دسته: داستان سکسی


  • داستان سکسی تقدیم به شما – بابا به طرف آنی اومد . آنی دهنشو باز کرد .پدر کیرشو فرو کرد توی دهن آنی . خواهرم  با یه خماری عجیبی بابا رو نگاه کرد . به نظر میومد که کمی خجالت می کشه . بابا دستشو گذاشت رو دلش . داشت با یه هیجان خاصی کیرشو…

  • این داستان تقدیم به شما سلام من سمانه 26 ساله ام. 19 سالم بود با امیر ازدواج کردم خیلی بهم نمیرسید منم دختر هاتی بودم .بعضی وقتا دلم واقعا کیر میخواست اما امیر …سال اول ازدواج رفتیم دریا شمال کنار ساحل یه آقای ورزشکار با شرت داشت میدوید و ورزش میکرد هیکل بزرگ و ورزشکاریش…

  • داستان سکسی تقدیم به شما من رامین هستم 21 سالمه و به تازگی از دانشگاه ترک تحصیل کردم این ماجرایی که میخام براتون بگم تاثیرگذارترین خاطره در زندگی منه تصمیم گرفتم ماجرای زندگیمو بگم تا بدونید سرنوشت چه ساده دست به دست این دنیای بیرحم انسانهارو تغییر میده و روی دیگرشونو نشون میده …البته دقیق…

  • این داستان تقدیم به شما سلام حسین هستم 35 ساله با تیپ معمولی کمی شکم دارم رنگ پوستم مثل زنم سفید است زنم هاله (مستعار) 26 ساله سه ساله ازدواج کردیم بسیار زیبا درست هم قد هستیم هر دو 176 سانتیم تیپ هاله بی نظیره انگار ماهر ترین پیکرتراشان او را تراشیدن اینهمه مانکن و…

  • داستان سکسی تقدیم به شما -ممنون همین رو بی زحمت حساب کنید . +سینا : اقا این یکی عینک هم حساب کنید . -من : سینا چرا ؟! همون یه دونه اکی بود … +سینا : نه این یکی هم قشنگ بود رو صورتت … -فروشنده با چرب زبونی : تو این دوره زمونه شوهر…

  • این داستان تقدیم به شما سلام میخوام خاطره ای سکس سه نفره مونو براتون تعریف کنم که تو ابان ماه۹۹ انجامش دادیم اسمم شیماس ۲۵ سالمه ۱۶۷ قدمه وزنمم ۵۰ سینه هامم۷۰ عشقمم میثم ۳۰ سالشه ۱۷۵ قدشه وزنش۸۰ سایزشم۱۸ کلفت منو میثم ۳ ساله که باهم تو رابطه ایم و سکسای زیادی داشتیم و…

  • داستان سکسی تقدیم به شما سلام محمد هستم یه خاطره از اول دبیرستان دارم که واقعا هر دفعه که یادش میفتم جق میزنم سال اول دبیرستان بود که رفتم مدرسه و با دوست های جدید آشنا شدم یکیشون بود خیلی تو چشم بود ردیف جلو مینشست و واقعا مثل یه دختر بود . نه صورتش…

  • این داستان تقدیم به شما سعید هستم بزرگ شده در اطراف ورامین که بابا مامانم اصالتا اهری هستند دو برادر و دو خواهریم من از همشون کوچکترم با خواهر کوچیکم خیلی شوخی می کردم اون سه سال از من بزرگتر بود خیلی وقتا به قصد شوخی سینه و حتی کوسشم میخوردم اونم الکی مقاومت می…

  • داستان سکسی تقدیم به شما تو خواب و بیداری بودم که احساس کردم لبام داغ شده تا چشمامو باز کردم باهاش چشم تو چشم شدم از رو تخت غلت زدمو پریدم پایین جوری که سرم خورد به میزارایش بغل تخت توجهی نکردمو سریع از اتاق دویدم بیرون خندید و اومد دنبالم گفت چته چرا میترسی…

  • این داستان تقدیم به شما 4 سال از گرفتن دیپلمم می گذشت سربازیم دوسال بود تمام شده بود البته سربازی که چه عرض کنم همش خونه بودم تو سپاه افتادم و بخاطر تجربه های زیادی که داشتم جای فرمانده فقط دستور میدادم صبح میرفتم ظهر نشده خونه بودم تعطیلات که خونه و بعضی روزها فرمانده…

  • داستان سکسی تقدیم به شما ؛قسمت اول؛ من از لحظه ای که متولد شدم نمیدونم کی ام؟ اون روز نحس لعنتی! خودم نمیدونم براچی اومدم اینجا میخوام اینا رو بنویسم؟ هنوز شک دارم که اینا اینجا جاش باشه محسنم، خودمو پررو نشون دادم ولی درونم یک محسن ساکت و خجالتی و بی انگیزست یه آدمی…

  • این داستان تقدیم به شما کتی دختر داداشمه من عموی کوچک او هستم کتی از زمانیکه به سن بلوغ رسید تا میرفتم خونشون خیلی عاشقانه با من رفتار میکرد از نظر سنی 8 سال از من کوچکتره کتی مثل مامانش زیبا و لونده مامانشم با وجودی که از من خیلی بزرگه شدیدن علاقه داشت با…