داستان سکسی تقدیم به شما
لینک قسمت (های) قبل در پایین صفحه…
سلام من نازی م. تو داستان قبلی مشخصات خودمو گفتم. فرزاد شوهرم وقتی آرام دخترمون سه ساله شد دربه در دنبال این بود ک بچه بعدیو هم بیارم منم می گفتم نه و مخالفت میکردم ولی اقا تصمیم خودشو گرفته بود. یه هفته ک باهاش قهربودم همش نازمو میکشید و منم زیاد محل نمیدادم. یه روز که اومدخونه گف سلام عشقم گفتم سلام و رفت لباساشو عوض کرد. وقتی برگشت آرام رو کولش بود و داشت با آرام بازی میکردک من گفتم آرام دخترم بیاپایین بابات خستهس نگام کردچشمک زد گفتم هان چیه فک نکنی بخشیدمتا و خندید آرام گف من میرم تا اتاق وباسرعت رفت فرزادم اومدتو اشپزخونه و ازپشت بغلم کردگفتم ولم کن توروخدا گردنمو بوسیدگف خانوم خوشکلم یه کادو واست میخوام بخرم کفتم هه بجای اینکه بخری میگه میخوام بخرم منو برگردوند گف آخه خودت باید انتخاب کنی گفتم من کادو نمیخوام گف احساس کردم از ماشینت زده شدی گفتم شاید به ماشین دیگه بخوای گفتم بله میخوام اومدسمتم لبامو ببوسه رفتم عقب گفتم چیه خانومتم بایدبخری ماشین واسم وظیفته گف وظیفه خانومم چیه؟گفتم هر وقت باهاش درست رفتار کردی منم وظیفمو انجام میدم محکم لباموبوسید گف ایییی جان چ خوشمزه گفتم برو گمشو بی شعور بازم ازپشت بغلم کردگف اماده شو آرامو ببرم خونه مامانم اینا منو تو هم بریم ماشینتو انتخاب کنی گفتم من شاید هر ماشینی بخواما میخری؟خندیدوگف تا خانوم منی شریک زندگیمی توجون بخواه واروم خندیدم گف چ نازی میکنه واسه من خوشکل خانوم برگشتم لپشوبوسیدم اون لباموبوسیددستاموحلقه کردم دورگردنش گفتم مرسی عشقم ودوباره لب تولب شدیم ک آرام اومدگف چیکارمیکنین گفتم هیچی دخترم لب بابات کثیف بود تمیزش کردم حالااماده شوبریم پیش عمه ومامانوبابابزرگ ورفتیم امادش کردم وبردیمش توراه نمایشگاه دستهای فرزادوگرفتم گف عزیزم بزاردندع عوض کنم وعوض کردگفتم عشقم گف بله عزیزم گفتم خیلی دوست دارم گف تازه من بازم سوپرایزواست دارم گفتم دیگه چی؟ گف حالا بماندگفتم ایییییییییشوهر منونیگاه بهتربن تو دنیا گف توفقط بخندعشقم ورفتیم یه ماشین لکسوس خوشکل انتخاب کردم وفرزادگف فردابیارش دم خونه ورفتیم گفتم سوپرایزت چیه گف بریم غذابخوربم فعلاگفتم باشه ومنوبردبالایه کوهی یه جای قشنگ یه رستوران بودیه میزمخصوص داشت اونوواسه منوخودش رزروکرده بودلباموگازگرفتم گفتم بزاربرسیم خونه من میدونمولبای توخندیددستش تودستم بودنشستیم وسفارش دادیم غذارواوردن خوردیم فرزادگف دیگه چیزی نمیخوری؟گفتم نه عشقم سیرم گف گارسون سفارش مخصوص منوبیارگق باشه گفتم سفارش مخصوص چیه گفت الان میبینیش دیدم یه سینی اوردن یه درم روش گذاشته شده دادنش فرزادورفت فرزادم اومدجلومن زانوزدودربرداشت یه سرویس طلای خوشکل توش بودگفتم یعنیدالان من چی بهت بگم؟دستشوگرفتم و گفتم بریم خونه باخنده رفتیم توخونه ومن لباشوبوسیدم وانداختمش روتخت دکمه شلوارشوبازکردم وکیرکلفتشودراوردم گفتم حوووووووون چ گیری داره همسرم میخوادکون خانومشوبگاد واسپری تاخیریوداددستم وزدم براش وشروع کردم ساک زدن چشماشوبسته بودواروم ناله میکردبعذذودقیقه بلتدشدمث وحشیاتاپ منوپاره کردوپستوناموازروسوتین میمالوندبعدکامل منولخت کردوشروع کردکوسمولیسیدن خندیدم گفتم وایییی عشقمدچ خوب میخوری اخ حوووووون بخوربخورارامشم اییییییی دودقبقه خوردپاهاموبازگردگذاشت روشونه هاش وکیرشومحکم چپوندتوکوسم گفتمداییییییی آروم اووووونه جرخوردم گف منم میخوام جرت بدم ومحکم شروع کرد به تلمبه زدن گفتم اخ حووووون بکن عشقه من اووووووف اونم میگف چ کوس تنگی داری خانوم خوشکلم داری حال میکنی بهم کوس میدی؟گفنم اره توفقط بکن دودقیقخ کرد کیرشودراورداومدگذاشت تودهنم بازم شروعدکردم ساک زدن داشت حالدمیکرد بعدخوابیدرفتم نشستم روکیرش ومحکم بالاپاببن میپریدم اونم پستونامومیگرفت میگف حووووووون چ کسی داری میدی عشقم بعددقیقه کیرشودراوردم گذاشتمش توکونم گفتم اخخخخخخ جون کون خانومتوبگاخندیدگف چشم وشروع کردتلمبه زدن گفتم ایییییی گوه خوردم داری جرمیدی منوفرزاداروم ترگف باشه وموندمنم خم شدم ولباشوبوسیدم گفتم مرسی بزارخودم بالاپاییین بپرم واروم اروم شروع کردم تاحااییی ک دیگه همش شد حال ومث دیووونه هم میپریدم روکیرش دقیقه بعد داگی شدم گفتم موهامو بکش عقب باتمام قدرتت کیرتو بکن توکونم اونم گوش کرد. وقتی کیرش رفت تومن دیگه جییییغم رفت تو آسمون کیرشو در آورد گفتچیزی شده زندگیم گفتم ایییییی جرخوردم وگریم گرف بغلم کردگف ببخشید تقصیرمن بودزندگیم آروم تو بغلش گریه میکردم بعد دقیقه شروع کردم ساک زدن بعدپاهامو باز کرد و کیرشو کرد تو کوسم دو دقیقه تلمبه زد منم آبم اومد و ارضا شدم گفت پاها توبده بالاگفتم میخوای ابتو بریزی توکوسم؟گف آره گفتم باشه عشقم گف اگه دوس نداری نریزم گفتم نه عزیزم این چ حرفیه منم دوس دارم بازم مامان بشم و کیرشو کرد توکوسم و ابشوخالی کرد و خوابید رو تخت نیم ساعت منم رفتم حموم برگشتم گفتم فرزاد ساعت نه شبه بیدارشو بریم خونه بابات دلم واسه دخترم تنگ شده گف ولش کن بزار بمونه همون جا گفتم بیدارشو تنبل چیو بمونه من دخترمو میخوام گف اوووووف ور فت حمومو اومد رفتیم و آراممو بغل کردم بوسیدمش گفتم پرنسس حالت چطوره؟ گفت خوبم گفتم عشقم تو فقط خوب باش و شب همونجا خوابیدیم منو فرزاد و آرام دخترمونم تو بغلمون یه شب پر آرامش داشتیم.
نوشته های مرتبط:
از فرش به عرش
از عرش به فرش
فتیش خدمت به مستاجرم (از عرش به فرش)
جادوگر شهر اُز
گی با تاجر فرش کاشانی
گاییدن زن حاجی فرش فروش
شامپو فرش
اگر خوشتون اومد نظر یادتون نره
دیدگاهتان را بنویسید