داستان سکسی تقدیم به شما – ما زنا سرمونو انداخته بودیم پایین و خیلی آروم و بدون این که به این طرف و اون طرف نگاه کنیم می خندیدیم .اونم از نوع بی صدا . -فتانه خدا تو رونگیره منو وادار به چه کارا که نکردی .. اکبر از اتاق رئیس اومد بیرون . قیافه…
این داستان تقدیم به شما سلام من اسمم #سهیلا ست 19 سالمه قیافه و بدنم خوبه ولی سینه هام یکم نسبت به سنم بزرگه حدوا 75 هستن کلا ما خانوادگی سینه هامون بزرگه، من یه برادر دارم که دو سال از من کوچکتره و 17 سالش هس اسمش رضاست با اینکه از من سنش کمه…
داستان سکسی تقدیم به شما سهیل هستم(مستعار)… 25 ساله از مشهد…یه مجرد بدبخت تو کف… نه دوست دختری …نه صیغه ای… فقط کف دستی و بازم کف دستی… یه دایی دارم 30 ساله که اونم مجرد بود و خوش تیپ دختر کش که لامصب از هر انگشتش یه دوس دختر میریزه هر هفته هم یکی…
این داستان تقدیم به شما از وقتی برگشتم اومدم #خونه پدرم خیلی چیزا فرق کرده بود . #آرش داداشم 18 سالش شده بود و رسیده بود به نقطه بحرانی سن و سالش . عصبی ، پرخاشگر و متفاوت از آرشی که میشناختم . اتاق من دست نخورده باقی مونده بود . همونجا زندگی میکردم .…
داستان سکسی تقدیم به شما سلام من ارمان هستم ۲۰ ساله و قدم ۱۹۲ هست و وزنم ۸۸ و خوشکل و خوش استیلم و خوشتیپم و امروز با این سایت اشنا شدم و اولین داستانم هست که مینویسم امیدوارم لذت ببرید . من یک روز تنها با ماشین تو خیابون داشتم میچرخیدم که یه خانم…
این داستان تقدیم به شما من عمید هستم چند روز پیش یه دوستان دوران دبیرستانم بهم زنگ زد حال احوال کرد بعد گفت میخوام ببینمت منم گفتم باشه هر روز خواستی بگو این دوستم اسمش عطا هست تو دبیرستان این با ۵ ۶ دیگه از بچه خیلی منو میکردند ولی من بیشتر دوست داشتم به…
داستان سکسی تقدیم به شما سلام من آرمان هستم و ۱۷ سالمه سه سال پیش بود با یکی اشنا شدم اسمش ماهان بود یه پسر مغرور و جذاب البته به چشم من جذاب میومد من قبلا اونو میشناختم و ازش متنفر بودم بعد ها بهم گفت اونم بهم همین حس رو داشته خلاصه یه روز…
داستان سکسی تقدیم به شما این ماجرا برا زمانی است که من حدودا 15 یا 16 ساله بودم ، اون زمان تو همسایگی ما یک خونه قدیمی خیلی بزرگ و در و دشت بود که متروکه شده بود و سالها میشد کسی اونجا زندگی نمیکرد. یعنی بعد از فوت صاحبخانه و افتادن خونه بین ورثه…
این داستان تقدیم به شما قبل از #امتحانات #خردادماه بود که مهسا گفت من از اینجا برم دلت برام تنگ میشه دایی؟ ی اخمی کردم گفتم #کجا تو رو من کار دارم گفت بابام گفته باید برگردی همینجا گفتم دوسه هفته ی بار ی شب بیا گفت من خاله سمیرا نیستم درضمن میخوام این رابطه…
داستان سکسی تقدیم به شما سلام. اسم من سحره و 32 سالمه و مجرد. تا 25 سالگی اصلا نمیدونستم سکس چیه. نو یه خانواده سنتی و معتقد بزرگ شدم. سال آخر دانشگاه بودم که یه روز پری وارد کلاس شد که من تازه فهمیدم دختر بودن یعنی چی! تمام تنم لرزید. خیلی سعی کردم فراموشش…
این داستان تقدیم به شما سلام دوستان من #ارشم یک ترنس 18 سالمه ساکن یزدم تازه #دانشجو شدم این داستان برمیگرده به ترم مهر که امدم دانشگاه چون تیپم #دخترونه بود و یزدیها هم ندیده هستن بد نگاه میکنن #تعطیلات #فرجه بود همه رفته بودن خونه هاشون تنها بودم تو خوابگاه بدجور هوس کیر کرده…
داستان سکسی تقدیم به شما سلام دوستان من این داستان رو از زبون یکی از دوستان و کاربر خوب انجمن کیر تو کس نوشتم که برام تعریف کرده بود و بدون کوچکترین تغییر در خاطرات بجز امیدوارم لذت ببرید: بی صبرانه منتظر بودیم که دختر خاله نامزدم سحر زنگ بزنه و خبر و جواب معاینه…