داستان سکسی تقدیم به شما سلام . من سپهر هستم و الان 22 سالمه این هفت یا هشت سال پیش بود . این خاطره واقعییه و واقعا برام اتفاق افتاده ولی میخام جزئیاتشو یه کم زیاد تر کنم که وقتی میخونید خوشتون بیاد . اسمش مرتضی بود و خیلی هیکل بزرگی داشت .خودش و پسرش…
این داستان تقدیم به شما سلام این قضیه که میخام بگم مال چندین سال پیشه حدودا دورو بر ۷ یا ۸ سالم بود.مدرسه ابتدایی میرفتم.چن وقتی بود که یه زن که پیرهم بود یعنی حول وحوش ۵۰ یا پنجاه و اینا بوداومده بود محلمون و مغازه باز کرده بود.مغازه سبزی فروشی و میوه و اینا…
داستان سکسی تقدیم به شما داستانی که میخوام بگم واقعی یه ولی خودم دوست نداشتم اتفاق بیوفته که افتاد . اسم من ماهور اسم خواهرم سحر من ۲۳سالمه و خواهرم دوسال از من کوچیک تره .ما از زمانی که یادمون میاد پدر مادرمون شاغل بودن و همیشه سر کار ،فقط روزایی که از کار خسته…
این داستان تقدیم به شما شش سالم بود که اولین رابطه جنسی تجربه کردم به این صورت که پسر همسایه که شاید بیست ساله بود به بهانه نشون دادن کبوتر منو برد خونه شون و یواش یواش شروع کرد به ور رفتن با من! انگشتم میکرد و کونم می مالید و من حالیم نبود که…
داستان سکسی تقدیم به شما دوستان ماجرایی رو ک براتون تعریف میکنم یه داستان و تخیل نیست بلکه یه تجربه ی واقعی هست و چون دلم میخواد بدون کم و زیاد تعریفش کنم ممکنه در نظر بعضی دوستان خیلی سکسی و جذب کننده نباشه در ضمن سعی میکنم کوتاه باشه تا راحت تر خونده بشه…
این داستان تقدیم به شما سلام دوستان من اسمم زهراست 26 سالمه حدودا شیش ساله ازدواج کردم و شوهرم رو خیلی دوست دارم هنوز بچه دار نشدیم وخیلی هم علاقه مند نیستیم. اولین بار که با شوهرم رفتیم خونه مادر شوهرم خانواده برادر شوهرم هم اونجا بودن. خانواده علی(شوهرم) فقط یه نوه دارن و اون…
داستان سکسی تقدیم به شما سلام دوستان اسمم سیناس. مینا مستعارمه ۲۳ ساله عاشق جوراب زنونه زنونه پوشی من از جایی شروع شد که علاقه زیادی به پای دخترا و خانوما داشتم از بچگی به هر نحوی که میشد سعی میکردم به پای دختر های فامیل مخصوصا دختر خاله ام که از من ۵.۶ سالی…
این داستان تقدیم به شما سلام من زهرا هستم نرس یا همون #پرستار، از موقع شیوع کرونا بیمارستان امام رضا (یا همون #رضا #انگوری) محل قرنطینه بیماران کرونایی شد که متاسفانه من همین جا کار میکنم ماجرا از اونجا شروع شد که وقتی علایم کرونا رو در خودم دیدم (که البته بعدها فهمیدم یه سرما…
این داستان تقدیم به شما من اسمم امیره و اسم زنم #ثریا . من ٣٠ سالمه و ثریا ٢٦ سالشه و دو ساله ازدواج كردیم. من یه برادرخانم دارم اسمش بهنامه و ١٨ سالشه. یه روز شهریور بود تصمیم گرفتیم بریم #ابگرم لاریجان. بهنام رو هم خودمون بردیم. وقتی رسیدیم یه سوییت اجاره كردیم كه…
داستان سکسی تقدیم به شما من نازنین هستم 25سالمه قد 160وزن 55 سینه 75 می خواهم اولین تجربه سکس گروهیمو براتون تعریف کنم البته قبلش سکس زیاد داشتم ولی گروهی نبوده . مامانم اینا رفته بودن شهرستان واسه فوت یکی از اقوام پدرم من توی خونه تنها بودم خواهرم اصرار کرد که برم خونشون ولی…
این داستان تقدیم به شما سلام خدمت دوستان من حسینم 33 سالمه خانمم پریسا30سالشه 5ساله ازدواج کردیم برادرزنمم 43 سالشه 3 تادختر داره… دو سال پیش خونه برادرزنم بودیم خانمم صدام زد توی اتاق دیدم کنار نگار برادرزاده بزرگش نشسته نگار واقعا خوشگله مخصوصا با ارایش اون موقع 16سالش بود دیدم سرش پایین گفت…
داستان سکسی تقدیم به شما – -شما همکاران محترم من بهترین دوستان و به جای خواهران من هستید ..اینو که گفتم دیگه اصلا سعی نکردم به صورتشون نگاه کنم . نمی خواستم این حساسیتو درشون به وجود بیارم که اون کارایی که با هاشون کردم باد هوا بوده . نمی دونستم شاید جنس خرده شیشه…