دسته: داستان سکسی


  • این داستان تقدیم به شما سلام من رضا  ۲۰ سال سنمه . ۱۰سال بیشتر سن نداشتم .اون موقه ( کونی‌ جان موقع صحیح است ) ها اصلا تو خط سکس و دادن کردن نبودم.تقریبا یه بچه درسخون که کون تپلی داشت و تقریبا خشگل ( کونی‌ جان خوشگل صحیح است )  بودم.همه هم کلاسیام که شاگرد تنبل…

  • داستان سکسی تقدیم به شما سلام به همه ی هم سنو سالای خودم(16 سالمه) اینو نوشتم تا تجربه ای بشه به شما که به حال من نیفتین حدودا ماه رمضون سال پیش بود که دختری رو تو پارک دیدم قبل این که ببینمش بچه ای بودم که از خونه بیرون در نمیومدم میرم سره اصل…

  • این داستان تقدیم به شما سلام دوستان شبتون بخیر رضا هستم 38 ساله از ارومیه میخوام ماجرای آوردن نفر سومی برای سکس با همسرم رو براتون بگم …   ما دنبال تنوع سکسی در زندیگمون بودیم و هستیم حالا هرکس هر جوری دلش میخواد فکر کنه ممنون میشم از نظراتتون استفاده کنم . من و…

  • داستان سکسی تقدیم به شما لینک قسمت (های) قبل در پایین صفحه… لقمهٔ تو گلومو با آبِ بغضم پایین دادم و خیره شدم بهش. کم کم دیگه داشتم میفهمیدم که امروز و امشب خفه بشم بهتره. حداقل اینطوری دیگه کمتر منو میزد.ماشالله چه دست سنگینی هم داره! یه لقمهٔ دیگه از نون و پنیر گذاشتم…

  • این داستان تقدیم به شما ( توضیح ادمین: نویسنده افغانی است )  سلام  من قبل از نوشتن خاطره خودم همان طور که معلومه است رابطه سکس خاطرات آبجی و داداششه و محارم هستش اگر دوستان که این گونه فانتزی و سکسس را نمیپسندن خواهشمند است نخونند. پس این خاطره من اسمها عوض شده است ،من…

  • داستان سکسی تقدیم به شما رونوشت؛ قبل از هرچیزی اسم داستان هامو از کتاب جنی ژانگ برداشتم …ولی داستان و طرز نوشتارم شخصیه خودمه. دوس دارم ملودرام باشه و قسمت سکسی هم داره پس خواهش میکنم صبر کنید . رسم بر ادب می باشد من عاشق چیزای ترشم …ولی یادم نمیره چقد گیج بودم تو…

  • این داستان تقدیم به شما سلام .  امیر هستم 21 ساله و اهل تبریز.خاطره ای که میگم برا یه سال پیشه… *** یه روزی از روزای تابستون بود که داشتم با گوشیم ور میرفتم که دیدم یه پیامک اومد:”سلام بی معرفت خوبی؟چه خبرا چرا نیستی؟” اینم بگم سیمکارت من قبلش دست مامانم بود یه چند…

  • داستان سکسی تقدیم به شما …لینک قسمت (های) قبل در پایین صفحه دم مرامتون گرم بابت حمایت‌هایی که کردین پرچم همتون بالا خدایی تو مسیر که داشتیم میرسیدیم خونه الی گفت چرا نکردیش داشت میمرد از بی کیری گفتم چشمش کورشه چقدر بهش بگم حس خوبی ندارم ات آمده بود چسبیده بود در کونم داشتم…

  • این داستان تقدیم به شما من سروين ام نزديك 19سالمه دانشجوام و براي خرج دانشگاهم مجبورم كار كنم… *** خيلي جاها واسه كار رفتم ولي چون تخصص خاصي ندارم و درسم هم هنوز تموم نشده كار مناسبي برام نبود و فقط ميتونستم منشي نيمه وقت بشم كه به دانشگاهم هم برسم هرجا ميرفتم يا با…

  • داستان سکسی تقدیم به شما سلام من تو خانواده نه چندان سخت گیر بودم و راحت میتونستم برم بیرون. من هر روز که از مدرسه که برمیگشتم یه پسر بهم تیکه مینداخت و هر روز من به اون پسره فکر میکردم تا اینکه یک بار تصمیم گرفتم ازش شماره بگیرم البته اینم بگم که من…

  • این داستان تقدیم به شما سلام من علیم و این داستان درباره زن مستاجرمون که اونام مث ما مازندرانین است که اسمش فاطمه و چشماش رنگی و قد نسبتا بلند داره و سینه و کون نسبتا بزرگی داره دو تا پسر داره اشکان و امیر و اسم شوهرشم رضاس… *** یه روزی یادمه شوهرش اومد…

  • داستان سکسی تقدیم به شما دوستان این یه خاطره نیست فقط داستانه و ساخته ذهن خودمه…اگه خوب بود بگید تا 2باره واستون بنویسم… دم در یه نگاه دیگه به خودم تو اینه انداختم, میخواستم برای آخرین بار موهامو, بلند ببینم. پدرم عاشق موهام بود و هیچوقت بهم اجازه نمیداد که کوتاشون کنم ولی از 4…