این داستان تقدیم به شما سلام اسمم علی 32 سالم و تهران زندگی میکنیم اسم خانممم شبنم و 30 سالش یک زن سفید توپر قدشم 164 با یک بدن سکسی شبنم تو سکس عالی بود و همه جور سکس میکردیم پارسال سال 98 رفتیم خونه بچه خواهرش تو شهرک غرب تهران فریبا 28 سالش و…
داستان سکسی تقدیم به شما & امیدوارم شرایط جقیدنتونو فراهم کنم & £ نویسنده : متخصص ختنه £ سایر داستان ها : از سرکار تا سرکار ، دوباره منو و تاریکی پلاک 23 ، با اخم و تنگ کردن چشمانم سعی داشتم تا بلکه بتوانم اسم کوچه را بخوانم اما با نور کمی که چراغ…
این داستان تقدیم به شما من #پریا هستم. یک دختر 25 ساله که تازه دوره پزشکی رو گذروندم و بعنوان پزشک آماده گذروندن طرح میشم. پدرم رو در سن ده سالگی از دست دادم و با مادرم زندگی میکنم. مادرم یک زن 42 ساله زیباست که خیلی دوستش دارم و بهترین دوست زندگی منه. اکثر…
داستان سکسی تقدیم به شما سلام اول از خودم بگم ۲۳سالمه قدم ۱۷۲ وزنم ۶۰ لاغرم، کمرم باریکه،البته ورزش جزو روتینمه سال آخر دبیرستان بودم سال ۹۷ با یکی از بچه های کلاس خیلی صمیمی شده بودم هر دومون احساس تنهایی داشتیم ولی زیاد رومون باز نشده بود یه شب همینجوری داشتیم چت میکردیم کار…
این داستان تقدیم به شما سلام اسمم محمد از روستاهای نزدیک #تبریز هستم #سرگذشت و داستانهای سایت شما را خوندم خواستم خاطرات خودم را بنویسم ببخشید زیاد وارد نیستم 18 ساله بودم داداش از خود بزرگترم که 7 سال از من بزرگه با دختری بنام مارال که 17 سال داشت ازدواج کرد من تو تبریز…
داستان سکسی تقدیم به شما چند سال پیش برای دانشگاه از مشهد اومدم تهران ترم اول و دوم خود دانشگاه خوابگاه رو می داد و خوابگاه ما هشت نفره بود و از همه قشری بودن و دود قلیون و سیگار مثل مه تموم اتاق رو پر کرده بود برای همین مثل خر نشستم خوندم و…
این داستان تقدیم به شما سلام اسمم معصومه است 42 سالمه شوهرم بخاطر قند بالا مدتهاست نمی تونه سکس کنه #کیرش بلند نمی شه نزدیک به سه سال بود سکسی نداشتیم من عاشق عموی شوهرم بودم از روز عروسی همش دوس داشتم با اون ازدواج می کردم یا حداقل با او سکس کنم.28 اردیبهشت تولدم…
داستان سکسی تقدیم به شما شایان پسری بود که عالم و آدم میشناختنش.اینجوری بود که وقتی با اون تو خیابون ول میچرخیدی ملت چشوچال نمیموند براشون.چشمها تقدیم تو باد ای خوششانس.با شایان ولگردی میکنی.اینجوری بود که چشم همه میشدی.شایان از کیر چیزی کم نداشت.همه میدونستن.ولگردی با شایان معنی مشخصی داشت؛کیرخور شایان بودن. تمام دخترها چون…
این داستان تقدیم به شما سلام من صمد هستم و این داستانی رو که میخوام براتون تعریف کنم کاملا واقعیته من 16سالمه باقدی بلند و کیر کلفت و دراز من یه خاله داشتم که اسمش مهساس #خاله مهسام اینا خیلی پول دار بودن و 2تا هم بچه داشت که یکیش پسر بود و یکیش دختر…
داستان سکسی تقدیم به شما 16 سالم بود که با عباس دوست شدم پسری که 4 سال ازخودم بزرگتر بود و خیلی دوستش داشتم و فقط به خاطر کم سن بودنم منو پس زد . این پس زدن برام شد کینه چون هم محله ای بودیم میدونستم که میفهمه دارم چیکار میکنم بعد چند ماه…
این داستان تقدیم به شما فنجون قهوه رو از روی میز کارم برداشتم لک #قهوه رو کاغذسفید نقش بست #فنجون رو به لبم که گرفتم تلخیش اذیتم کرد با اینکه شکر داخلش ریخته بودم هم نزده بودم .ی لحظه چه تناقض تلخی رو برام زنده کرد شیرینی قهوه ته فنجون گرفتار تلخی قهوه روی فنجون…
داستان سکسی تقدیم به شما – پرده رو بزنین بالا . بزنین بالا . من می خوام همه جا رو ببینم . دنیا رو ببینم حال کنم . عشق کنم . می خوام بی پرده کس بدم . اکبر : تو که پرده نداری . بیا اینم یه پرده دیگه همه جا رو روشن ببین…