این داستان تقدیم به شما

سلام من سمانه 26 ساله ام. 19 سالم بود با امیر ازدواج کردم خیلی بهم نمیرسید منم دختر هاتی بودم .بعضی وقتا دلم واقعا کیر میخواست اما امیر …سال اول ازدواج رفتیم دریا شمال کنار ساحل یه آقای ورزشکار با شرت داشت میدوید و ورزش میکرد هیکل بزرگ و ورزشکاریش و اندام جذابش باعث شد اولین بار فقط با نگاه کردن به یه مرد ارگاسم بشم داغ داغ بودم بنده خدا امیر فکر میکرد مریضم با اون قیافم .
 
چشم بد جور دنبال پسره بود تا اینکه دیدم رفت سمت باغ وحش به امیر گفتم بریم باغ وحش اما هر چی اسرار کردم نیومد .من تا حالا جز شوهرم با کسی نبودم و دست کسی بهم نخورده بود اما اون روز جوری حشری بودم که اگه گربه هم بهم پیشنهاد میداد قبول میکردم چند ساعت بعد امیر گفت که من خودم اگه میخوام تنهایی برم باغ وحش و اون منتظرم پشت در میمونه رفتم ولی اون پسره نبود اما یه پسر دیگه وقتی دید تنهام بهم شماره داد و منم گرفتم اما وقتی داشتم به طوطی ها نگاه میکردم یهع مرد دیگه اومد کنارم و گفت که اگه میخوام میتونه یه جوجه طوطی بهم هدیه بده و مسئول باغ وحشه منم خیلی خوشحال قبول کردم اما بعدش گفت که جوجه طوطی اون پشته و برای گرفتنش باید با هم بریم پشت قفسه ها منم فهمیدم که یارو چه نقشه ای تو سرشه و اولش قبول نکردم ولی وقتی گفت که دیده از اون پسره شماره گرفتم و اگه نرم به شوهرم میگه چاره ای نداشتم

 
دنبالش رفتم تو یه اتاقک واول ازم لب گرفت خیلی ترسیدم گفتم تو رو خدا زود باش الان شوهرم میاد تو دیر کنم فکر کردم مثل شوهرم دودول کوچیک داره و چند ثانیه ای کارش نمومه اما وقتی زیپ رو کشید پایین و در اوورد کیرش یه هیولای سیاه بود بزرگ و سفت خیلی ترسیدم اما برم گردوند و شلوارم رو کشید پایین با کسم ور رفت تا مرطوب بشه وقتی فرستاد تو جیغ زدم دستام به دیوار اتاق بود و ایستاده بودیم گفت چی شد دردت اومد کم کم دیوونش شدم اونقد اب از کسم اومد و ارگاسم پشت سر هم شدم که نفهمیدم چه جوری این نیم ساعت شد رفتیم بیرون امیر تو باغ وحش بود پسره سریع رفت پیش امیر و بهش گفت خانومت حالش بد شده بود امیر بیچاره هم باور کرد و کلی قربون صدقم رفت

 
داشتیم میرفتیم پسره گفت #فردا صبح #تشریف بیارین #جوجه #طوطی که #سفارش #دادین رو از خونه بیارم

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید