این داستان تقدیم به شما
سلام.امیر هستم
این قضیه تقریبا ۶ سال پیش اتفاق افتاده…
من با مامانم ۱۸سال اختلاف سنی دارم و این اتفاق تو ۱۶سالگی اتفاق افتاد که بابا مامانم به خاطر اعتیاد بابام همیشه با هم اختلاف شدید داشتن به طوری که بابام شاید هفته ای دو روز اونم ۲شب به بعد میومد خونه و خرجی خونه نمیداد و مامانم که زن جونی بود همیشه از این قضیه رنج میبرد و قضیه از جای شروع شد که مامانم وقتی داشت به خاطر خرجی خونه با بابام دعوا میکرد به بابام گفت اگه پول ندی میرم کس میدم و من تو اون لحظه خونه بودمو این حرفو شنیدم که باعث شد کل روانم بهم بریزه و مامانم هم زن جوون و انصافا سفید رو خشکلی هم بود به طوریکه کل خاندانشون از لحاظ ژنتیکی کساشون تنگ هست و منم اینو از دختر داییم شنیده بودم که میگفت ههمون موقع سکس کلی به خاطر این قضیه درد میکشیم
خلاصه از اون روز به بعد نظرم در در رابطه با مامانم عوض شد و اونو به شکل یه جنده میدیدم به طوریکه همش دید مزدمش و اونم از همه جا بی خبر جلوم با تاپ ویه شلوار صورتی نازک که شرتش از زیر معلوم بود جلوم راه میرفت و چون وسواس بود همیشه خم مبشد و همه جارو تمیز میکرد با یاد این حالت من هر روز جق میزدم و جلوش همیشه کیرم راست میشد و تا جایی که فهمید و همیشه میگفت دستشویی رفتنت چرا اینقدر طول میکشه من همیشه از بچگی باهاش کشتی میگرفتم و همیشه با هم حموم میرفتیم ولی تو حموم میگفت روتو بکن اون طرف .یه روز دل زدم به دریا و به شوخی بهش چسبیدم و به بهونه کشتی بهش چسبیدم و به هر بدبختی بود زدمش زمین به طوری که به پهلو افتادو و موهاش مثل زنهای حشری روی پیشونیش پخش شد و منم مثل یه شکارچی پریدم روش و هر چی گفت برو کنار نرفتم و تا جایی که عصبانی شد ولی من تصمیمو گرفته بودم و با عصبانیت گفتم میخوای کس بدی .
اون که شکه شده بود گفت این حرفها چیه .گفتم به بابا گفتی ..خشکش زد و چیزی نگفت و من منم بهش حمله کردم طوری که دو تا زانوشو باز کردم و خوابیدم رو شکمشو و پاهاشو با دستم به عقب فشار دادم طوری شد که کس پف کردش از وسط سلوارش نمایان شد و کیرمو چسبوندم به کسش اولش فکر کرد شوخیه ولی وقتی کیر مثل سنگمو چسبیده به کسش دید مثل سگ ترسید و شروع به لرزیدن کرد و تو اون لحظه من بودمو اون .هر چی التماس کرد برو کنار نرفتم و هر چی بیشتر دست و پا میزد بیشتر خوشم میومد نفهمیدم چطور شلوارشو کشیدم که پاره شد و به هر بدبختی بود شرتشو دراوردم .کسش پر پشم بود معلوم بود مدتهاس سکس نکرده.
یاد حرف دختر داییم اوفتادم و کیرم داشت میترکید با دست منو کنار میزد و گریه میکرد ولی من فقط اون کسو میدیدم نفهمیدیم چطور گذاشتم وسط کسش .دفعه اول هر کاری کردم فقط کلش رفت تو و واقعا تنگ بود به طوری که پوست هر دومون کشیده شد ولی به هر زحمتی بود کردم توش .بازم تنگ بود .هر دفعه میکردم توش ناله میکرد و کسش هی باز و بسته میشد اینقدر که ترسیده بود فقط به اطراف نگاه میکرد و شل شده بود و منم نامردی نکردمو تا میتونستم باهاش حال کردم .بعد از اینکه آبمو ریختم تو کوسش همینجور روی زمین خشکش زده بود و به دیوار نگاه میکرد لای پاشم همینطور باز مونده بود و آب کیر من و آب کوسش از توی کوسش آروم داشت میومد بیرون. با دستم موهاشو از رو صورتش زدم کنار و گفتم از این به بعد من میکنمت این از سکس که لازم داری در مورد پول هم یه کاری میکنیم که مامانم با یه لحن آروم گفت باشه ولی از این به بعد منو آروم بکن وحشیانه دوست ندارم منم گفتم باشه و بلندش کردم که دوتایی بریم حموم.
خلاصه این قضیه تمام زندگیمو عوض کرد. و الان چند ساله مامانم جنده ی خودمه بابام هم معتاد بود که هیچ کرونا هم گرفت و از دنیا رفت من موندم و مامان. یه فیلمم از کردن مامانمو هم برای ادمین میفرستم که بذاره تو سایت…
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید