داستان سکسی تقدیم به شما – ماندانا هیجان زده شده بود . بالاخره به آرزوش رسیده بود و چیزی رو که دوست داشت شاهدش باشه از نزدیک دیده بود . ویدا چه جور خودشو رو پرویز حرکت داده و کونشو بالا و پایین می کرد تا یه لحظه که پس از جیغ کشیدنهای پی در…
این داستان تقدیم به شما سلام امید هستم 33 ساله از اهواز 6 برادر یک خواهریم از دو مادر من پنجمین پسرم بعد از من یک برادر و اخری خواهرمونه سه برادر بزرگتر و خواهرم ازدواج کرده بودند برادر بزرگتر از خودم که اسمش هوشنگ است منو بهرام مجرد بودیم بابام یک روزی اومد و…
داستان سکسی تقدیم به شما یه روز آخر هفته بود .. من و اون در خونه تنها بودیم . قرار بود سمیرا همکلاسم بیاد خونه مون و با سیاوش باشه . از اون دختر پررو ها بود که قبلا چند تا دوست پسر هم داشت ولی می خواست هر طوری شده بیفته گردن داداش من…
این داستان تقدیم به شما سلام من امیر هستم و میخوام داستان گاییدن زن داییم رو براتون تعریف کنم زن داییم اسمش روژین هست و اسم خواهرشم هست رزیتا روژین یه کون قلبمه و ممه های 85 داره من خیلی تو کف زن داییم بودم تا وقتی که یه شب رفتم خونشون و شوهرش نبود…
داستان سکسی تقدیم به شما سلام اول از خودم شرو کنم مانی هستم 22 سالمه قد بلندم وزنمم متناسب با قدمه ی پسر خوش استایل با احساسات متفاوت از وقتی یادم میاد خیلیا روم نظر داشتن از معلمای مدرسه گرفته تا همکلاسیام پسرای فامیلو همسایه یکی دوتا معلم داشتیم ک خیلی دستمالیم میکردن معلم وررشمونم…
این داستان تقدیم به شما سلام محمد پارسا هستم 17 سالمه از تبریز تو یکی از شهرستانهای کوچک زندگی می کنیم 15 ساله بودم پسر عمویم خونه ای نیمه تمام در جای خلوت ساخته هنوز کسی توش زندگی نمی کرد من از خودم بگم پسری زیبا با موهای طلایی بدن سفید بدون مو باسن بزرگ…
داستان سکسی تقدیم به شما – چند پیام چتی نادر: من می دونستم تقصیری نداری و عمدی هم در تفسیرت نبوده ولی دوست نداشتم که این جوری بشه ر : طرز نوشته هات بیانت گفته هات .. از احساس خالصانه دختری پاک و نجیب و عاشق میگه که با تمام وجودش خودشو عشقشو نثار کرده…
این داستان تقدیم به شما در مقدمه لازم است بنویسم که من الان 29 سالمه تیپ و هیکلم خوبه قبل از ازدواجم رابطه با چند دختر و زن داشتم چیزی که لازم است بگم این است که تو سکسهای قبل از ازدواجم با معشوقه هایم درد دل می کردم به این نتیجه رسیدم که همانقدر…
داستان سکسی تقدیم به شما داستان گی شب آخر خوابگاه لطفاً کسایی که علاقه و تمایلی به گی و همجنس بازی ندارن وقتشونو برای خوندن این داستان هدر ندن که بخوان تو کامنتا فحاشی کنن. این خاطره من داستان و تخیل نیست و کاملاً حقیقت داره متنشم یه کم طولانیه ممنون که وقت میذارید و…
این داستان تقدیم به شما سربازی چهار نفر بودیم در تبریز با هم اشنا شدیم و دوسال سربازی را با هم در یک پادگان سپاه گذراندیم. هر چهار نفر خوش تیپ ترین و باسوادترین های پادگان بودیم هر سه ورزشکار و هر چهار نفر سبزه که نادر بخاطر شرایط اقلیمی جقرافیایی مناطق استوایی گونه ی…
داستان سکسی تقدیم به شما – گفتم: سودی جان حالا برگرد وزانو بزن, نوبت منه کوس وکونتو لیس بزنم.آروم دستامودور کمرش گرفتم واونوبرگردوندم وزانوزد وای…! چه کوس وکونی وای…کون سفید قمبول کرده و کوس کوچیکش که ازبین روناش قلمبه زده بود بیرون بالبهای سفیدوبرجسته باشکاف بهم چسبیده که وسط اون یک لبه کوتاه صورتی روشن…
این داستان تقدیم به شما چندین سال پیش دوست اتفاقیم تو یک سکس چهارتایی منو دوستم با دو زن 20 و 23 ساله که دختر خاله بودند داشتیم دیدم میدونم چه صحنه ای بوده تا رد می کرد تو کص دختره بام کص زنه قد تخم مرغ باد می کرد وقتی می کشید بیرون کصشو…