دسته: داستان سکسی


  • داستان سکسی تقدیم به شما دوس دختر حرومزاده اگر خوشتون اومد نظر یادتون نره

  • این داستان تقدیم به شما من شهره ام.۴۵ سالمه.یه پسر ۱۹ ساله دارم به اسم کامیار.تو یکی از محله های تهران زندگی خوب و خوش و پر از شیطنتی دارم.اول از همه از ظاهرم بگم.موهام بلند و بلونده همیشه هم شینیون میکنم میبندم یا کلیپس میزنم چون حس میکنم اینطوری مردا بیشتر دوس دارن.همیشه گوشواره…

  • داستان سکسی تقدیم به شما یه سکس خیلی باحال اگر خوشتون اومد نظر یادتون نره

  • این داستان تقدیم به شما سلام دوستان . من اسمم امیره و 20 سالمه میخوام داستان سکس باحالی که با یه راننده کامیون داشتم براتون بگم . *** چند وقتی بود تو یه گروه گی پیام گذاشته بودم که دوس دارم با یه نفر رابطه دوستانه برقرار کنم و باهم باشیم .بعد از چندروز یه…

  • داستان سکسی تقدیم به شما ٢۴ساعت تا رستگاری اگر خوشتون اومد نظر یادتون نره

  • این داستان تقدیم به شما سلام من محسن هستم و شونزده  سالمه. خاطره ای که می خوام براتون تعریف کنم مربوط می شه به خواهر زاده ام. من یه خواهر زاده دارم که یازده  سالشه و اسمش میناست. من و مینا خیلی بهم نزدیکیم و همیشه وقتی مینا میاد خونه ما یا من می رم خونشون با…

  • داستان سکسی تقدیم به شما در اخر تو حسرت کردنش موندم اگر خوشتون اومد نظر یادتون نره

  • این داستان تقدیم به شما رفت  که یه چیز خنک  بیاره … آخه پیاده روی از فلکه نمازی تا پارامونت تشنمون کرده بود… اولین بار بود که رفتم خونه ی یکی غیر از فامیل … وارد اتاقش که میشی سمت “چپ” ، کمد دیواری رو میبینی که روش یه پوستر سیاه و سفید از بت…

  • داستان سکسی تقدیم به شما نازیلا (طنز) اگر خوشتون اومد نظر یادتون نره

  • این داستان تقدیم به شما سلام داستانی که تعریف میکنم واقعی هست ، اما هدفم این هست که کسی مث من نشه *** اسمم کیوان هست ، الان 17 سالمه اما این داستان برای 13 سالگیم هست این رو هم اضافه کنم که من گی نیستم و فقط یک بار اون هم به زور رابطه…

  • داستان سکسی تقدیم به شما سکس سپیده اگر خوشتون اومد نظر یادتون نره

  • این داستان تقدیم به شما سلام من علی هستم و در شیراز زندگی میکنم و همیشه عاشق زنداییم بودم من 17 سالمه و زندایی عزیزم 28 *** زنداییم تهران زندگی میکنه و کارمند هست.تابستون پارسال که اومده بودن شیرااز خونه مامان بزرگم منم رفتم اونجا ولی انگار فقظ زنداییم خونه بود و بقیه رفتن مسجد…