داستان سکسی تقدیم به شما …لینک قسمت (های) قبل در پایین صفحه چند ثانیه بعد از رفتن شبنم، تمام اون حس و حال خوبم پرید و انگار تازه از خواب بیدار شدم. تشویش و استرس عجیبی مثل خوره افتاده بود به جونم و مدام خودم رو سرزنش میکردم که چرا همچین اشتباهی رو مرتکب شدهام؟…
این داستان تقدیم به شما سلام من ارمین هستم ۲۰ ساله این داستانی هم که میخوام بگم مال ۲ سال پیشه وقتی من ۱۸ سالم بود داستان از اینجا شروع میشه که من یه مدت روی خالم سیخ کرده بودم هر چقد جق میزدم بیشتر حشری میشدم خاله من اسمش خاطره هستش چون خونه مادر…
داستان سکسی تقدیم به شما سلام دوستان، من فربد ۱۸ سالمه و هیکل معمولی و نسبتا خوبی دارم مامانم فاطمه ۴۷ ساله هیکل خوب و سینه های بزرگ و باسن خوش فرم و سفید. وقتی ۱۶ سالم بود یادمه یه روز با مامانم رفتیم یه مغازه که لباس زنونه میفروخت ، مامانم همیشه از اونجا…
این داستان تقدیم به شما سلام داستانی که تعریف میکنم حدود سه سال پیش هست که عصر تابستان بود و نزدیک های ساعت هفت داشتم تو یکی از خیابان های اصلی کرج دور میزدم که خانومی با یک دختر شش ساله منتظر ماشین بود چون شیشه ها بالا بود و دیگه نپرسیدن کجا میری اونم…
داستان سکسی تقدیم به شما وقتی یادم میاد که در آن روز های ملال انگیز چه روح پریشانی داشتم و چطور تمام افکارم آشفته و تمام قلبم دستخوش هیجان اولین عشقم شده بود و با این وصف کشاکش فکریم در چه ظلماتی از ندانستن ها و بی تجربگی ها در یک جهل مرکب جریان داشت…
این داستان تقدیم به شما داستانهای شهوتناک را خواندم جالب بودند منم داستان خودم را می نویسم امیرحسین هستم 25 ساله از یکی از شهرستانهای همدان تازه به دانشگاه بوعلی وارد شده بودم تابستان بود شهرستان بودم مادرم گفت زن داداشت باید بره دکتر متخصص خودش تو همدان داداشت نیست ببرش دکتر از زن داداشم…
داستان سکسی تقدیم به شما …لینک قسمت (های) قبل در پایین صفحه بعد از لب گرفتن از زهرا و ذوق کردنش میدونستم که یه روز مجبورم براش داستانم رو تعریف کنم و نوع برخوردش و حتی دردسرهایی که میتونه برام به وجود بیاره ترسم رو صدچندان میکرد برای همین سعی میکردم همچنان کم حرف و…
این داستان تقدیم به شما همیشه سعی می کردم که دوست پسر وفاداری باشم اما در واقعیت این شکلی نبود. من و ندا پنج سالی با هم زندگی کردیم یک روز که به خونه اومدم، ندا بهم گفت که دیگه همه چی تمومه. از من فاصله میگرفت و حتی نمیزاشت که بهش دست بزنم. خیلی…
داستان سکسی تقدیم به شما سلام این خاطره واقعیه میخای باور کن میخای نکن به تخمم اوسگله جقی راسته من سینا ۱۹ سالمه اسم دوست دخترمم ساغر بود طبقمعمول رفتم دنبالش بعد مدرسه اون موقع من دوم دبیرستان بودم اون اول دبیرستان تا دیدمش دوباره با خنده شوخی دستشو گرفتم کشوندمش تو پارکینگ رفتم امارو…
داستان سکسی تقدیم به شما سلام… من سعیدم… من الان چهل سالمه ولی این خاطره واسه هشت یا نه سال پیش هستش… من تو یه اداره دولتی کار میکنم… حتما دیدید که همه ادارات دولتی یه تلفن ارتباط مردمی دارن که مردم زنگ میزنن مشکلاتی که به اون اداره مربوط میشه رو میگن… مثل اداره…
این داستان تقدیم به شما پژمان هستم یک مهندس 35 ساله با قد 180 و وزن 100. زیاد ورزش میکنم و هیکل روفرمی دارم. سفید و کم مو. سه روزه که برای ماموریت کاری قشم اومدم و تو هتلی مقیمم. عصرها اینجا حوصله ام سر میره. امروز تصمیم گرفتم برم و چرخی در شهر بزنم.…
داستان سکسی تقدیم به شما – من و حوا رفته بودیم حموم . منم اونو خوابوندم و بدنشو روغن مالی کردم . خیلی براق و خوشگل و هوس انگیز شده بود . اون کون بر جسته اش وقتی روغنی شده بود حسابی هوس و هیجانمو زیاد ترش کرده بود . عمه کیر چرب و روغنی…