این داستان تقدیم به شما

سلام من پارسا هستم. ۱۸ سالمه و همراه مامانم و خواهرم پریسا زندگی میکنم. دو سه سالی هست که بابام فوت کرده و کل خانواده در یک غم بزرگ غرق شدن.بابام رئیس کارخانه مواد غذایی بود و روزی موقع برگشت از سر کار با یه کامیون تصادف کرد و ما رو تنها گذاشت.مامانم هم خیلی غمگین بود و تحمل این زندگی براش سخت شده بود.بعد از یک سال که گذشت شرایط کمی عادی شد تا اینکه تو جشن تولد ۱۸ سالگی خواهرم که یکسال از من کوچکتره،،همه فامیل شرکت کردند و یه جشن بزرگ گرفتیم.همه اومده بودن و خیلی خوش گذشت و از اونجایی که ما خانواده خیلی مذهبی نبودیم،یه مهمونی مختلط باحال گرفتیم.راستش من روی دختر خالم تینا از قبل نظر داشتم و ازش خوشم میومد.تینا از من ۴ سال بزرگتر بود ولی من دوستش داشتم تا اینکه فهمیدم میخواد ازدواج کنه و قلب من شکست.مامانم هم حدس میزد من خیلی ناراحت میشم و با توجه به مرگ بابا دیگه زندگی برام سخت میشه برای همین کلا باهام مهربون تر شده بود.از وقتی بابام مرد سعی کردم جق زدن رو فراموش کنم چون دیگه بهم حال نمیداد ولی چون نیاز جنسی بهم فشار می آورد بعضی وقتا جق میزدم.حتی تا لبه سکس با جنده هم پیش رفتم ولی دلم نمیخواست که اتفاق بدی بیفته و مامان چیزی بفهمه…
البته مامانم خیلی مهربونتر شده بود و اصلا لحن حرف زدنش فرق کرده بود.
 
یه روز از مدرسه برگشتم خونه و هیچکی خونه نبود،منم رفتم تو آشپزخونه تا برای خودم یه تخم مرغ درست کنم که یه دفعه یه صدایی شنیدم.صدای ناله مامانم از توی بالکن میومد.نگران شدم و رفتم به بالکن.ترسیدم اتفاقی براش افتاده ولی وقتی رفتم تو بالکن رو دیدم،دیدم مامانم دولا شده و داره شورتشو میماله..رفتم جلوتر و دیدم که نه مامان داره خود ارضایی میکنه و صدای ناله ها آه آه حشری هستن.راستش من کوپ کرده بودم ولی سریع برگشتم آشپزخونه ،هم شوکه بودم و هم نگران..نکنه مامان منو دیده باشه!!!رفتم غذا بخورم که دیدم کیرم تا زیر نافم اومده بالا و نزدیکه که شلوارمو پاره کنه،همون لحظه مامان اومد و من سریع پشت میز نشستم تا کیرمو قایم کنم.مامان هم رنگ صورتش پریده بود و لباس ها رو از بالکن آورد و شروع کرد تا کردن.اصلا منو ندید تا اینکه گفتم”سلام مامان”..ترسید و از جاش پرید.گفتم ببخشید فکر کردم منو دیدی.مامان هم گفت اشکالی نداره عزیزم تو خوبی؟پس خواهرت کجاست؟گفتم پریسا کلاس اظافه داشت برای همین مدرسه موند.مامان هم با یه آه شهوانی بلند شد و رفت تو اتاق.من که به شدت احساس گناه میکردم رفتم کتابخانه تا رساله ای و یا احکامی چیزی درباره زنای با محارم و یا نگاه شهوانی به مادر و گناه آن پیدا کنم.بله زنای محارم گناه بدی بود و من به شدت خجالت زده بودم.فردای آن روز به مدرسه رفتم و هی اون صحنه کون مامان میومد جلوی چشمم.هی سعی کردم فراموش کنم ولی نمیشد.بالاخره رفتم تو دستشویی مدرسه و خواستم جق بزنم تا فراموش کنم.برای همین فیلم سوپر خاله الکسیس رو باز کردم و شروع به جق کردم.کیرم بزرگ تر از قبل شده بود ولی فیلم سوپر حال نمیداد و هرچی کون بانو الکسیس رو میدیدم یاد کون مامانم می افتادم.انگار فقط کون مامان میتونست آبمو بیاره ولی من نمیخواستم به یاد مامانم جق بزنم.
 
 
آخرش کم آوردم و سوپر رو خاموش کردم و هی گفتم اوه مامان،مامان خوشگلم،جوون،آه…. و شروع به جق زدن با مامانم کردم که یه دفعه آبم با شدت پاشید و از در دستشویی زد بیرون.منم که غرق تو حشر بودم آب منی ها رو تو راه روی دستشویی پخش کردم.این جق خیلی متفاوت بود،اما من باید فراموش میکردم.ظهر رفتم خونه و دیدم مامانم داره آشپزی میکنه و خواهرم هم داره فیلم میبینه.رفتم کنار پریسا و بش گفتم که خواهر جون فیلم سوپر جدید داری؟؟راستش منو خواهرم باهم راحت بودیم و با هم شوخی سکسی داشتیم،صرفا جهت سرگرمی نه کار دیگه ای…پریسا گفت اره یه جدید دارم خیلی عالیه.فیلمو که باز کرد دیدم که مامانه و تو بالکن داره جق میزنه.گفتم اینو از کجا آوردی.گفت خودم گرفتم امروز وقتی برگشتم خونه دیدم تو آشپز خونه یه آب بی رنگ و خوش بو ریخته،یکم بو کردم و دیدم که شبیه به کص میمونه،رفتم مامانو پیدا کنم که دیدم تو بالکن داره جق میزنه و شورتش هم خیسه،منم شروع به جق زدن کردم و این فیلمو گرفتم.من گفتم پریسا تو نباید رو مامان جق بزنی این کار بدیه.پریسا هم گفت میدونم ولی خیلی حشریم کرد.بالاخره فیلم مامانو از پریسا گرفتم و رفتم تو اتاق تا روش جق بزنم.عجب کونی،مامانم خیلی آب داره و برون پاشی وحشتناکی داره…آبش مثه فواره شلیک میشه.من که ذوق مرگ شده بودم آبمو رو تختم پاشیدم.قبلا رو پتوم آب منی پاشیده بودم برای همین کثیف تر شد.همینطور لخت بودم که یهو مامانم اومد تو اتاق،منم سریع پتو رو کشیدم رو خودم و گوشیمو دستم گرفتم.مامانم رفت و از کمد یه شورت نو برداشت ولی وقتی خواست بره بیرون بوی آب منی رو متوجه شد.شروع کرد بو کشیدن و به من گفت پسرم چرا انقدر بو میدی؟؟منم خودمو زدم به اون در و گفتم عصری میرم حموم مامان…موقع ناهار شد و خواهرم نزدیک مامان نشست تا شاید بوی آب کص رو بفهمه و حال کنه ولی چون شورتشو عوض کرده بود بوی کص نمیداد.

 
 
ناهارو که خوردم به پریسا گفتم چرا انقدر رو مامان نظر داری؟؟پریسا گفت من عاشق لزبین هستم و از وقتی مامانو دیدم دیگه نمیتونم خودمو نگه دارم.فرداش جمعه بود و دیر تر از همه از خواب بلند شدم و رفتم که توی بالکن رو چک کنم که ببینم مامان داره جق میزنه یا نه!!
اما ناگهان صدای گریه پریسا رو شنیدم..مامان داشت دعواش میکرد.منم که هنوز جلوی بالکن بودم مامانم به من داد زد و گفت چیه دنبال چیزی تو بالکن بودین..ناگهان گوشی پریسا رو دیدم که دست مامانه.مامان گفت ای چیه پریسا؟؟این چیه؟؟چرا از من فیلم گرفتی؟میخوای تو اینترنت پخش کنی؟؟بعد شروع به کتک زدن پریسا کرد و بعد از خون اومد سراغ من..چون من جلو بالکن بودم میدونست که منم از موضوع خبر دارم…برای همین منو هول داد تو اتاقم و شروع به کتک زدن کرد..پریسا هی جیغ میزد و میگفت مامان ما فیلمتو پخش نکردیم،قسم میخورم‌…منم همینطور کتک میخورم که یه دفعه اعصابم خورد شد و دستای مامانمو قفل کردم و تو بغلم چپوندمش طوری که کونش خورد به کیرم..هی میخواست فرار کنه ولی من نمیزاشتم…پریسا هم پاهاشو گرفت…مامان هی تکون میخورد و کونش میمالید به کیرم،هی حشرم بیشتر میشد،تا اینکه شروع کردم کیرمو به کونش مالیدن…مامانم داد میزد پارسا داری چه گوهی میخوری؟منم که غرق در شهوت بودم به پریسا گفتم کص مامانو بلیس.پریسا هم شروع کرد بوسیدن کص مامان،ولی مامان جیغ میزد و میگفت من مامانتون هستم دارین چیکار میکنین حشری ها،من دست مامانو سفت تر فقل کردم تا پریسا راحتر لیس بزنه،کم کم مامان داشت شل میشد و کصش پر آب شده بود،یه دفعه پریسا شورت مامانو کشید پاشین و با انگشتش کص مامانو میکرد….مامان هم زبونش بند اومده بود تا اینکه کم کم ناله هاش شروع شد و همینطور که به با فحش میداد ناله هم میکرد، منم کیرمو لخت کردم و مالیدم لاپای مامان،پریسا گفت پارسا جون چقدر کیرت درشته داداشی،منم گفتم ماله خودته عشقم،بهد همینطور که کص مامانو لیس میزد،کیر منو که از لای پای مامان بیرون میزد رو میمالید،مامان که داشت بیهوش میشد و منم آب با فشار اومد بطوریکه از لای پای مامان پاشید رو صورت پریسا و اونم خندید و بهم گفت چقدر داغه،و چه بوی تندی داره…

 
من که دیگه بیحال شده بودم مامانو ول کردم و افتادم رو تخت،پریسا هم مامانو لیسید تا اینکه مامان کصشو رو به ما دوتا کرد و آبشو پاشید به ما،انقدر شدت پاشیدن زیاد بود که سقف اتاق خیس شد،تخت منم پر آب شد و پریسا مثل آدم های دوش گرفته خیس خیس شد،بطوریکه خط کصش از رو لباس پیدا شد خیلی جذاب بود.قشنگ دو دقیقه مامان روی ما دوتا برون پاشی کرد و اتاق رو خیس خیس کرد و بی حال گوشه اتاق افتاد.بدنش داشت میلرزید و آب کصش آروم آروم مثل یه شاش ضعیف از کصش خارج میشد.منم که بیحال بودم داشتم بدن مامانو میدیدم و کیرمو به تخت میمالیدم.پریسا هم افتاد رو کمر من و شروع کرد منو بوسیدن…مامان هم باد فریاد بهمون فحش داد و گفت کونی ها،چرا این کارارو میکنین؟ و بعد عصبانی از اتاق رفت.منم که افتاده بودم رو پریسا ،خواستم شورتشو بکنم که یه دفعه به خودم اومدم …برای همین رفتم و پریسا گفت داداشی چرا ناراحت شدی؟؟منم گفتم دیگه بسه مامان خیلی ناراحت شد فک کنم از این به بعد با ما دشمن بشه،احتمالا ما ر به گا میده…
.
.
.
فرداش رفتم مدرسه و خیلی از کارم پشیمون بودم،همش به این فکر میکردم چطوری عذرخواهی کنم تا اینکه تو زنگ تفریح مامانو دیدم که اومده مدرسه،از ترس همه پشمام ریخت گفتم میخواد یه کاری کنه،رفتم پیشش و بهش گفتم مامان گوه خوردم،گوه خوردم دیگه تکرار نمیکنم،مامانم هم منو پس زد و گفت برو گمشو و رفت تو دفتر…من دیگه میدونستم که به گا میرم و صد درصد از مدرسه اخراج میشم…از پشت شیشه دفتر داخل دفتر رو دید میزدم.مامانم با عصبانیت به مدیر میگفت.این چه تربیته؟؟مدرسه که فقط جای درس نیست.شما باید ادب رو هم به بچه ها آموزش بدین.من دیگه ریدم به خودم.مامان گفت پسرم اومده خونه و حرفای بی تربیتی میزنه،کارای زشت میکنه،منم زدم به شیشه و مامانم من دید که دارم گریه میکنم و ترسیدم،برای همین کوتاه اومد و گفت امیدوارم مدرسه رو بچه ها کنترل داشته باشه.بعد مدیر کارنامه ترم اول منو بهش داد و مامانم یکم خوشحال شد،همه نمرات عالی بود و حداقل اینطوری یکم آروم تر شد و از مدرسه رفت…رفتم خونه و مامانو تو بالکن دیدم که شورت وسوتین پوشیده و وایساده منتظر من…منم چون از این بالکن کیری خاطره بدی داشتم سریع رفتم تو اتاقم. مامانم اومد تو اتاق و گفت عزیزم من میدونم برای چی اونکارو کردی.میدونم مرگ پدر برات سخت بوده و بهت فشار آورده و همچنین ازدواج تینا تو رو ناراحت کرده ولی خب این راحش نیست.منم گفتم مامان منو ببخش قول میدم خودمو کنترل کنم واز این به بعد هرگز شهوتی نمیشم.مامانم گفت نه عزیزم احساساتو تو خودت دفن نکن وگرنه برات عقده میشه و به درد هات اظافه میکنه. بعد دستشو مالید به صورتم و منو نوازش کرد گفت ببخشید که عصبانی شدم.بعد نشست روی پاهام و منو در آغوش کشید و سعی کرد سینه های درشتشو بماله به صورتم ولی من چون خیلی ترسیده بودم از اینکارا دوری کردم و بهش گفتم مامان منو امتحان نکن.من دیگه روی حشری نمیشم.مامانم هم منو خوابوند و گفت من دلم میخواد روی تو حشری بشم پسرم،منم که تعجب کرده بودم سعی کردم از تخت فرار کنم که مامانم منو گرفت و گفت بزار از دلت در بیارم عزیزم،اره من خیلی حشریم و وقتی تو بالکن جق میزدم حواسم به شما ها نبود.من داشتم روی همسایه،آقای مرادی جق میزدم چون هر وقت از کار میا خونه با دخترش سکس میکنه و منم از تو پنجره دید میزدم و جق میزدم و حواسم به شما ها نبود.منو ببخش.من باورم نمیشد که آقای مرادی با دختر ۱۷ سالش سکس داشته باشه.واقعا عجب دنیای حشری ای شده……
.
.
مامانم داشت منو میمالید و گفت این امتحان نیست پسرم،میخوام از دلت در بیارم برای همین سوتین خوشو کند تا سینه های درشتش بزنه بیرون.وای چه سینه ای،سرش صورتی بود و سایزش حدود ۹۵ تا ۱۰۰ بود،چقدر خوشگل و خوش فرم،عین سینه های بازیگر پورن استار #ساوانا باند بود و یکم بزرگ تر بود.من به مامان گفتم زنای با محارم گناهه مامان،مامانم هم گفت جق زدن هم حرامه ،اگه بخوای فکر کنی همه چیز حرامه…حالا بیا سینه هامو بخور و فکر نکن.منم به سینه هاش حمله کردم شروع کردم مثل زمان بچگیم مک زدن که ناگهان مزه شیر رو احساس کردم،سینه مامان پر شیر شده بود.گفتم مامان مگه حامله ای؟؟؟مامان گفتم عزیزم قرص پرولاکتین خوردم تا بدون حاملگی شیر بدم.میخواستم برات سنگ تموم بزارم….
منم مامانو بوسیدم و شروع کردم شیر خوردن، کم کم مامان شورت منو کشید پائین و شروع کرد برام جق زدن.بعد بهم گفت حرومزاده مامان،بکن مامان،جیگر مامان،عسل مامان،کص کش مامان،الهی من قربون اون کیرت بشم جنده پرست من،میخوای مامانی جندت بشه؟میخوام منو بکنی پسرم،آه آه آه پسرم،بیا مامان تپل خودتو بدوش،شیرمو بدوش عزیزم،کص کش،آه کص کش….

 
بعد شروع کرد هی #فحش دادن که من خیلی دوست داشتم.بعد چون حشرم جلو چشامو گرفت به مامانم حمله کردم و لباسشو پاره کردم و گوشه اتاق در حالی که داشتم شیرشو میخوردم کیرمو با یک ثربه تا ته توی کصش جا کردم،وای چه کص #تنگی انگار نه انگار مامان پرده ندلشت،مثل دخترای تر و تازه بود و چون این اولین تجربه من برای سکس بود با همون تلمب اول آبمو تو کص مامان خالی کردم ولی هنوز ارضا نشده بودم و شروع کردم محکم تلمب زدن،مامانم منو #قسم میداد جرش بدم.مامانم بهم #پوزیشن های جدید رو یاد داد. #همینطور تلمب میزدم تا اینکه آب مامان #پاشید بیرون و کل #هیکلمو خیس کرد…
.

داستان سکسی

اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *