این داستان تقدیم به شما

سلام.
اوایل پاییز بود بارها زنداداش گفته بود بیا باغ سهم میوه هاتو بچین ببر نمیشد برم
از خودمو او بگم نوید هستم 26 ساله ورزشکار و اهل کوه و کوهنوردی با عضلات ورزیده طبیعی قد بلند چهره ای بقول دوستام زن پسند کم رو با پوست بدن سبزه ی تیره لب و دندان بسیار زیبا و دست و پایی کشیده و خوش فرم
زنداداش که دو ساله با داداش ازدواج کرده بر عکس من تا بخای سفید با قدی نسبتا بلند با موهای بلوند روشن هر که نشناسه اول اینکه فکر می کنه اروپاییه دوم موهاشو فکر میکنه رنگ بلوند روش روشن گذاشته
با باسن برجسته کمر باریک و قوس زیبا شکمی صاف و سینه هایی سفت و خوش فرم که نیاز به سوتین نداره اسمشم ویدا است خونه باغ را خودش از ارثیه پدرش خرید که یک سال نیم پیش باباش فوت کرد
 
 
آیدا زمانی که شد زنداداش من دیگه برام زن و دخترای همه فامیل و غریبه معمولی و بی نمک شدند شب و روز در خیالاتم با آیدا سکس می کردم تا میدیدم جرئت گفتن این که دوسش دارم را نداشتم
از داداشم سعید نصف قد منه پوست و رنگ و شکلش کشیده مامانم سفیده هر که ببینه باور نمی کنه برادریم هیچ شباهتی نداریم شریکی بنگاه ملکی با یک مهندس پیر داره کارشونم بد نیست منم یادم رفت بگم مهندسی عمرانمو تازه گرفتم تو بنیاد مسکن شاغلم سعید 8 سال از من بزرگتره
بارها اتفاق افتاده بود تو مهمانی و رفت و اومدها با آیدا برخورد بدنی داشتم که آیدا انگار بدش نمی اومد تنمون به هم بخوره تا جاییکه یک عصر بهاری تو خونه باغشون بودیم چهار پایه ای زیر درخت گیلاس بود اومد با شلوار ساپورت و تیشرت کوتاهِ تقریبا تنگ
گفت نوید پاشو برامون گیلاس بچین بسه دراز کشیدی
گوش نداد خودش از چهار پایه رفت بالا گیلاس چید و ریخت دامنِ تیشرتش که پشتش یه وجب باز شده بود تا دولا می شد ناودون کونش هم معلوم بود سفید مثل برف بود
ناف و شکمش تا می چرخید از زیر تا سینه هاشو می دیدم حدود شاید یک کیلو یا بیشتر کیلاس چید صدایم کرد پاشو کمکم کن نیفتم یه دستیم
چهار پایه را گرفتم گفت برو از عقب بگیر نیفتم اگه افتادم بتونی بغلم کنی
گرفتم تا بیاد پایین کیرم مثل دسته تبر شلوار راحتی ورزشیمو عینهو برج میلاد اورد بالا آیدا سرشو برای دیدن پله ها چرخونده بود خوب دیدم چشمش کیر سفت شده ام را دید تا باسنش که کمرش تا زیر بغل هاش لخت شده بود نزدیک صورتم شد خوب معلوم بود قصدن کسشو گذاشت رو دهنم که مثلا داشتم بالا را نگاه می کردم هی اومد پایین خورد به سینه های ورزیده ام و قشنگ کیرمو انداخت لای پاهاشو پله آخر کاری کرد که چهار پایه بلند شد با ای ای که بگیر افتادم بغلش کردم سینه هاش تو دستام اومد و کیرم مثل یه مانع بین پاهاش بود هر چه توان داشت فشار داد بین پاهاش چند باری مالشش داد و نمی شد بیشتر از این جلوتر بره چون باغ سرو صدای همه بود اخخخی گفت بعدش مرسی چرخید باز نگاشو انداخت رو کیرم که شلوارمم پایین اومده بود ولی تیشرتم مانع دیدن موهای بالای کیرم شد با اونکه تیشرتم گیر کرده بود به ته کیرم
این جدی ترین و زیباترین برخورد ما تا اون تاریخ بود بارها تو باغ بودیم ولی از شانس بدم جز یه مالش مثلا اتفاقی و برخورد لحظه ای اتفاقی نیفتاد
تا اوایل مهر امسال بود سر زده با پسر برادر بزرگم که خونشون تهرانه هوس کردیم بریم خونه باغِ زنداداش تو جاده چالوس چند بارم زنگ زده بود بیا باغ میوه بچین ببر
عصر بود تازه غروب شده بود نزدیک باغ که رسیدیم زنگ زدم زنداداش باغین ؟ دارم با فرامرز میام اونجا پرسید کجایید گفتم درو بزن که همین الان رسیدم جلو درم
درو زد باز شد رفتیم تو خودش بودو دو تا دختر همسایه روبرویی که قیافشون کم از مرد نداشت
گفت شب بمونید سعید نمیاد رفته اصفهان معامله ملک گفتم رو چشام

 
دخترای همسایه را بدرقه کردیم تا درِ آدمرو را باز کرد منم پشتش اونا زنگ خونه باغشونو زدن باز شد خدا حافظی کردن حالا کیرم توو شلوار جین داره خایه هامو منفجر می کنه آیدا هم الکی ازم می پرسه اون صدایی که میاد صدای گرگه ؟! کونشو دولا میشه فشار میده به جلو من منم میگم نه شغاله دیدم کیرم داره میشکنه و خایه هام الانه که بترکه زیپمو دادم پایین شورت نداشتم کیرم اومد بیرون کمی خودمو دادم پایین با دستم کیرمو از ناودون کونش سُر دادم لای باسنش شورت و ساپورت نرمشو با هم اورد پایین یهو هول شد گفت فرامرز میبینه بذار برا بعد. ولی خمش بیشتر باسنشم تو بغلم باش و حتی شلوارشم انگار میخا بده بالا دادش پایین تر دیگه منو بلدوزرم نمیشد نگه داره تو چند حرکت لای پاشو پر آب کردم جوریکه گفت چجوری بریم تو فرامرز نفهمه منو خیس خیس کردی چقدر اب داشتی حیف !!!
گفتم ببخش دست خودم نبود بر گشت تا خودم زیپمو بدم بالا کیرمو گرفت دستش گفت ماشالا حق همه را خوردی چه سیاهو خوشگله رد کرد تو شلوارم زیپمو داد بالا تا برسیم ویلا که ته باغ بود خوشبختانه کیرم حجمش جمع تر شد ولی ساپورت کرم رنگ آیدا انگار یک پارچ اب ریختن تو فاقش خودشو پشت من قایم کنان اومد تو منم هایل بین فرامرز و آیدا سر فرصتی رفت تو اشپزخونه مثلا شربت اوردن به ما
شربتو هم زد تو پارچ دو تا لیوان گذاشت رو اوپن ریخت یکی از لیوانارا قصدن انداخت ابش ریخت شلمو شلوارشو تا پایین خیس کرد جیغ زد خدااا که وااای خیس شدم پارچو گذاشت رو اوپن فرار کرد تو یکی از اتاقا صداش اومد خودتون بریزین من دوش بگیرم همه جونم شربتی شده
یک ربع دیگه لباس هاشو عوض کرده معلوم بود پایین تنه اش را از سینه ها به پایین شسته اومد بیرون که فرامرز اوپن و کف اشپزخونه را هم شسته و تمیز کرده بود
شام خوردیم و سریال ترکیه ای را که آیدا تعقیبش می کرد با هم دیدیم شد 12 هر کدام تو یه اتاق رفتیم خواب من قبلا تو اتاق وسطی بارها خوابیده بودم تراسش با اتاق مستر یکی بود ولی اتاقی که فرامرز خوابید اتاق مهمان بود سرویس کاملم مثل مستر داشت بین اتاق من و فرامرز هم یک اتاق باریکتر که رختشوی خانه و انباری داخلی بود فاصله داشت فرامرز اولین شبی بود که تو خونه آیدا می موند زیادم روش نمی اومد تا جایی که شلوارشو تا با هم بودیم با وجود دادن پیژامه عوض نکرد ولی من هم شورت پوشیدم هم پیژامه و ربدوشامبر
آیدا هم وقتی لباس عوض کرد یه لباس پوشیده تر تنش کرد ولی باز گردی و برجستگی باسنش معلوم بود
 
 
شب بخیر گفته و در ها را بستیم و قفل کردیم من با وجودی که به سیم اخر زده بودم روم نمی اومد از تراس برم پیشش هی شیش و بش می کردم خبری نبود تو دلم می گفتم حتما از اون بی جنبه بودنم بدش اومده و هزار فکرهای ناجور
بعدشم یادم میفتاد گفت بذار برای بعد
خیلی حالم بد بود
خودمو لعنت می دادم که چرا همونجا دم در نکردم تو کصش؟! شلوارشم که داد پایین و هزار گمانه و خیال دیگه
آنلاین شدم دیدم آیدا هم آنلاینه زدم تصویری واتساپ گوشی را با تاخیر زیاد باز کرد چراغ خوابش سایه روشن نشونش میداد چشاش برق می زد زیاد خودش واصح نبود گفتم سلام آیدا جون خوبی؟ من خوابم نمیاد
گفت سلام از من عشقم منم بی خواب شدم چراغ اتاق من روشن بود چرغ خوابش خراب بود کلی حرفیدیم گفتم آیدا چراغو بزن نمیبینم مثل جن و پری شدی چشات فقط برق می زنه
پاشد یکی از چراغای کم نورو روشن کرد گوشی دستش بود سر پا پرسید خوبه میبینی ؟
جل الخالق چی میدیدم یه پیرن خواب حریری که دو تا نخ از دوشش با یه تیکه پارچه رو سینه های رگ کردشو گرفته تا زیر باسنش پاهاشم لخت
تعجب و شعف را تو چهره ام دید پرسید هاااا چی شد؟! بپا که نیفتی ؟! آدم ندیدی ؟!
هی سرشو چپ و راست و لباشو غنچه می کرد و موبایلو عقب جلو میکرد یکی دو بارم پیراهنشو تا نزدیک شکمش کشید بالا شورت بندی تنش بود اول فکر کردم شورت نداره ولی بندشو دیدم

گفتم آیدا آدم زیاد دیدم ولی فرشته و حوری بهشت تا حالا ندیده بودم دارم میبینم
گفت دوربینتو بزن به حالت تمام قد گفتم مال من ال جی است نمیشه مال تو اپله میشه
 
 
گفت خوب از پایین نشون بده ببینم تناسب اندامت چی ساخته
منم که فقط با شورتی که داده بود تنم بود کیرم بقدری فشار به شورت مامان دوز می اورد از لای درزش داشت می زد بیرون
از مچ پام گرفتم اومدم رسیدم به شورتم و تا سیخی کیرمو دید گفت واااای وااااای ماماااان جونم با اون میخای امشب چکارم کنی با صدای بلند گفت باور کنید اگه کسی پشت در بود میشنید البته رو اسپیکر بودیم اوردم بالاتر رسیدم صورتم
گفت برو وسط
گفتم باشه بی خود نگفتن خیر ال امور اوسطها خخخخخخ
بردم سمت شورتم گفت بیچاره را ازادش کن گناه داره خودشو کشت ببین چه دل دل می زنه تا دست زدم سر کلفتشو از درز شورت اورد بیرون
شورت سفید کیر مشگی عجیب بود برا خودمم یه صحنه ی دیدنی بود!!
گفت نگه دار ترا خدا فیلم بگیر این صحته بی نظیره زوووود
از واتساپ در اومد زدم رو فیلم هی یواش یواش تکرار کردم از اول سرشو از درز رفته رفته دادم بیرون تا تقریبا همه یک وحب کیر کلفت و مشگیم اومد بیرون کات کردم
تا من بزنگم او زنگید
گفت گرفتی گفتم آره اونم با یک چهارم سرعت کاملا اسلوموشن
گفت بفرست برام
گفتم میام پیشت
گفت نه نه نه من زنداداشتم تا همینجا هم زیاده در این حد کافیه تا صبحم حال کنیم خسته نمیشم
فکر اومدن به پیشمو از سرت بیرون کن حرفشم نزن
 
 
هر چی اصرار کردم نمی کنمت فقط نگاهت می کنم قبول نکرد فیلمو فرستادم نگاه کرد و زنگید تعریف و اخ و اوخ می ترسم اون منو پاره می کنه مال سعید نصفِ اون نیست اذیت می شم نه نمیشه مال تو پاره ام می کنه فکر اومدن پیشم نباش!

از من اصرار و از آیدا انکار گفتم تو هم ببر رو وسط گفت فقط از رو شورت نشونش میدم
گفتم باشه برد پایین تکمه های پیرنشو باز کرده بود سینهاشم یه لحظه کوتا دیدم رفت رو کصش که زیر شورت مخصوص که فقط رو کسشو گرفته بود با دستش کشید رو کصش بعد برد زیرش خیسی کسشو نشونم داد منم کیرم تو مشتم صدامو برده بودم بالا تا خواست دوربینو بیاره بالا با لرز و حس گفتم نگه دار الانه که ابم بیاد زود اورد بالا گفت نه نه نه
گفت دستتو از کیرت بکش وگرنه قطع می کنم کشیدم گفتم سینه هاتو ببینم گفت نه
فقط بغلاشو ببین تکمه هاشو بست از بغل گرفت زیر بغل و سینهاشو دیدم
دیگه طاقت نیاوردم گفتم دارم میام پیشت گفت نیا ابدا
رفتم تراس درش قفل بود در های یو پی وی سی شیشه را زدم پرده را داد کنار مثل تلویزیون رنگی فور کِی همه هیکلشو دیدم بیرون تاریک بود تو روشن شیشه دوجداره رفلکس من اونو میدیدم او منو نمیدید صدا هم نمیرفت ولی لب خوانی می کردم که می گفت برو مریض میشی لختی حتما تا گوشیشو ورداشت گوشیم دستم بود گفت جوون آیدا برو مریض میشی
لباس تنته ؟
گفتم نه فقط شورت تنمه هر کاری کردم باز نکرد که نکرد
حالم حسابی گرفت و چیزی نمونده بود سکته کنم
برگشتم اتاقم گفتم شب بخیر گوشیمو خاموش کردم اشکم سرازیر شد و دمرو افتادم حالی که داشتم فقط خودم میدونم و خودم
نمیدونم چقدر شد ولی گوشام مثل سوت قطار زوزه می کشید بالشو فشار میدادم سرم ارزو مرگ داشتم
چند بار خواستم موبایلمو روشن کنم از خودم بدم اومد از خودپسندیم منزجر شدم خودمو دیگه یک سوپر من سکس نمیدیدم مثل افریقایی های سیاه سوخته میدیدم که چون تغذیم درست بود شکلم عوض شده بود و چون افتاب ندیده بودم بجای مشگی سبزه تند بودم شایدم شکلم زشت بود و خودم نمیدونستم شایدم دوس دخترم بخاطر پولم عاشقم بود و خودشو تسلیمم می کرد شاید بخاطر بزرگی کیرم بود که لذت می برد
 
 
همه اینها مثل کابوس ولم نمی کرد و لعنت به خودم میدادم که چرا دم در با وجودیکه کاملا خم شد شلوارشم داد پایین نکردم تو کصش دیگه نا امید شده و داشتم بی هوش میشدم انگار بخواب می رفتم دیگه تصور می کردم که همه این اتفاقات در عالم خیال بود شک به همه چیز داشتم حتی به وجود خودم
چشام سنگین شد تو خواب دیدم دستی داره نواشم میکنه خیلی اهسته و با عشق تو خواب و بیداری بودم
به خودم فشار می اوردم که بیدار نشم نفسِ گرمی بیخ گوشم حس کردم داره گرمتر میکنه سرم زیر بالش بود
کیرم شل شده بود و زیرم خوابیده بود تخمهایم شدیدن درد می کرد انگار لای در فشارش میدهند
صدای عاشقانه و پر از احساسی گفت نوید نوییییید جووون شوخی کردم باورت شد ؟ پاشو من منت کشت شدم آیدا عشقت …
این دیگه خواب نبود صدا را به وضوح شنیدم دقت کردم ادامه داد منم آیدا عشقت پاشو من مال توام سالهاست منتظر تو ام بی جنبه چرا تلفونتو خاموش کردی
بر گشتم چشامو باز کردم آیدا بود آره خودش بود با پیراهنی که تکمه هاش باز بود منتظر من که درش بیارم با دست زدنی در اومد جل الخالق مگه زن هم اینهمه زیبا میشه ؟!
فرصت ندادم بغلش کردم تا تونستیم همدیگرو خوردیم جالبه که کیرم سفت نشده بود !!! سینه هاشو میخوردم رفتم سراغ کصش شورت تنش نبود کوصش پر آب بود و منتظر لبهای من از اب داخلش که مثل چشمه می جوشید هی میخوردم و سیر نمیشدم
گفت زود باش جررررم بده کیرتو میخام که انگار یادم رفته بود چکارش باید بکنم تو چند لحظه کیرم قد علم کرد و شورتمو در اوردم گفت بیا روم گفتم سنگینم تو بچرخ عشقم گفت میخام زیرت پارم کنی بکووون بی شرف بکوووون زنداداشتو بی حیا بکوووون پارام کن مثل ببر به من حمله کرد چشمهای زیبایش حالا انگار میخواهند زیر دندانهای وحشی منو قورت بدهند
نقش بدن سفید و مشگی انگار شب و روز با هم در آمیخته بودند با دو دست کیرمو گرفت گفت اینو میخااااام بکوووون تو کوصم پارم کن چرا دم در پارم نکردی ؟! بی عرضه دولا هم شدم شلوارمم کشیدم پایین …
 
نگاهی به کصش کرد خم شد کیرمو دو دستی کشید لای کسش که باد کرده و پر آب بود و سینه چاک برای کیر من اشک می ریخت و دل دل می کرد
رانهای پر و باسن بزرگ و کص پف کرده ی مشت پر کن لحظه به لحظه پر اب و ثانیه به ثانیه کیر مو تو شکافش بغل کرده و به داخل بهشتش فریاد می زد
خوب نگاه کرد منم دستهایم را ستون کرده بودم خودمم میدیدم با دو دست سفید ناز کیر مشگی که انگار واکس خورده بود تو شکاف کص کلفت و زیبای زنداداش ماه و خوشگلم بالا پایین شد راست سوراخش کرد سرش رفت تو دستاشو رها کرد بغلم کرد گفت زوووود باش بی عرضه پارش کن فشارش بده
دستامو با آرنجش کنار زد افتادم روش با احتیاط ولی محکم فشار دادم انگار راهی نبود و شکافت تا تخمهایم رفت تو کصش
واقعا نفسش قطع شد ولی کم نیاوردو گفت پااااارررش کن بزن دارم میااام که با چند بار کمر زدن دهن زیبای آیدا تا بنا گوش باز موند و چشاش خمار و هر دو به سمت هم کج شدن با عاععاااع کنانان ناخن های تیزش پشتمو مثل پنجه پلنگ پاره کرد هر دو به اوج رسیده و ارضا شده بودیم بقدری اب ریختم ته کصش که تو عمرم اولین بارش بود و احساس لذت برای کص داغِ آیدا که مثل مار زیرم پبچید و گفت همه وجودمو پر کردی مرسی جوووون چه تشنه بودم و چه بموقع بود …
از انجا که میدونستم زن را باید تا اخرین لحظه لذتش همراهی کرد خوردن لبان زیبا و زبان شیرینشو ادامه دادم هر چند خودم دیگر جون نداشتم ولی وانمود می کردم که ذره ای از اشتیاقم کم نشده و در چشمان مشتاقِ آیدا میدیدم که چقدر راضی و و خوشنوده و متعجب که بعد از اپیلاگ اعتراف کرد تازه فهمیدم عاشق و معشوق همه چیزشان متفاوت است هرگز سعید بتواند بعد از از انزالش حرکتی بکند اگر بکند تصنعی است
کیرم کماکان سفت بود و داخل کص عشقم و کصش دل دل می زدو کیرم را در آغوشش فشار می داد
هیچ فضایی خالی نبود همه واژن و رحم چسبیده به کیر کلفت و قلدورم بود حالا دو بار زیرو رو شده بودیم و باز آیدا زیرم بود و خوردن همدیگر تمامی نداشت
پشتمو آیدا با ناخنهایش زخم کرده بود ملافه لکه های خون داشت
آرام آرام کیرمو کشیدم بیرون منتظر بودم یک کاسه اب بریزه بیرون زیرم ساکت و بی حرکت خوابیده بود دستام ستون بود هر دو خم شده به جدا شدن کیر و کص نگاه می کردیم تا کیرم افتاد بیرون کص خوشگل ایدا بلا فاصله بسته شد پاهاشو داد بالا نگاه به کصش کردم حتی یک قطره هم از ابم بیرون نریخت !!
گفتم عشقم همه ابمو خورد!!؟

 
خندید گفت اخه تشنش بود خخخخ بغلشو باز کرد باز همدیگرو خوردیم تا خواستم بکنم گفت بریم تو اتاق خودم اونجا میخام تو بغلت باشم پاشدیم هردو لخت دویدیم اتاق بغل که برای خودش دنیایی داشت از جمله آینه کاری سقفش با چه مهارتی که با روشن سدن چندتا چراغ مخصوص زاویه دار همه اینه ها تخت و اتفاقات روی آن را نشان می داد
من اولین بار بود تو این اتاق اومده بودم همیشه درش قفل بود

سکس دوم تو اتاق خودش رو تخت ژله ای شروع شد بقدری کص آیدا پر از آب منو خودش بود سر و صدای چرق چرررقِ گاییدنم اتاق را پر کرد
اینبار با چند بار چرخیدن روی هم فقط بصورت سنتی گهی آیدا زیرو من رو و زمانی اون رو و من زیر تو آینه ها وقتی زیر بودم مخصوصا آینه وسطی که بزرگنما بود اندازه بیشتر از شاید دو برابر تقریبا وسط اتفاقات تخت را نشون می داد که با دیدن باسن منقبض شونده محکم فشار دهِ رو کیرم و دستای تیره و بزرگم که روی باسنش نشق افرینی می کرد در تعریف و قلم و حرف نمی گنجد
نزدیک بود ابم بیاد که باز ایدا اومد بالا گفت بذار منم دارم میام بقدری محکم کصشو به کیرم فشار می داد و عضلات باسنش فشرده می کرد در زیر دستهایم حرکات عضلات باسنشو به وضوح حس می کردمو شکلشو داشتم از آیینه میدیدم که چه لذتی داشت
قبلا بارها با المیرا دوس دخترم تو آیینه و چندتا فیلمی که از هم داشتیم این حرکات را دیده بودم ولی نه به این زیبایی و شدت
ضمن اینکه تشبیه بدنهاشون مع الفارق بود المیرا هم سفید بود ولی نه به سفیدی و زلالی و شفافی آیدا کس المیرا حرکتی نداشت سوراخش هر چند کیپ کیرم بود ولی اون حراذت و سفتی و جنگندگی کس آیدا را نداشت مال المیرا شل بود کسش تیره بود لبهای داخلیش کدر بود ولی مال آیدا لبهای داخلیش کوچک بودند چوچولش سفت بود زیر دست مثل کیر کوچولو شق بود
حالا به اوج رسیده بود تو آینه انقباض شدید باسنهایشو می دیدم چاله و پر میشد انگار آیدا داره منو میکنه تا مثل دفعه قبل دهنش باز شد صدایش بریده بریده سرشو به عقب داد گردن بلورینش سینه های پر از شهد و لذتش که نوکشان مثل نیزه شق شده بود با هلالی صورتی زیبا همه و همه تو آینه به طرز زیبایی جلو چشمانم بود چشای زیباش با چشام جفت شد خندید خنده ای با عشق و رسیدن به اوج هوس و رضایت سرش برگشت سمت صورتم صداش از حلقش که انگار داره تو استخر غرق میشه عااااعااااع عاااااا کنان افتاد رو سینم دستهایم روی باسن نرم و بلورینش بود حالا این من بودم که بالا پایینش کردم تا اب منم اومد باز با فشار تمام تزریق شد تو کصش و ذره ای بیرون نریخت
آیدا با وجود اشتیاق فراوان همه تنش پر عرق بود منم عرق کرده بودم خودشو سپرده بود دستهایم و پاهاشو می سابید به پاهایم مثل ماهی رو تنم پیچ و تاب میخورد و نقش بدنهایمان تماشایی بود سپید و سیاه چون رقص شب در روز از چشمان زیبایش اشک شوق سرازیر شده بود و بریده بریده حرفهایی میزد و اشکی که رو چهره من میریخت با ولع دهان و لبمو لیس میزد و گریه می کرد که چرا این همه دیییییر با مشتهای زیبایش به سینه های ورزیده می کوبید که چرا برای هنیشه مال هم نیستیم و حرف از نابود کردن سعید و رسیدندبه هم که من این تیکشو دوس نداشتم و تصمیم به آبستن شدن از من و هر چه باداباد
 
 
منم با نواشهای استادانه به ارامش نزدیک و نزدیک ترش میکردم تا جاییکه با نواش های طولانی موهای ابریشمین انبوهش و بدن بلورینش در رو سینه ام کیرمم داخل کصش خواب رفت و خودمم نمیدونم کی خوابم برده بود
نزدیکای ساعت 6ونیم بود بیدار شدم آیدا بغلم مثل یک گنجشک زیبا کز کرده بود رویمون باز بود هر چند شوفاز اتاق را گرم کرده بود
کیرم زودتر از خودم طبق معمول بیدار شده بود کی از کص آیدا در اومده بود نمیدونم و کی بغل به بغل شده بودیم باز هیچکدام خبر نداشتیم کمی تکان خوردم حس کردم آیدا سردش شد پتوی پشم شیشه را ارام کشیدم روش آیدا پهلو به پهلو شد پشتش سمت من شد
با دیدن تن زیبا و تناسب بی نظیر آیدا که بغل به بغل بودیم باسنش انگار دو برابر شده بود کصش از لای رون و باسنش لب روی لب گذاشته منو نگاه می کردو انگار می گفت چرا بیکاری ؟! منو بکووون منو بخوووور کیرتو بکوووون توم …
پاهاشو جمع کرده بود شکمش سوراخ خوشگل کونشم صورتی خیلی کمرنگ با کون المیرا زمین تا آسمون فرقشون بود همه جای بدنشو لحاف گرفته بود جز باسنشو کمی از رونهای صافش
کیرم بی صبری می کرد بغلش کردم انگار بیدار بود چون تا دستم خورد به سینه هاش طولی نکشید نوکشون سفت شدن و خودشم بیشتر به بغلم فشار داد
کیرم لای پاش بود چاک کصشو رد شده از اونورش زده بود بیرون داشتم جلو عقب می کردم که دستم کشید رو لباش بوسم کرد اخ و اوخش بلند شده بود گفت نویییید بکون توش دارم میسوزم با دستش دستمو فشار به سینه هاش داد با دست دیگرشم کیرمو نوازش کرد و گفت بزار سر جاش عشقم کصم تشنش شده اب میخااا زود باش که تازه لذت کیرو فهمیدم
فدات بشم که فهمیدم مرد یعنی چه

 
کیرمو با حرکت بدنم و با هدایت دستم هل دادم تو کصش مگه می رفت توش با چندین بار عقب جلو کردنا تا همش دیگه تو کص داغ و تنگ آیدا بوسرشو چرخوند لبامون تو لبای هم بود با نگاه و حرکاتش و پیچ و تاب خوردن بدن چون موم و سفید و برفیش لذتی آفریده بود که هر گز نمی خواستم تمام بشه. هر دو تو آینه ها تمام حرکاتو می دیدیم کاری می کردیم که ورود و خروج کیر به کس را تو اینیه بزرگنما بهتر ببینیم
با گفتن نویییید خیلی میخامت مال تو ام زن تو ام چرا منو نمی کردی سینهاش تو مشتام بود لباش تو لبام اون سپید و من گندمی تیره چه نقشی بسته بودیم نزدیک نیم ساعت تو همین پوزیشن گاییدمش
تو چند دقیقه اول زنداداش ابش اومده بود حالا داشت برای دومین بار به اوج می رسید من ادار داشتم انزالم تاخیر افتاده بود
تا بالشو کشیدم سمت شکمش فهنید می خام چکار کنم خودش چرخید به دمرو بالشو داد زیر شکمش باسن درشت زیباش که برجسته بود با این کار گودی کمرش دو چندان و باسنش مثل موج زیابی اقیانوس اومد بالا کیرم خیس اب کسش منتظر و بی صبرانه دنبال سوراخ کصش بود که به راحتی تو دو حرکت تا ته رفت تو کصش سرشو داد سمت من طوری که لبامون به راحتی تو لب هم بود چشاش خمار شده بود و منم تا جون داشتم محکم می کوبیدم که باز صدای عاااع عااااع عِ آیدا در اومد منم سرعتمو زیاد کردم داشتم به اوج می رسیدم آیدا برای دومین بار با پیچ و تابی که بخودش داد باز به قله اوج رسیده بود منم عضلاتم کشیده شد و به اوج رسیدم تقریبا همراه هم در قله های رفیع عشق و لذت اب همدیگرو در زیباترین عضو بدنهایمان حس کردیم
کیرمو در اوردم با همراهش حجم زیادی اب هم از کص آیدا ریخت بیروم چرخید سینه هاشو گذاشت تو دهنم گفت بخور ببین چه به روزشون اوردی ؟!
همه جای سینه ها سرخ شده بود بیضی بیضی جای دندونامم معلوم بود میدونستم بعدش کبود و بعد زرد تا خوب شوند روزهای زیادی سعید نباید ببینه
هردو با هم رفتیم زیر دوش اونجا هم تا تونستیم همدیگرو خوردیم باز دلم میخواست بکنمش ولی آیدا حس کردم خیلی خسته و کصش درد داره
چون می گفت انگار بچه ای توش گیر کرده و فشار می دم بیاد بیرون. ارزو داشت که ابستنش کرده باشم
اومدیم بیرون لباساشو پوشوندم و خودمم لخت بعد بغل کردن رفتم اتاقم تا لباس بپوشم ساعت 9 شده بود و خبری از بیدار شدن فرامرز نبود درشو زدم بیدار شد دوشی گرفت و اومد سر میز با هم صبحانه را خوردیم راهی شدیم به آیدا گفتم زود بر می گردم
 
رفتیم فرامرز رفت پی زندگیش منم آژانس گرفتم برگشتم پیش عشقم اون روز و شبشم پیش هم بودیم تا ظهر که سعید رسید من رفته بودم بیرون وانمود کردم که الان دارم میام ساعت 3 بعد ظهر بود ناهارو با هم خوردیم من خستگی را بهانه کردم رفتم خوابیدم که با بوسه ها و بغل کردن آیدا بیدار شدم گفت سعید رفت بنگاه پاشو منو بکووون
گفتم خوب شدی گفت اره میخام از کونم بکنی گفتم میتونی تحملشو بکنی گفت اره بر عکس کصم کونم نرمتر و گشاده چند بار داداشت گاییده اصلن درد نداشتم خیلی هم لذت بردم
تا حرفشو زد کیرم اماده حمله بود دستمو گرفت گفت پاشو بریم حجله
رفتیم اتاق مستر کرم اورد گفت اول کسمو بکون بعد کونم همین کارو کردم تا کیرم رفت تو کصش پیچ و تابش شروع شد حالا روز بود و پرده ها هم باز جلوه عکسهامون واقعی تر بود تو اینه ها تا کونشو بکنم هر دو ابمون اومد ریختم تو کصش تقریبا شاید یکساعت تو همون حال پاهای آیدا قفل به کمرم کیرم تو کصش خوابیدیم تا تکان می خوردم میگفت بذار ابتو جذب کنم قسم خورد که حس کردم آبستن شدم باورم نشد گفتم شاید قبلش ابستن شدی گفت نه رفتی خوابیدی با بی بی چک تست کردم ابستن نبودم اونم نوارش اونجاس
ولی الان ابستن شدم به دلم افتاد که نطفه بچمون بسته شد
کیرمو در اوردم باز ابی نیومد بیرون

 
 
ساعتی همدیگرو بغل کردیم برگشت باسنشو گذاشت بغلم گفت کونم بکووون اینم کرم بزن تا پاره نشم
کرم مالی کردم هم کیرمو هم کونشو انگشتم با کرم راحت رفت توش
کیرمو فشار دادم به زور سرش رفت تو دهنش باز شد بریره بریده گفت یواااش مال تو خیلی کلفته گذاشتم خودش فشار بده میلی متری فشار می داد تا نصفشو تونست تحمل کنه گفت دارم پاره میشم بسه اینجا بیشتر نکن یواش یواش جلو عقب کردم هی کرم هم می زدم تو اینه تماشا می کردیم خودمم نفهمیدمذکی تا تهش کردم تو کونش دست ایدا رو چوچولش بود و دیگه درد نداشت خودش ارضاذشده بود من داشتم به نقطه اوج می رسیدم که چرخید رفتم روش کونشوداوردذبالا کمی کرم زدم اینبار راحت تا ته رفت توش خودشو ول کردذرو تخت منم کوبیدم بعد مدتی ابم اومد گفتذبکش بریز رو باسنم که فکر نمی کردم ابی داشته باشم ولی عجیب بود یک عالمه اب ریخت رو باسن و کمرش
کامون که تمام شد رفتیم حمام اعتراف کرد دروغ گفته کون تا حالا نداده بود اولین بارش بوده
شب را هم موندم خونه شون تا ساعت 9 خواب بودیم پنجشنبه بود به سعید گفت با آژانس برو دلم گرفته با نوید میخام بریم خونه مامانت دعوتمون کرده تو هم شام بیا اونجا البته ما بعد از رفتن کارگرا می ریم نوید اینجاس کارگرمون رسیدگی میخان (استا کار با دو تا کارگر نگو از صبح مشغولن من نمیدونم) گفت باشه زودتر رفتین درو قفل کنیدداوستا علی خاطر جمعه
با این حرکت اولا ماشینو گرفت دوم فهماند که خونه نیا سوم با اومدن کارگرا حضور منو موجه کرد
تا آژانس اومد لیوان یک بار مصرفی را اورد دوتا تو هم بودند گفت بیا از خانمت تست بگیر حاضرم شرط ببندم خانومتو ابستن کردی رفتیم حمام تو راه لیوانارو جدا کردم لیوانو گرفتم جلو کصش شاشید چه داغ و خوش رنگم بود تا پرشد برای شوخی اونیکیشم گرفتم اونم تا نصفه پر شد بقدری تماشای کسش تو شاشیدن زیبا بود لیوان دوم را تا قطره اخرش کشیدم بالا خوردم بخدا انگار خوشمزه ترین نوشیدنی بود خوردم دعوام کرد که چرا این کارو کردی مریض می شی نوار بی بی چک را گذاشت خط ها را نگاه کردیم خدای من !! آیدا راست می گفت آبستن شده بود پرید بوس بارانم کرد منم اونو گفتم آیدا معلوم میشه بچه از منه
من سبزه سعید سفید بچمون سبزه میشه چی بگیم …
 
دوم با این گازهایی که تو سینه و باسنو مک زدنها و نشان هایی که گذاشتم تا دو هفته نمیتونی با سعید سکس کنی میخای چه بگی

آیدا خنده ای کردو ابروهاشو بالا انداخت غصه شو نخور اولا بچه حلال زاده به عشقش میکشه به عموجونش مگه تو سعید شکل هم نیستین کسی تا حالا به مامانت چیزی گفته ؟ کاییدنشم تازه دو روز بود پاک شده بودم سکس داشتیم تا دیشب که خواست سکس کنیم گفتم فکر می کنم ابستن شدم این ماه خبری نیست اگه سکس کنیم نطفه مون می بره باورم کرد الانم که ابستنم چه بهتر تستمو بهش نشون میدم که تا هر وقت خوب شدم میذارم بکونه که دیگه اصلن دوس ندارم هرگز منو بکنه
کارگرا مشغول کار بودند و رفتم سری زدم ناهار پرسیدم چه میخورین اوستا علی گفت حاج خانم میدونه من دندونام مصنوعیه معمولا ابگوشت میده اومدم خودم ابگوشت بار کردم آیدا هم مثل یک پرنسس همش منتظر بود بغلش کنم
 
باز تا ناهار درست بشه یکبار سکس از کون کردیم راست می گفت کونش خیلی نرم بود باوجودی که من تازه بازش کرده بودم به راحتی تونست تحمل نره کیری چون مال منو تحمل کنه
ناهر کارگرا را بردم دادم کاری که باید می کردن تمام شد مزدشون را آیدا داد بردم دادم قرار شد دو روز دیگه باز بیان تا یه قسمت دیگری هم بیل بزنن
تا عصر لحظه ای از بغل هم جدا نشدیم سعید زنگ زد رفتین گفت نه هنوز کارگرا تموم نکردن تازه نویدم داره طفلی پا بپای اونا کمکشون می کنه
گفت پس رفتنی بیاین میدان مهران منم وردارین بریم خونه مامان
خونه مامان مهرشهر بود آیدا گفت باشه ساعت 8 اونجاییم کمی کار دارم بیرون با نوید میرم بعد رفتن کارگرا میایم با هم میریم تا نزدیکی های 8 یکبارم از کص گاییدمش بالای یک ساعت طول کشید در چندین پوزیشن سکس کردیم بقدری بدن همدیگرو گاز گرفته و آیدا چنگ انداخته بود انگار همدیگرو از دهن شیر گرفتن
رفتیم 8 هم کمی گذشته بود سعیدو ورداشتیم رفتیم مهرشهر اونجا ابستنیشو هم به مامان و بابا هم به سعید خبر داد چه غوغایی شد همه را با خبر کردن اون شب تلفن بود که تو خونه مامان تبریک می گفتند

 
از اون روز الان حدود یک ماه و نیم گذشته دو روز بعدش به بهانه کارگرا سعید زنگ زد بیگاری بیا آیدا تنهاست کارگر داریم شب رعتم موندم صبح تا سعید رفت فرصت ندادیم سکس و شروع کردیم
تمام جای دندونام کبود شده بود بدنم چون سبزه بود خیلی معلوم نبود
از اون روز تا سعید می ره سر کار آیدا تا تنهاست (اخه دختر و برادر خواهرش اکثرا خونه آیدا هستن همیشه نمیشه رفت) زنگ می زنه با همیم تا سعید میاد من #جیم میشم #جمعه گذشته #آیدا اومد #دنبالم رفتیم تو واحد خالی من که فقط یک اتاقش #تجهیزه از صبح تا عصر تو بغل هم بودیم پرسیدم کی #سعید گاییدتت گفت از مانی که با تو هستم دو بار سکس داشتیم که همش من چندش می شد دفعه اخری گفت خیلی بی میل شدی گفتم بخاطر ابستنیمه به دکترم گفتم گفته #طبیعیه بعضی ها تا ابستن می شن تا بچه دنیا بیاد اصلن دوست ندارند سکس کنند
الکی به سعید گفته بود میرم #تهران دعوتم جشن تولد همکلاسم با اونم #هماهنگ کرده بود گفته بود کار دارم نمی خام سعید بدونه
احتمالا فردا باز از صبح باید پیشش باشم چون بچه های خواهرش می رن چند روزی نیستن بچمون دوماهشه رفته #دکتر مرکز #بهداشت پرونده تشکیل داده حال خودشو مامانش خیلی خیلی خوبه …
 
 
#نوید

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *