این داستان تقدیم به شما
سلام من 13ساله زنعمومو میکنم. زنعموم 10 سال از من بزرگتره ولی سیر مونی نداره از کیر. از 14سالگی تو کف کونش بودم. یروز تو خیابون دیدمش سوارش کردم برسونم.تو آینه نگاش میکردم راس کرده بودم.براش بستنی خریدم که بیشتر بگردونمش.بردم بیرون شهر گفتم بیا جلو بشین کسی نگه زن و چرا عقب سوار کرده.اومد حرف زدیم و از خاطرات بچگیم باهاش گفتم.میخندید ومنم با شهوت تموم نگاش میکردم.دستشو گرفتم که زخم داشت گفتم چی شده.گفت به در خورده .بوس کردم دستشو کشید. حالم بد بود گفتم هرچی بادا باد بهش گفتم دوستت دارم.از دستش مریض شدم.گفتم یبار بغلم کن آروم بشم.ترسیده بود میگفت زشته من زنعموتم.بزور بغلش کردم بوسش کردم. گفتم باشه.برگشتیم به شهر ببرم در خونشون پیادش کنم.با اخم نشسته بود بغلم.
نگرداشتم گفتم برو عقب بشین رفت.تو آینه با شهوت نگاش میکردم.بخودم گفتم هرچی بادا باد. بردمش در خونشون.خواست پیاده بشه .گفتم یه دقیقه نرو یچیز بهت بگم.با عصبانیت گفت حرفی ندارم.اون چه کاری بود.همسیه ها الان میبینن تو ماشینت نشستم حرف میزنیم.گفتم شیشه های ماشین دودیه کسی توشو اصلا نمیبینه نمیبینه.دقیقا جلو خونشون نگر داشتم. جوریکه درو نمیتونست وا کنه میخورد دیوار.حالم خیلی بود.سرخ سرخ بودم.از صندلی راننده پریدم عقب کنارش نشستم.دادزد چیکار میکنی.بزار برم .میبیننمون.به عموت بگم میکشدت.بزور بغلش کردم گفتم فکرت بدبختم کرده.دادنزن کسی نمیبینه.یه دیقه بغلت کنم آروم شم.بزور خابوندمش صندلی عقب چادرشو زدم کنار روسریشو بزور از سرش برداشتم.یقه مانتوشو از دوطرف کشیدم دکمه هاشو کندم و زیر گلو شو خوردم.میگفت ولم کن.دستمو کردم تو شورتشوانگشتمو بزور کردم تو کوسش و انگولکش کردم.کوسش خیس شد. دیگه حرف نمیزن و لبلشو که شرو کردم بخوردن اول لباشو جم میکرد تو دهنش بهم فشارشون میداد که لب نده ولی شل شد وزبونمو کردم تو دهنش با زبونم زبونش بازی میدادم و لباشو میخوردم.
دیگه بیحال شده بود.فاق شلوارشو پاره کردم.یه شلوار سیاه کرپ پاش بود و شلوارمو کشیدم پایین لنگاشو دادم بالا فرو کردم کیرمو تو کوسش.آخ عمیقی کشید و از حشریت آبم پرید تو کوسشوبیحال افتادم روش با عضلات کوسشو قفل کرده بود دور کیرم و فشار میداد.صدای پسر عموم از پنجره آشپزخونه رو به کوچه میومد.اشک تو چشای زنعموم جمع شده بود ولی چیزی نمگفت نه صدایی نه اعتراضی.دهنش باز بود و سقف ماشینو نگا میکرد.احساس ترس ورم داشت. همونجوری با شلوار تا تازانو پایین پریدم پشت فرمونو استارت و حرکت. 5دیقه همونجور رو صندلی عقب بی حرکت خابیده بود و منم هی برمیگشتم نگاش میکردم.سینه های سفیدش از لاکورستش زده بود بیرون.آبم از لای کوسش شورره کرده بود .گفتم پاشو خودتو جم کن.بلند شد سوتینشو درست کرد جلو مانتو شو گرفت جلو شلوار پارشو روسریشو کشید سرشوسرش و انداخت پایینو شرو کرد به گریه.فقط یه جمله گفت: باید چیکار کنم؟؟
ماشینو نگرداشتم رفتم دوتا آب خریدم آوردم گفتم بخور .گلوم خشک خشک بود.یکمم خودم خوردم با بقیشم ریختم کف دستم زدم صورت زنعمومو شستم.دستمال کاغذی دادم گفتم خشک کن.پنجره هارو دادم پایین هوا بخوریم.با سرعت ماشینو میروندم خنک بشه قرمزی صورتشو پوست سفیدش بره.سرشو به پشت گردنی تکیه داده بود باد میخورد تو صوتشو حرف نمیزد.بیرونو نگاه میکرد.بردم در خونشون و گفتم برو خونتون.پیاده شد خودشو جم و جور کرد رفت تو.عموم درو واکرد منو دید. گفتم زنعمومو دیدم گفتم برسونمش.زنعموم تشکرکرد رفت تو.فهمیدم نمیخواد به عموم بگه.یکم آروم شدم.منم خداحافظی کردم رفتم.تا فردا با استرس منتظر بودم به کسی نگفته باشه.رفتم در خونشونو دیدم ماشین عمو نیست فهمیدم تنهاست هی زنگ زدم جواب نداد.تا 3روز بهش پیام و زنگ که په خبر جواب نمیداد.روز سوم رفتم دیدم تنهاست درو زدم آیفون برداشت گفت کیه.گفتم پست چی. تادرو واکرد دید منم خاست درو ببنده بزور رفتم تو درو بستم بغلش کردم.
شرو به گریه و فحش کرد که بدبختم کردی میخام خودکشی کنم.تو همون حال گریه کردنش گفتم تنهایی .گفت آره.بزوز پشت در خابوندمش دامنشو دادم بال شورتش درآوردم.کسشو خوردم با زبونم سوراخ کوسشو خیس کردم فرو کردم تو وشرو کردم به تلمبه تو کوسش.قرص ویاگرا و ترامادول باهم خورده بودم آبم زود نپره.تلمبه که زدم آروم شدنزدیک 5دقیقه کردم تا #آبم پرید تو #کوسش . دیگه حرفی نزد.عصرش #خودش #پیام داد بیا #کوچه #بغلی سوارم کن بریم. الان 13 ساله #میکنمش …
داستان سکسی
اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید
دیدگاهتان را بنویسید