این داستان تقدیم به شما سلام. حامد هستم. 29 ساله. خواهرم فریبا 35 سالش که دوتا بچه داره. یکی دیگه خواهرم روزا 18 سالش که دو ماه پیش ازدواج کرده. فریبا دوتا بچه داره. آیدا که 14 سالشه. گلی که 3 سالشه. فریبا چون خونشون نزدیک ما بود اکثر اوقات خونه ما بودن. شوهرشم چون بقالی…
این داستان تقدیم به شما چند سال پیش یه فروشنده داشتم که خیلی تو کار دختر بازی و این حرفا بود. من خودم زیاد تو این نخا نبودم و سرم به کارم گرم بود. یه روز که با هم صحبت می کردیم الکی الکی قرار شمال با هم گذاشتیم. به پویا گفتم تو که می…
این داستان تقدیم به شما سلام دوستان. من امیرضا هستم 18 ساله. من از اوایل راهنمایی بیشتر عاشق نگاه کردن مردهای سن بالا بودم.تا اینکه اول دبیرستان توسط یکی از همکلاسیهام که گی بود و از رفتار من فهمیده بود من گی هستم برام توضیح داد و فهمیدم اوضاع از چه قراره ولی به…
این داستان تقدیم به شما سلام بچه ها. این اولین داستانمه. واقعی… *** ماجرا مربوط به موقع اول راهنمایی هست که تازه محلمون عوض شده بود (تو محله قبلی واسه اولین بار کون دادم ،و ادامه پیدا کرد)و تو محل جدید زیاد دوست نداشتم تا اینکه با هم کوچه ای ها اشنا شدم،از قضا یکیشون…
این داستان تقدیم به شما داستان این بود که با پویا و مونا و مهسا چهار تایی رفتیم شمال و اینم اتفاقات روز دوم… صبح که بلند شدم کاملا شارژ و سرحال بودم. سکس همزمان دیشبم با این 2 تا دختر خوشگل و شهوتی احساس خیلی خاصی برای من به وجود آورده بود. مدام…
این داستان تقدیم به شما سلام من مهران هستم ۲۷ ساله از شیراز قدم ۱۸۰ وزنم۸۰ با یه کیر ۱۸ سانتی اما کلفت.خیلی هم کون دوست دارم.چند سال پیش من تو دانشگاه با یه پسری آشنا شدم که اون متاهل بود.چند بار اونا وما با هم رفت واومد کردیم.البته این دوستم سعید زنش به اسم…
این داستان تقدیم به شما اسمم رهاست و ٢٣ سالمه… *** تقريبا ١٨ سالم بود كه به اصرار خانوادم واسه تحصيل اومدم المان… اوايل خيلي سخت بود تنهايي و غربت واقعا بهم فشار مياورد تا كم كم دوست پيدا كردم و افتادم تو دور،هر شب پارتي و ديسكو و كلاب اون موقع ها هفته اي…
این داستان تقدیم به شما پدرم پیش ما نبود. رفته بود خارج از کشور ودیگه به قول خودش راه بازگشت نداشت. او ومادرم زیاد با هم سازگار نبودند،خیلی اصرار کرد که ما هم با او برویم اما دیگه جور نشد… وضع مالی مان بد نبود،خانه از خودمان بودوپول کافی هم داشتیم؛فقط یک خواهر داشتم…
این داستان تقدیم به شما سلام دوستان . این خاطره ای ک میخام بگم راجب اولین سکسمه…یعنی اولین بار که کیرو تو کونم حس کردم…از داستان های سکسی زیاد خوشم میاد..بخاط همین تصمیم گرفتم خاطره خودمم بگم… *** اول از خودم بگم ک 21سالمه..بدن سفید و کون گوشتی و نرمی دارم..حس همجنسبازی خیلی وقته دارمش…
این داستان تقدیم به شما سلام من به همه .این داستان مربوط میشه به ۶ ماه پیش … اسمم محسن هست ۳۰ سالمه ,۵ ساله ازدواج کردم بچه دار نمیشیم زنم مریضیه خاصی داره دکترا گفتن بچه دار بشه از بین میره بریم سره اصل داستان یه خواهرزن دارم اسمش مریمه ۲۳ سالشه اندامش…
این داستان تقدیم به شما تو دفتر آژانس نشسته بودم و سرگرم تماشای تلویزیون .. لعنت به این زندگی که با فوق لیسانس باید بشینی و توی آژانس کار کنی . ولی به خاطر این که خرج زندگی رو پیش ببرم مجبور بودم که رانندگی کنم . نوبتم که رسید رفتم به آدرسی که داده بودن.مدیر سفارش…
این داستان تقدیم به شما آرش هستم… *** چارده سالم بود. از یه شهر کوچیک. خیلیا همدیگه میشناسن از یک سال پیش من تو خونه با مادر و خواهرم هم خیلی بد اخلاق و بد دهن شدم. از بس تو کوچه و مدرسه با بچه ها فحش میدبم تو خونه هم هروقت با مامانم و…