دسته: داستان سکسی


  • این داستان تقدیم به شما سلام این داستان بر میگرده به سه سال و نیم پیش که من ماشین خریدم البته با کمک پدرم در کل عشق موتور بودم ولی گیر دادو ماشین گرفتم اون موقع با اتوبوس کار میکردم یعنی شاگرد ماشین بودم دیگه از اتوبوس کشیدم بیرون و با ماشین کار میکردم و…

  • داستان سکسی تقدیم به شما سلام من یه پسر 24ساله هستم که تو یه شهری زندگی میکنم یکی از دوستام که اسمش رسول هست خیلی باهم گرم بودیم همیشه من که میرفتم بیرون مغازه خاروبار فروشی این اقا رسول میرفتم اقا رسول زنش که اسمشو ندا میزارم 18 سالش بود یه بچه ام داشت ولی…

  • این داستان تقدیم به شما سلام امیدوارم حالتون خوب باشه خاطره ای ک واستون مینویسم  برمیگرده به سه سال پیش که من بیست و سه سالم بود.. … اول از خودم‌ بگم اسم من نازگله قد نسبتا بلندی دارم اندامم هم خیلی خوبه چشمای عسلی و پوستمم سفیده چون رشتم معماری بود میخواستم کلاس طراحی…

  • داستان سکسی تقدیم به شما سلام به همه داداشها و ابجيهای گلم من محمدم ساکن مشهداينو که تعريف ميکنم خاطرس نه يه داستان من حدودا سه سال با ماشين مسافر کشی ميکردم يه روز گرم تابستان چند تا مسافر داشتم واسه يه مسير دتقريبا طولانی که سه تاشو پسر ويکی ديگشون يه خانوم با حجاب…

  • این داستان تقدیم به شما سلام. اسم من حامد هستش. 20 سالمه. اهل تهرانم. اینقدر خوشگلم که معمولا دخترا و پسرای زیادی تو کفم میرن. با قد یک متر و هشتاد سانت قد و هیکلی متوسط نه خیلی چاق نه خیلی لاغر! با دخترای زیادی سکس داشتم! از پارسال به خیلی از پسرا کون هم…

  • داستان سکسی تقدیم به شما – -خیلی دارم لذت می برم . چقدر خوشم میاد . خوشم میاد ..نهههههههه … می خوام فقط زیر کیر تو باشم .. در همون جای فشرده خودمو روش حرکت می دادم .  خیسی تنشو احساس می کردم . عطر تن رویای رویایی من با خیسی بدنش قاطی شده و…

  • این داستان تقدیم به شما این داستانی که میخوام تعریف کنم برای خرداد ماهه… یکی از هم خوابگاهی هام به اسم سیاوش که دو طبقه از ما بالاتر بود خیلی خوشگل و خوشتیپ بود همیشه دوست داشتم کیرشو براش بخورم و بعدش باهاش سکس کنم ، اما هیچ وقت جرئت نداشتم بش بگم ، من…

  • داستان سکسی تقدیم به شما سلام من اسمم علی هست من 15 سالمه این داستان کاملن واقعیه و اصلا دروغ نیست و مال ی هفته پیش است مدرسمو تازه عوض کرده بودم سال هفتم بودم و کمکم داشتم با مدرسه اشنا می شدم . صف های مدرسه ی ما شماره زده بودن و بر اساس…

  • این داستان تقدیم به شما سلام من محمد باقر هستم پسری 20 ساله با هیکلی ورزشی موهای طلایی و چشمانی درشت و صورتی نسبتا جذاب کیر15 سانتی و بدنی سفید و بدو مو! متولد طرقبه ساکن تهرانم. سال گذشته برای تفریح با ماشینم (پژو206) به یکی از مناطق خوش آب و هوای ایران رفته بودم. صبح…

  • داستان سکسی تقدیم به شما وقتی اروم و با حوصله دکمه های لباسم رو باز میکرد،نفسم به شماره افتاده بود.مانتوی کوفتی مدرسه رو از تنم در آورد و در حال لب گرفتن دستشو برد تو سینه هام. وقتی سوتینمو داد بالا و سر سینه هامو لمس کرد نتونستم دیگه به لب گرفتن ادامه بدم.سرمو بردم…

  • این داستان تقدیم به شما ۳۲ سالمه و ۸ ساله ازدواج کردم اسمم وحید و خانومم مهسا . خانومم قدش ۱۷۰ و وزنش ۷۸ کیلو . سایز سینه ۸۰ . خودمم ۱۸۰ و ۹۰ کیلو . هر دو از لحاظ چهر خوبیم . یه خواهر زن دارم به اسم مژگان . مژگان قدش ۱۷۳ و…

  • داستان سکسی تقدیم به شما تو اروپا زندگی میکنم و این یک داستان واقعی است.ما از وقتی تو کمپ پناهندگی بودیم با یک زن و شوهر جوانتر از خودمان خیلی صمیمی شدیم و خلاصه چند ماه بعد که ترانسفر شدیم هر کدام به شهری از هم دور شدیم.چند باری رفت و امد کردیم و با…