این داستان تقدیم به شما

کتی دختر داداشمه من عموی کوچک او هستم کتی از زمانیکه به سن بلوغ رسید تا میرفتم خونشون خیلی عاشقانه با من رفتار میکرد از نظر سنی 8 سال از من کوچکتره کتی مثل مامانش زیبا و لونده مامانشم با وجودی که از من خیلی بزرگه شدیدن علاقه داشت با من سکس کنه ارزو داشت من شوهرش بودم بارها شب هایی که خونشون میخوابیدم می اومد زیر پتو و لحاف من بدون شلوار تا من بکنمش ولی خیلی عقلم نمی کشید بعدا حسرت شو می کشیدم اخه ناشی بودم دوس دختر هم نداشتم فکر می کردم دلش برام می سوزه می خا گذشت کنه نگاییدمش که اگر می کردمش سرنوشت و اگاهیم از زن و سکس بالاتر میرفت خیلی در روند زندگیم تاثیر مثبت می گذاشت که زن گرفتم فهمیدم زنا خیلی زود حتی با نزدیکترین محرمشانم راضی به سکس میشوند بعد از ازدواجم بود که داداش مریض بود تهمینه را گاییدم خیلی راحت و بدون ممانعت گذاشت پیش مامانم حتی مامانمم فهمید بکنمش
 
بگذریم سالها گذشت تا کتی کارشناسی ارشدشم گرفت یک روز خونشون بودم شوهر خواهرش اومد شب بود شام میخوردیم دنبال وسیله ای بود تو انباری که به کتی گفت بیا این چراغ قوه را نگهدار من پیدا کنم تا رفتن به مامانش گفتم چرا گذاشتی بره این وقت شب تو انباری که یک اتاق بزرگ و جدا از خونه است میخا چکار کنن گفت میترسم این پسره لاابالی اخرش کتی را بلایی سرش بیاره تو با کتی حرف بزن
من طاقت نیاوردم رفتم دیدم بله پسره لبای کتی را داره میخوره تا صدای پا اومد وانمود کردن که کاری نمی کردن
پسره دید من عصبانیم دیگه تو اتاق هم نیمد به کتی گفتم حیف نیست خودتو تسلیم این میمون میکنی اونم شوهر خواهرت ؟
گفت عمو کاری نمی کرد تو گوشم گفت عموت داره میاد و … مشتی دروغ و…
دست زدم سینه هاش دیدم معلومه تازه خورده شده نذاشت ببینم
تا گذشت یکروز اومد دفترم لپتاپم رو میز بود یه داستان از سایت گرفته بودم که زنه با برادر شوهر سکس داشته گفت میبینم که داستان سکسی میخونی گفتم بیا تو هم بخون
گرفت خوند گفت نکنه تو هم با مامان سرو سری داشتی گفتم اونموقع که باید می گاییدمش متاسفانه نه گفت چرا گفتم بارها مامانت لخت اومد بغلم نکردمش ناشی بودم
گفت اتفاقا بمن گفته !!
 
گفتم یکیشو تعریف کن اگه راست می گی که تعریف کرد دیدم سیر تا پیازو به کتی گفته !!!
دفترو بستم با کتی راه افتادم تو شهر دستم رو سینه هاش بود و بزور کردم تو شورتش کسش خیس بود اونم دستشو اورد رو کیرم کمربندمو باز کرد گفت عمو بذار بخورم کمی خورد نمیشد جاده شلوغ بود هر چند شیشه ها دودی بود ولی میترسیدم ببینن
گفت عمودبریم خونه خواهر بزرگم تو پیشوای ورامین ؟ پرسیدم برای چه ؟
گفت خیلی وقته نرفتم دلم برای یاشار یه ذره شده گفتم شرط داره باید بذاری بکنمت خخخ البته قصدم شوخی بود
گفت باشه مگه زن عمو سیرت نمی کنه گفتم مریضه هر روز میره فریز می کنه خخخ
گفت حالاااا…
گفتم باشه بذار زنگ بزنم خونه
بعد که رفتیم

 
از جاده خاوران که پیچیدیم به سمت پیشوا حدود ساعت 22 بود دستم رو سینه هاش بود ولی ناز می کرد راه نمی داد تا رسیدیم به نزدیکی پارکینگ کنار جاده سینشو باز کرد گفت بیااا بخور ولی مواظب باش تصادف نکنی که کشیدم پارکینگ که خیلیم خلوت و دنج بود ماشینمم 206 بود تا ایستادیم. درها را قفل کردم کتی صندلی را تا اخر خوابوند دستشو انداخت گردنم لبمو شروع کرد با ولع خوردن
شلوار لی کشی تنش بود زیپشو تا خواستم بدم پایین دیدم بازه دستمو گذاشتم رو کسش با مهارت مالیدم
کیرم داشت تو شلوارم خودکشی می کرد
گفتم بیام روت تا منم اذیت نشم دارم میترکم
گفت تسلیمم بیا
صندلی را تا جا داشت داد عقب انتظار نداشتم بذاره شلوارشو بدم پایین تا رفتم روش از دو طرف شلوارشو گرفتم که مثلا با زور بکشم پایبن دیدم خودش کمکم کرد شورتم نپوشیده بود مال خودمم زود کشیدم پایبن تا بکشم یکی از پاهاشو حتی از شلوارش بیرونش کرد اونوریشو من در اوردم گفت مامانو خوب نگاییدی حالا بیا دخترشو پاره کن من مال تو ام گفتم کتی پرده ات چی؟ گفت ندارم نپرس بکون تو کسم
منم حدود 10 روزی بود زنم مشکل داشت مرتب می رفت فریز می کرد تشنه کس بودم ضمن اینکه قبل از این کار تو را با مالیدن کتی و او هم مالیدن کیرم ابم اومده بود ولی شدیدن خایه ام درد گرفته بود
پرسید حمید گاییدتت ؟ گفت نه اون فقط چند وقته رودروایسی موندم میگه اگه نذاری با سینه هات بازی کنم خواهرمو طلاق میده منم بخاطر اون که خواهرم اذیت نشه گذاشتم با سینه و بوسیدن و دو بارم ساک زدم و همین
داشتم شاخ در می اوردم !!
 
قبل از اینکه کیرمو بکنم تو کسش انگشتمو کردم کسش با احتیاط دیدم بازه
ولی خیلی تنگه انگشتم بعد چند سانت میرسید به یک سوراخ تنگ ولی باز مثل حلقه کون بود ولی نرمتر کیرمو که رد کردم وقتی رسید تو اون سوراخه هر چه توان داشت پاهاش که دو کمرم بود و دستاش فشارم دادانگار چیزی باز شد و کیرم به سختی تا تهش رفت تو
گازم گرفت زیرم هی گفت دیدی اخرش زنت شدم دیدی خودت اخرش پردمو زدی جوووون دیگه رحت شدم کتی 27 سالش بود تو اوج شهوت منم نزدیک 36 ساله هر کاری کردم ابمو نریزم توش گفت بریز نترس حامله نمیشم امروز فرداست که پریود بشم فوقش حامله شدم قرص می خورم
ابمو ریختم تو کسش کیرم که در اومد حسابی خونی بود پردشو پاره کرده بود حلقوی بوده چون کیرم کلفت بوده پاره شده بود از شدت شهوت انگار کس اون نبود که پاره شده
من باز دلم میخواست بکنم چون نیمساعتی نازش میکردم ولی دلم نمی اومد باز زخمشو تازه کنم گفت بذار تو کونم گفتم قبلا دادی گفت نه جون عمو ولی دوست دارم تا بریم خونه ابجیم هر دو سوراخمو پاره کنی

 
چرخید به رو خوابید کرم داد گفت تا میتونی چربم کن بکون تو کونم
یواش یواش کونشم گاییدم خیلی با حوصله طوری که اعتراف کرد هیچ دردی نداشت نزدیک نیم ساعت از کونش گاییدم تا ابمو ریختم تو روده اش جلو عقبش پر ابم بود رسیدیم خونه ابجیش پری دید فهمید گاییده شده پری هم جنده است ولی من نکرده ام تو گوشش گفته بود عمو گاییدت ؟ کتی هم گفت آره که من شنیدم
شب بعد شام پری جای منو کتی را مثل زنو شوهر بغل هم انداخت خودشم با شوهر دختر کوچولوش تو اتاق خواب خوابیدن خونشون کوچیکه 45 متره شبم یکبار از کون گاییدمش
از اون تاریخ کتی هم کارمندم شده زنمم شک نمی کنه بکنه هم چون خودشو لو داده داداشش سالهای سال میگاییدتش
همیشه دسترسم است از زمانی که گاییدمش دیگه پیش مادرش نمیره خونه خودم زندگی میکنه با هم می ریم با هم بر می گردیم بقدری زیباتر شده که زنم می گه راضیش کن با ناصر داداشش که خیلی پولدار و شیک و پیکه با من همسنه زنشو طلاق داده ازدواج کنه کتی ناصرو دوس نداره بمن میگه عاشق تو ام مامانشم میدونه میکنمش خیلی خوشحال هم هست که غریبه نمی کنه چون میدونه دخترش چقدر هات است و میدونه من مدتهاست کازکتومی کردم (چند ماه بعد از شروع سکسهایم با کتی که کتی را دو بار ابستن کردم با قرص دفع شد) مامانشم راضی که با ناصر ازدواج کنه فعلا میگه نه من خودم یک پسر دارم که #بلژیک داره درس میخونه از چهارم دبستان اونجا پیش دایی بزرگش زندگی می کنه ما هم هر چند ماهی میریم سری می زنیم بر می گردیم اخرین بارم با کتی رفتم خانمم نیومد چون میخا بعد از ژانویه بره تا بعد عید کتی را تمام اروپا چرخوندم تو هر کشور دو سه روزی بودیم و بکوب می گاییدمش بخاطر کتی بیش از یکساله وازکتومی کردم چون چند بار کتی را حامله کردم ه با قرص باز شد و جنین جا نگرفته دفع شد

 
مدتیست #تهمینه را میکنم نا کس از #دخترشم بدنش ترد تره کسشم باوجود 4 شکم #زایش مثل کس دختر می مونه..
#سپاسگزار شما پ _ س
#سفر #با #کتی

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *