این داستان تقدیم به شما موتور سواری اسمم حسن 26 ساله از خرمدره ی زنجان مزرعه ی بزرگی داریم سه برادر و سه خواهریم برادر بزرگم اصفهان کارخونه اسفالت داره بزرگتر از همه ماست زنشم اصفهانی بی ریختیه من آخریشم 10 سال پیش عروسی کوچکترین خواهرم بود که 3 سال از من بزرگتره عروسی را تو…
داستان سکسی تقدیم به شما مرتضی دوست پسر دوستم بود دو ماه باهم کات کرده بودن پسره هم مرتب به من پی ام میداد که باید ببینمت باهات صحبت کنمو این چرت و پرتایی که واسه مخ زدن همه پسرا میگن… منم کلا اهل بیرون رفتنو دوست و رفیق این چیزا نیستم صب تا شب…
این داستان تقدیم به شما خوش بحال هر دو تون کس و کون زن داداش چیز دیگری عشق عشق ممنوعه است کیف اش بی حد است نوش جونتون منم زن داداشی تو سن سال خودم دارم هر دو 25 سالمونه من مجردم تا حالا هیچ سکسی هم با هیچکس نداشته ام اونا یه بچه دارند…
داستان سکسی تقدیم به شما سلام خدمت دوستان عزیزم حمید هستم ۲۷ ساله از کرج نویسنده خاطره من و خواهر زن عزیزم مهسا یکی از دوستان پرسیده بود خواهر زنت چند سالشه باید بگم اون دوماه از من بزرگتره دوستان لطف کردن و از خاطره ی قبلیم استقبال کردن گفتم خاطره ی خودم و زینب…
این داستان تقدیم به شما سلام دوستان میخوام ماجرا یکی از دخترای #داف #اینستا رو براتون بگم که دبی کار میکنه بیشتر ولی و من خودم بار اول دبی کردمش ولی این ماجرا مال ایرانه که تعریف میکنم من یه کارگاه دارم تهران که کارم خوبه و راضیم و میخوام برم سر اصل ماجرا سریع…
داستان سکسی تقدیم به شما مدل داگی وایساده بودم.واحمد با دست چپش موم.رو به عقب میکشید و بادست راستش رو باسنم.سیلی میزد و مشغول تلمبه زدن بود برخورد شکم.با باسنم صداش همه جا پیچیده بود وقتی کیرش رو میداد بیرون و میبرد داخل کونم میگوزید ضربه هاش محکم تر میشد با هر ضربش کل بدنم…
این داستان تقدیم به شما سلام دوستان ارمان هستم.١٩سالمه دوسال قبل (تو ١٧سالگيم) يه داستان نوشتم به نام [گاييدن يه دختر بچه عرب تو استانبول] بعد دوسال كه دوباره وارد سايت شدم به داستان قبلم سر زدم و ديدگاهاتونو ديدم اول خواستم به اونايى كه سر اين قضيه ناراحت شدن بگم من خودم ادم نژاد…
داستان سکسی تقدیم به شما سلام و درود راستش من اسمم پژمانه تا الان هم سکس نداشتم چون یه سال پیش یه شکست عشقی خفن تو کارنامه ام ثبت شد که مجبورم کرد از هرچی دختره زده بشم حتما با خودتون میگید خب تو کجا اینجا کجا خب من نویسندگیو دوست دارم و الانم یه…
این داستان تقدیم به شما قسمت سوم خاطرات دهه ی شصت خوب وقتی بعد از اتفاقاتی که افتاد از خودم بدم میومد یعنی زمانی که حشری نبودم با خودم فکر میکردم اخه کدوم برادری با ناموس خودش این کارا رو میکنه که من کردم ولی وقتی حشری میشدم افسارم دست کیرم بود نه عقل و…
داستان سکسی تقدیم به شما لینک قسمت (های) قبل در پایین صفحه… با آتنا چه میشود کرد؟ او فراموششدنی نیست و این به گواهی صدها مسافر خط 3 مترو است که هنوز هم، گاهی به گاهی خوابی مبهم از دختری میبینند که وارد واگن متروی آنها میشد و خودش را به مردان میچسباند، میمالاند، فتنهگری…
این داستان تقدیم به شما سلام من ترانه هستم یه دختر که قدش ۱۷۸ هست با سینه های ۶۰ که نکش به بیرنه و کونی خوش فورم و کوسی بیمو و پوستی سفید که به برنزه میزنه و چهره ای زیبا و موهای بلند که تا زیر کمرم میاد و رنگش قهوهای تیره هست. داستان…
داستان سکسی تقدیم به شما – یه چند روزی رو ویدا و ماندانا همدیگه رو ندیدند . ویدا هم سعی کرد از دنیای هوسبازانه ای که واسه خودش ردیف کرده بود کمی فاصله بگیره . می ترسید عادت کنه و نتونه دیگه خودشو کنترل نکنه . نه این که بخواد به یکباره خودشو از این…