دسته: داستان سکسی


  • این داستان تقدیم به شما یکی از دوستان برام معرفیش کرده بود رفتم خونه دوستم چون قرار بود خونه رو عوض کنند وسایل رو برده بودند خونه جدید و موکت ها و یه پتو فقط مونده بود  قبلش زنگ زده بود بیاد و اونم اومده بود من نمی خواستم با دوستم رومون تو روی هم…

  • داستان سکسی تقدیم به شما اسارت اگر خوشتون اومد نظر یادتون نره

  • این داستان تقدیم به شما سلام. اسم من محمدرضاست و ۳۰ سالمه. داستانی که میخوام بگم مربوط به حدود ۳ سال پیشه… *** اون زمان من توی یک شرکت خصوصی تو خیابون کارگر تو تهران کار میکردم. شرکت ما یک شرکت کوچیک بود با حدود ۲۰ نفر کارمند. جو شرکت نسبتا غیر رسمی و صمیمی…

  • داستان سکسی تقدیم به شما آشنایی من با فرناز و اولین تریسام من (۱) اگر خوشتون اومد نظر یادتون نره

  • این داستان تقدیم به شما هشدار : اگر در حین خوندن این داستان یهو از فشار خنده گوزیدید یا از شدت خنده خودتون رو خیس کردید شهوتناک هیچگونه مسولیتی را در این مورد نمی پذیرد نمیدونم شما مسلمونها به چه اعتقادی زندگی میکنیداین داستانهایی که میگی خیلی تابلویه که تخیلی هستش وهمش دروغه من اسمم…

  • داستان سکسی تقدیم به شما مردان مجرد , زنان متاهل 74 اگر خوشتون اومد نظر یادتون نره

  • داستان سکسی تقدیم به شما بهترین سکس با خواهر ناتنی ام اگر خوشتون اومد نظر یادتون نره

  • این داستان تقدیم به شما اسمم امیر ۲۵ سالمه یه پسر معمولی اما خوش فیسم و از سن واقعیم سه چار سال کوچیکتر معلوم میشم *** همیشه دوست داشتم برای یه بارم که شده برا یه نفر ساک بزنم اما نمیشد , فیلمایی که دانلود میکردم همشون مربوط به ساک بود ، عاشق این بودم…

  • داستان سکسی تقدیم به شما گناه عشق 29 اگر خوشتون اومد نظر یادتون نره

  • این داستان تقدیم به شما سلام به همگی دوستان،اسمم فرداد هست واولین بار هست که داستان می نویسم از خاطره اولین سکسم،امیدوارم خوشتون بیاد من فرداد33 ساله قدم حدود181،وزنم 86 ،دو سال بود که توی آموزشگاه خصوصی تدریس میکردم،دو تا کلاسم خانم بودن برای تقویت زبانشون می اومدن،تقریبا از 15ساله تا 40 ساله،شاگردی که باهاش…

  • داستان سکسی تقدیم به شما گریه ام گرفت اگر خوشتون اومد نظر یادتون نره

  • این داستان تقدیم به شما سلام ميخوام داستان زندگي خودم و اربابم رو براتون بنويسم که چطور در واقع 20ساله که بنده زنداييم شدم. ما تو يکي از شهرهاي شمال زندگي ميکرديم ميخوام مقدمه رو کوتاه کنم و برم سر اصل مطلب… من تو 7سالگي پدرو مادرم و تو تصادف از دست دادم و با مادربزرگم…