داستان سکسی تقدیم به شما سلام منیژه هستم 46 ساله میخوام رابطه ای که ناخواسته واردش شدم رو براتون بنویسم اگه دوست داشتین قسمتهای دیگشم مینویسم براتون من تو ۱۷ سالگی با شوهر مرحومم که پسر داییم بود ازدواج کردم چون هر دو کارمند بودیم با هم توافق کردیم که یه بچه داشته باشیم تا…
این داستان تقدیم به شما یک داستان واسه خودم پیش امده حالشو کردم اسمو محسن اینجا داشتم از سالن میومدم خونه حسابی خسته بود میخواستم بخوابم فقط سر کوچه یک دختره ۱۴-۱۵ ساله بود #سفید پوست لاغر خوشگل داشت گریه میکرد معلومه ادما واسم مهم نیست ولی نمیدونم چی شد گفتم چی شده گریه میکنی…
داستان سکسی تقدیم به شما اقا فتیش پا از نظر من خیلی چیز تخمی بود تا چند شب پیش که در ادامه براتون توضیح میدم😊 مثل هر ایرانی پس از تلاش برای ثبت نام ماشین اسمم در اومد و یه شاهین برنده شدم(که بعد متوجه شدم دلیلش استقبال کم مردم بوده)خلاصه قدر همینو دونستم و…
این داستان تقدیم به شما هنوز خونهای که به بودجه ی #دانشجویی من بخوره پیدا نکرده بودم چند تا خونه دیگه رو هم دیدم قیمت ها خیلی بالا بود، اصلا به پول من نمیخورد. دلم نمی خواست برم خوابگاه. تعریفشو از چند تا از بچه ها شنیده بودم. خوابگاه دانشجویی قیمتش مناسب بود اما به…
داستان سکسی تقدیم به شما تقریبا 5 سالی میشد که همیدیگرو میشناختیم…اولاش هم دانشگاهی بودیم ولی بعد از یه مدت رابطمون شروع شد…این داستان اولین باره که باهم سکس داشتیم… اون روز هوا خیلی سرد بود وقتی رسیدم دانشگاه سامانو دیدم با اینکه کلاس نداشت چرا اومده بود دانشگاه یکم حرف زدیم و فهمیدم واسه…
این داستان تقدیم به شما منو #سیمین دختر داییم پنج سال پیش به فاصله چندماه #عروسی کردیم سیمین برخلاف من دختر پرشروشوری بود همیشه دنبال دوست #پسربازی بودحتا وقتی نامزد کرده بود بازم دس از کاراش برنداشت و میگفت فقط برای تفریح و تیغ زدن اونا باهاشون دوست میشه وفقط در حد حرف زدنه منم…
داستان سکسی تقدیم به شما سلام من پویا هستم ۱۷ سالمه علاقه زیادی به فیلم سوپر داشتم .تو مدرسه زیاد می مالوندم .ولی سکس نکرده بودم .سایزم ۱۶ بود کلفت و دیر ارضا بودم شاید یک ساعت طول بکشه ابم با جق می امد. قضیه از اون زمان شروع شد که مدارس تعطیل شد برای…
این داستان تقدیم به شما بعداز این که فهمیدم همه چیز زیر سر #مهسا بود خیلی ازش عصبانی بودم بعد از اون دیگه سراغ #زهرا نرفتم واسه ی کاری مدت زیادی کنگان بودم خیلی خوب بود ارامش داشتم تلفنی با خانواده در تماس بودم وقتی رسیدم مادر خیلی خوشحال شد گفت امسال مهسا پیش منه…
داستان سکسی تقدیم به شما وقتی با “بهنام” به طرفِ اتاق خواب می رفتم یک لحظه جلوی آینهی قدیِ تویِ هال از پشت بغلم کرد.چهره حریصش رو توی آینه می دیدم که فشارم می داد و یِک چیزی روی باسنم سفت می شد با یِک حرکت لباس گشادم رو از طرف سرم درآورد، فقط یک…
این داستان تقدیم به شما سلام اسم من ارشیاس اهل تهران میخام داستان سکس با یکی از اشناهامون به نام #بهاره رو بگم نسبتشون این بود از قدیم مادرش و مادربزرگم باهم دوست بودن بعد شدن دوست خانوادگی ما #تبریزی بودن زیاد نمیدیدشون این بهاره خانم شوهر وبچه یک ساله داشت اوایل به سکس باهاش…
داستان سکسی تقدیم به شما 💜این داستان سکسی با ژانر تاریخی است که در زمان سلجوقیان اتفاق می افتد. پدر و مادرش دیروز در مسافرخانه ای به دست دو سرباز مست سلجوقی کشته شده بودند، دخترک ده ساله در این دوران وبا و گرسنگی زیاد دوام نمی آورد، تنها لطفی که اهل محل میتوانستند به…
این داستان تقدیم به شما سلام اسمم #امیر هست سی و پنج سالم متاهل هستم و یه بچه دارم دختر و هفت سال ازدواج کردم و زندگی متوسطی با ارامش دارم قدم ۱۷۵وزنم ۷۲وکیرم بین ۱۷/۱۸ و کلفتی متوسط به بالا دارم. قضیه از این قرار من با برادرم همکاریم و مغازه من و اون…