این داستان تقدیم به شما سلام دوستان. اسم من رضاست ۲۶سالمه اين خاطره واسه وقتيه که تازه خدمتمو تموم کرده بودم… *** يه روز جمعه تو خونه حسابی حوصلم سر رفته بود هيچکدوم از رفيقام هم که هميشه سر خر بودن دم دست نبودن تا يه وری بريم خلاصه گفتم خونه نمونم بهتره بعده يه…
این داستان تقدیم به شما قسمت قبل من در حالیکه زنم داشت نگام میکرد جلوی صمدطاقبازخوابیدم وصمد کیرکلفتش رابافشارچپوندتوکونم ومن هم یک آخ گفتم که زنم گفت زهرمارپسره کونی وبه صمد گفت که محکمترتوکونم تلمبه بزنه ودرحالیکه بادست خون کونم رالمس میکرد دوباره با صمدشروع به لب بازی کردن وصمددرحالیکه توکونم تلمبه میزدلبهای زنم را هم…
این داستان تقدیم به شما سلام. علی هستم 26 ساله .. *** سال 93 تازه عقد کرده بودم و راستش رو بخواید قبل از ازدواجم با تنها کسی که دوست بودم و سکس داشتم خواهر دامادمون بود و چند سال با هم بودیم و هر هفته هم برنامه سکسمون برقرار بود. روزی که رابطم رو…
این داستان تقدیم به شما سلام. علی هستم 22 ساله. از15.16سالگی وتومدرسه راهنمایی که بابچه ها هموانگشت میکردیم متوجه کون نرم وخوش فرمم شدم و هروقت توخونه تنهامیشدم لخت میشدم وکونمونگاه میکردم و خودم واسه خودم راست میکردم ولی هیچوقت به دوستام کونموحتی باشرت نشون ندادم چون اگر میدیدن به هرروش بود میکردن منو… …
این داستان تقدیم به شما سلام. من امین هستم داستانی که میخوام بگم مربوط به ۴ سال پیش هس… *** وقتی عموم زن گرفت که اون موقع من ۲۲ سالم بود و تو دانشگاه درس میخوندم هیکلم بد نبود خلاصه عموی ۳۰ ساله ی من رفت یه زن گرفت که ۲۰ سالش بود و اهل…
این داستان تقدیم به شما یه روز زنم اماده شد بریم خریدبازاراون روز یه مانتو جلو باز با یه ساپورت فاق کوتاه مشکی بدون زیر سارافونی پوشیده بود لامصب از دور بزرگی کسش خودنمایی میکرد رفتیم مترو طرف مردا سوار شدیم نزدیکای ولیعصر خیلی شلوغ شد با زنم رفتیم گوشه واگن یارو خاس جاشو بما…
این داستان تقدیم به شما سلام . شبنم هستم سی و پنج ساله . شیرازی هستم … *** کارگر یه کارگاه شیرینی پزی ام . قد و هیکلم خوبه صورتم معمولیه مثل خیلی از دخترا . تازه با این سایت آشنا شدم . داستانم مال فصل بهار همین امساله . یه پسر دارم پانزده ساله…
این داستان تقدیم به شما قسمت اول: حموم عمومی قدیمی *** محله ما یه حموم عمومی قدیمی داشت که من تا 15 سالگی هفته یه بار اونجا میرفتم. حسین آقا که 12 / 13 سال از من بزرگتر بود و قدی نسبتا بلند و اندامی ورزید داشت عهده دار وظیفه کیسه کشی و شتشو بود.…
این داستان تقدیم به شما شبي فردوسي خواب زشتي بديد سراسيمه از خواب خوش بپريد بديدا كه شرتش شده بس غني ز آب سفيد و غليظ مني كتاب بزرگ خودش باز كرد ز رستم سخن گفتن آغاز كرد برايت كنم نقل اين داستان كه آن پهلوان رستم سيستان *** حشر شد شبي كير خود كرد…
این داستان تقدیم به شما توضیح ادمین: این داستان نگارش خاصی دارد. عزیزان نویسنده لطفا بدون لهجه و به فارسی معمولی داستان بنویسید. *** در جوانی دبی کار میکردم وض مالیم خوب بود مخصوص ارث پدری تک فرزند خدا رحمتش کند اگر پدرم میدانس چه میشود !؟ با دختری که از شیراز امده بود با…
این داستان تقدیم به شما دیدی وقتی یه نفر به آدم زل میزنه،آدم سنگینی نگاهو حس میکنه؟ 8 سالم بود،حموم که میرفتم حس میکردم یکی از سوراخ در نگام میکنه،شبا که میخوابیدم حس میکردم یکی کنارمه،حتی واسه داداشم قسم خوردم که یه دفعه جن خونمون بهم دست زد،شلیک خنده سجاد عصبیم کرد! داداش به خدا…
این داستان تقدیم به شما سلام اسمم محمده اهل یکی از شهرهای مازندرانم قیافمم بد نیست نه زیاد خوشگلم نه زشت معمولیم کلا دختر تا زن خانمای متاهل گرایش سمتم بیشتر دارن نمیدونم چرا….. میرم سراغ اصل ماجرا . *** یه روز داشتم دور میزدم خونمون خالی بود با خودم گفتم امروز هرطوری هست باید یه…