دسته: داستان سکسی


  • داستان سکسی تقدیم به شما پسرک نچسب همچنان با نگاه هرزه اش به من زل زده بود. کلافه شده بودم. اشکان و پریسا هم در آن تاریکی و دود میرقصیدند. انقدر نوشیده بودند که حالا حالاها انرژی داشتند. تنهایی کلافه ام کرده بود. کاش اصلا نمی آمدم. نگاهم دوباره به چهره ی منفور پسرک هیز…

  • این داستان تقدیم به شما سلام نوشین هستم متاهلم و دوتا بچه دارم سی و هشت سالمه شوهرمم چهل سالشه خیلی هم باهم خوبیم یک همسایه داریم به اسم علی اقا که زن و بچه داره و اتفاقا باهاشون رفت و امد هم داریم یک مدت میرفتم باشگاه تا بدنم روفرم بمونه یک روز ظهر…

  • داستان سکسی تقدیم به شما لینک قسمت (های) قبل در پایین صفحه تا اونجای داستان براتون تعریف کردم که افتادم تو کار خلاف و با مریم اشنا شدم و اخر داسان که جوری سینه هاشو خوردم که سینه های مادرمو نخورده بودم و ادامه داستان…! اونم خیلی حشری بود شروع کرد واسه من ساک زدن…

  • این داستان تقدیم به شما من محمد هستم بالای ۴۰سنمه هیجده ساله هم متاهلم بدون اغراق کیرم بدجور کلفت وگندس وخودمم شهوتی یکشب درمیون باید یکنم اگه نکنم شق دردو دیگر مسایل برا هینم بدنم لاغره بگذریم داستان منم گاییدن تک تک فامیل های زنمه بدجور کوس تشریف دارن وچون زنم کردن منو براشون تعریف…

  • داستان سکسی تقدیم به شما لینک قسمت (های) قبل در پایین صفحه… پروازم شب بود. شاید می تونستم یه دوری بزنم و یه چیزایی برای مامانینا بخرم. همیشه فکر می کردم اگه بدونم دیگه یه روز فراز رو نمی بینم حالم خیلی خراب می شه. اما حالم خوب بود. یعنی حس بدی نداشتم. یه جور…

  • این داستان تقدیم به شما من سامان هستم 33 سال یک رفیق قدیمی داشتم که حدود 10 سال خبری ازش نبود. اتفاقی توی نمایشگاه ساختمان دیدمش. کلی ذوق کرد و منو باغش دعوت کرد. فرداش بهش زنگ زدم و گفتم که من با همسرم میام. کلی استقبال کرد. حدود ساعت 7 عصر برای رفتن آماده…

  • داستان سکسی تقدیم به شما …لینک قسمت (های) قبل در پایین صفحه من اونشب خیلی دلم میخواست حرف زدن رو باهاش ادامه بدم ولی نوشت شب بخیر منم تنها پیامی که دادم (شب بخیر 💗) نمیدونم چرا استیکر قلب فرستادم عقلم میگفت کار اشتباهی میکنی ولی دلم خیلی شاد بود و راضی اوایل رابطه عاشقانه…

  • این داستان تقدیم به شما سلام محسن هستم خیلی #شهوانی هستم 19 سالمه زنداداشم 32 سالشه اسمش اناهیتاست 160 قد 70 کیلو وزن با سينه های 80 و کون خیلی بزرگ همیشه دید میزدمش و اگه میشه کیرمو یه جوری که شک نکنه می‌مالیدم رو کون بزرگش یه بار که داداشم رفته بود کیش ماموریت…

  • داستان سکسی تقدیم به شما سلام این داستانی که میخوام بگم کوتاست ولی گفتم بگم و نظر شمارو بدونم تازگیا حس میکنم دوست صمیمیم روم نظر داره . قضیه از جایی شروع میشه که من رفیقم تازگیا باهم رفتیم استخر رفتیم همه چی عادی بود رفتیم داخل آبو یکم شنا کردی بعد رفتیم سونا بخار…

  • داستان سکسی تقدیم به شما – ویدا به این فکر می کرد که در ویلای شمال این ماندانا بود که با ایثار گری خود اول گذاشت که دو تا مرد بیان سراغ اون و خواهر شوهرشو بر خودش تر جیح داد . حالا هم این هوسو داشت که اون دو تا مرد اول بیان سراغ…

  • این داستان تقدیم به شما ساک‌هامون رو جلوی در می‌ذاریم. اومدیم خونه‌ی خاله مرضیه. خاله مرضیه زن دوست صمیمی بابام هست که تهران زندگی می‌کنن. من و مامان و بابا از شیراز اومدیم. ساک‌هامون جلوی دره و منتظریم در رو باز کنن. بعد از چمد لحظه در باز می‌شه و قامت خاله مرضیه نمایان می‌شه.…

  • داستان سکسی تقدیم به شما تو اون فرصت 2روزه تا مسافرت خودمو آماده کردم یه سری وسیله با یه مقدار خوراکیو ازین چرت و پرتا.. 5شنبه هم رسید..روز شروع مسافرتمون مامان-علیرضا مامان مراقب خودت باشیا -چشم مامانی..داداشی خدافظ شیطونی نکنیا من نیستم -باشه داداشی بابا-خدا به همرات پسرم آروم برین جاده خطرناکه -باشه بابا فدای…