این داستان تقدیم به شما سلام به همه. من اسمم مژده س وبیست وپنج سالمه و دو ساله ازدواج کردم… *** شوهرم بیست و هفت سالشه و نه کاری داره نه سوادی فقط به پول باباش مینازه و از باباش پول توجیبی میگیره یه ذره غیرت نداره هنوز دنبال رفیق بازی و دختر بازیه اوایل…
این داستان تقدیم به شما سلام به همه اونایی ک داستانمو میخونن. سحر هستم 18 ساله. من دوم دبیرستان بودم ک مدرسم از خونمون خیلی فاصله داشت و من باید با سرویس عمومی مدرسه میرفتم خونه ی روز بارونی و بین تعطیلات بود تعدادی از بچه ها به مدرسه نیومدن به همین دلیل ساعت 11مدرسه…
این داستان تقدیم به شما سلام كيان هستم ١٩ سالمه قدم ١٧٣ قيافه معمولي دارم بندرعباس زندگي ميكنم… *** داستان از اونجا ميشه كه من من تو حرف زدنو مخ زدن دخترا تو سنه خودم خوب بودم! راهنمايى بودمو ١٣ يا ١٤ سال بيشتر نداشتم رابطه با جنس مخالف خيلي خيلي خوب بودم و هميشه…
این داستان تقدیم به شما سلام. طبق معمول همیشه ساعت هشت صبح از خونه زدم بیرون واسه کار… شغل من آزاده یه آپارتمان هفت طبقه دارم انجام میدم یه واحد طبقه چهارم دست منه واسه وسایلام مابقی طبقات که هر طبقه شامل چهار واحد همه مطب دکتر تقریبا همه پر و ساختمان پر رفت آمدی……
این داستان تقدیم به شما عاشقش بودم… دختری که فقط عشقم نبود ، رفیقم بود ، دوستم بود ، با اینکه ازم دور بود و همیشه از پشت نوشته ها و عکس ها میدیدمش و حسش میکردم ولی عاشقش بودم ، خیلی از هم دور بودیم و همدیگه رو حتی از نزدیک ندیده بودیم ،…
این داستان تقدیم به شما سلام به همه سکسیا.امیدوارم کیراتون پر کس کساتون پر کیر.میخوام داستان سکسمو با زنداداشم که اسمش سرور هستش رو براتون بنویسم… *** من یه پسره 26 ساله قدم 180 لاغر اندام با یه کیر کلفت و دراز که طولش به 18 سانت میرسه. زنداداشمم یه زن 39 ساله با سینه…
این داستان تقدیم به شما خاطرات و داستانهای زیادی رو اینجا خوندم و بارها پای اونها نظر دادم. همیشه یه عده با بدبینی همه نویسنده ها رو به دروغگو و توهمی و جقی بودن متهم میکنند. اما بالاخره ماجرای بعضیها هر چند دور از ذهن، اما واقعی است، چونکه اینهمه سکس که وجود داره، توسط…
این داستان تقدیم به شما سلام. من از اون دسته از ادم هایی هستم که از نوجوونی اعتماد به نفس پایینی تو ارتباط بر قرار کردن با جنس مخالف داشتم. نه که روابط عمومی پایینی داشته باشم نه خیلی گرم و سر زبون دارم اما وقتی پای شماره دادن یا پیش نهاد دادن میرسه یه ترس بزرگی…
این داستان تقدیم به شما سلام امیر هستم و خاطره ایی که میخام براتون بنویسم مربوط به دوسال پیشه یعنی سال 93 … *** ما کلا 4 خاهر و 2 برادر هستیم و در یک خانواده تقریبا مذهبی که همه خاهرام ازد کردن و رفتن خونه بخت خواهر بزرگ; من که اسمش میناس الان 40…
این داستان تقدیم به شما انقدر خندیده بودم گلوم درد گرفته بود امیرعلی ام حسابی قرمز شده بودو داشت سعی میکرد چون پشت فرمونه خندشو قورت بده اما من همچنان میخندیدم صاف نشست و گفت:انگار خوشت اومدا دختر من فقط ی جک گفتم …با خنده بهش نگاه کردمو گفتم:آخه جکت خیلی باحال بود امیر… و…
این داستان تقدیم به شما باسلام به همه دوستان من رضام ۲۰ساله.این داستان مال وقتی بود که من سرباز بودم… *** تو یه شهر دیگه خدمت میکردم واصولا دیر به دیر میومدم خونه چون راهم دور بود. تو یکی از مرخصی هام که اومده بودم شب سوم یا چهارم به دعوت دوستام رفتم تو یه…
این داستان تقدیم به شما سلام ..خوبید ، این داستان گی هستش ، در مورد خودمه … *** من ۲۱ سالمه ، قدم ۱۷۴ وزنم ۷۵ ، بدنم سفید و کم مو ، قیافم معمولیه ، این کارو همین دو ساعت پیش انجام دادم ، راستش شیشه کشیدم و بد جور فاز سکس گرفتم و داشتم…