان شاگرد مغازه اونجا همش بهم نخ میده. عصبیم کرده.
به شوهرم گفتم و اون گفت که دیگه از اونجا خرید نکنم.
منم سعی میکنم خریدامو از جاهای دیگه کنم.
پسره اسمش محسنه حدودا 30 سالشه. خیلی پررو و بی ادبه.. ازش متنفرم. یک بار وقتی وسط ردیف های فروشگاه دنبال شکلات بودم چند باری اومد و به بهانه راهنمایی من کونمو دستمالی کرد و منم عصبانی شدم و سرو صدا کردم.
کسی تو مغازه نبود. حسابی خودشو جمع و جور کرد.
صاحب مغازه خیلی مرد محترمیه. ازم عذرخواهی کرد و قول داد بهش تذکر جدی بده.
دیشب حدود ساعت 10 شب شاهین شوهرم زنگ. زد که یک جراحی اورژانسی داره و تا نصفه شب بیمارستانه.
حدود 11 شب هوس سیگار کردم. سیگارم تموم شده بود.
مجبور شدم زنگ بزنم به پیک موتوری.. ولی موفق نشدم. مانتومو پوشیدم و شالمو انداختم و رفتم بیرون.. هرچی دورزدم هیچ سوپری باز نبود.
فقط همون هایپرمارکت سر کوچه باز بود.
با احتیاط جلوش نگه داشتم و سرک کشیدم.
متاسفانه محسن شاگرد لات سوپر فقط تو سوپر بود.
دل به دریا زدم و رفتم تو سوپر. با صدای بلند بدون سلام گفتم یک بسته سیگار مارلبرو بدین… هنوز حرفم تموم نشده بود که محسن گفت نداریم.
میدونستم داره اذیت میکنه.
منم عصبانی برگشتم که از سوپر خارج بشم.
یهو محسن صدام زد که. بچه خوشگل بیا شوخی کردم.
با عصبانیت برگشتم و بهش گفتم حرف دهنتو نمیفهمی.
نمیدونی با یک زن چجوری رفتار کنی.
خندید و بطرفم اومد و صورتشو نزدیک صورتم گرفت. تو چشام نگاه کرد و با کمال بی ادبی گفت که همتون قبل از گاییده شدن همینجور سرو صدا میکنید.
خشکم زد.
ادامه داد که وقتی کیرمو لای کستون میزارم دیگه آروم میشین.
گفت تقصیر خودته که داری چس بازی در میاری.
فریاد زدم که مرتیکه من متاهلم و تو حق نداری بهم توهین کنی.
تو چشام نگاهی کرد و گفت.
من تا تورو نگام تو با من مهربون نمیشی.
دیگه عصبانی بودم.
برگشتم و خواستم برم سوار ماشین بشم.
محسن داد زد که سیگار نمیخواستی مگه.
منم داد زدم.
از توی دیوث نمیخرم.
اونم داد زد که نخر. هدیه بگیر.
منم داد زدم برو گمشو لات بی سروپا.
من از تو هدیه بگیرم؟
وسط راه بودم داد زد که دوستت دارم لعنتی خوشگل.
وسط عصبانیت خندم گرفت.
باورم نمیشد یک پسر لات آسمون جول اینجوری منو عاصی کرده باشه.
اونهمه مردای عجیب تو نخم بودن و نا امید مونده بودن. این پسره عجب اعتماد بنفسی داره.
نشستم تو ماشین.
دیدم اومد پشت شیشه.
زد به شیشه.
نگاه کردم و با اشاره گفتم چی میخوای. ازم خواست پنجره رو بدم پایین.
منم دادم پایین تا کم نیارم.
گفتم چی شده؟
گفت وقتی میای سوپر سوتین بپوش اون سینه های لعنتیت منو آتیش نزنه.
متوجهرشدم سوتین ندارم و یقه مانتوم هم بازه.
حجم سینه هام معلوم بود.
با پررویی دستشو لای سینه هام مالید و زیر لب گفت جووووون.
خشکم زده بود.
فقط گفتم خجالت بکش.
گفت برات سیگار پیدا میکنم میارم خونتون.
گفتم بلدی خونمو.
گفت بله بیشتر وقتا پشت سرت اومدم تا دم خونه تا اون کون گندتو دید بزنم.
دیگه چیزی نمیخوای برات بیارم؟
دیلدو نمیخوای؟ گفتم مگه دیلدو هم میفروشی بچه پررو.
گفتم آره.. سایزو رنگشو بگو.
گفتم بزرگترینش و سیاه باشه.
گفت کیر سیاهو گنده دوست داری پس؟
گفتم خیلی
گفت پس باهام مهربون باش بهت بدم.
تو چشاش نگاه کردم.
خندم گرفت.
گفتم برو تا نزدمت و گازو گرفتم و رفتم خونه.
بچه پررو رو موبایلم زنگ زد که سیاه تموم کردیم.
یک قهوه ای تیره دارم بیارم برات.
خندیدم.
گفتم خیلی لاتی تو.
گفت ده دقیقه دیگه سیگار میارم
نمیدونم چی شد شیطنتم گل کرد.
لخت شدم و یک لباس خواب حریر پوشیدم.
چند دقیقه بعد زنگ درب زده شد بدون اینکه بپرسم گفتم بزار تو اسانسور.
منتظر شدم آسانسور رسید و رفتم پشت در و تا باز شد دیدم خودشم اومده.
منو دید خشکش زد.
منم جا خوردم.
تمام سینه و کسم معلوم بود.
دستمو گرفت و چرخوند.
نفهمیدم چی شد که دیدم منو کشیده تو خونه و رو مبل خم کرده.
لمبرای کونم گرفته بود و داشت تلم میزد.
کیرش کلفت و بلند بود.
سینه هام تاب میخورد.
اونشب توی دوساعتی که موند به هفتاد روش سامورایی منو گایید.
کس و کونم پر آبکیر شد.
منم ول کردم خودمو و فقط کس دادم.
باورم نمیشد به #شاگرد سوپری #لات #محل کس و کون بدم.
از اون روز کون گندمو هر شب قبل اومدن شوهرم میگایید.
بعصی وقتا تو سوپرش منو پشت #فریزر #میخوابوند رو زمین و رونامو میگذاشت سر شونش و میکرد.
شده بودم جنده اش.
از اونشب #باهاش #مهربون شدم.
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید