داستان سکسی تقدیم به شما من عاشق کون دادن هستم. وقتی دانشجو بودم توی اتوبوس و موقع رفتن به اصفهان یه سرباز کنارم بود . من معمولا شبها از تهران راه میافتادم و حدود ساعت شش صبح می رسیدم اصفهان…موقع خواب پشتمو کردم به سربازه و به بهانه های مختلف کونمو میزدم به پر و…
این داستان تقدیم به شما سلام به شما اسمم علی 45 سالمه تازه معدودی موی سپید تو کرم تک و توک هست 195 قدمه 83 کیلو #خوشتیپ ترین مرد فامیلم مدتی حدود 10 سال در کرمان کار می کردم سرپرست کارگاه ساختمانی بودم 28 ساله بودم مادرم فوت کرد پدرم خیلی مذهبی بود تا سال…
داستان سکسی تقدیم به شما …لینک قسمت (های) قبل در پایین صفحه قبل از هرچیزی راجع به داستان قبلی بگم که من بار اولم بود داستان مینوشتم و خب به یه سری از جزئیات توجه نداشتم شاید فکر نمیکردم مهم باشه مثل اینکه من اونو به مدرسه دخترش رسوندم که کتابای سال جدیدشو بگیره کسی…
این داستان تقدیم به شما تابستون که از راه رسید خوشحال از اینکه مدارس تعطیل شده قراره با عموم که #راننده #تریلی بود همراه بشم . و به قول راننده ها یه سرویس باهاش تا بندر عباس برم مادر و پدرم گفتن پسر جون هوا خیلی گرمه تو بند طاقت نمیاری ولی بخاطر عشقی که…
داستان سکسی تقدیم به شما – وقتی خیلی بچه بودم پدرم مارو گذاشت و رفت . من و مادرمو .. مادرم زن پاک و نجیبی بود . یه خورده فامیلا هوامونو داشتند و یه خورده مامان رقیه خیاطی می کرد و خرجمونو پیش می بردیم . یه خواهر کوچیک تر از خودمم داشتم . یه…
این داستان تقدیم به شما سلام داستان سکس من با برادر شوهرم علی ازوقتی شروع شد که من با امیر همکارم عقد کردیم امیر پسر خوبی بود کاری و زیاد جذاب نبود اما کاری و خانواده دوست و پول دار و ارهمه مهم تر با #خانواده بود یه داداش داره علی ه، اسمش 28 سالشه…
داستان سکسی تقدیم به شما از پنجره زل زدم به آسمون هوا ابر بود پیش خودم گفتم کاش امشب بارون بیاد موهامو که تو حوله پیچیده بودمو باز کردم و سعی کردم با انگشت گره های موهامو باز کنم.چشمم افتاد به پیامش رو گوشیم:“امشبو که یادت نرفته؟!” جواب دادم واای خوب شد گفتی،یادم رفته بود…
این داستان تقدیم به شما منم 13 سالم بود که عمو جونم از کص منو #گایید از 7 و 8 سالگی همش دوس داشتم بغل #عموم بخوابم مامان و بابا تو یه اتاق میخوابیدن من هر کاری می کردن دوست داشتم بغل عمو باشم عمو تا میدونست بابا و مامان خوابیدم منو لخت می کرد…
داستان سکسی تقدیم به شما ۳۲ سالمه و ۸ ساله ازدواج کردم اسمم وحید و خانومم مهسا . خانومم قدش ۱۷۰ و وزنش ۷۸ کیلو . سایز سینه ۸۰ . خودمم ۱۸۰ و ۹۰ کیلو . هر دو از لحاظ چهر خوبیم . یه خواهر زن دارم به اسم مژگان . مژگان قدش ۱۷۳ و…
این داستان تقدیم به شما سلام بهمن هستم با یک زندگی معمولی و اندامهایی در حد معمول حدود یک ماه پیش بود با همکارم قرار گذاشتیم بریم کوه هر دو مجردیم کارمند بانک کوله ام را بستم شب پیام دادم عباس من همه چیز ورداشتم تو فقط نون سنگک بگیر زنگ زد که داداشش با…
داستان سکسی تقدیم به شما – دیگه باکمری قوی و مقاومتی قوی تر و کیری قوی تر از همه اینها به جان کوسم افتاده بود .-آههههههه جااااااان حالللللل می کنم داداششششش چه مزززززززززززززه میدددددده بکککککن جااااااااااااان جاااااااااااااااان کییییییییررررررررررررررداداش توی کوسسسسسسس آبجیشششش -فرشته جون خیلی باحال تر از اونی هستی که فکرشو می کردم .-کجاششششو دیدی…
داستان سکسی تقدیم به شما …لینک قسمت (های) قبل در پایین صفحه بلاخره اون روزی که هجده سال براش زحمت کشیده بودم رسید. مرداد ۹۸ درست روز تولدم روزی که مصادف شده بود با کنکورم، با اینکه نصف زحمتی که کشیده بودم بر آب رفته بود ولی هنوز امید داشتم که من میتونم، نباید هیچ…