داستان سکسی تقدیم به شما – اصلا نفهمیدم قلی خودشو چه جوری رسوند به من و خونه ای که یه روزی به اسم اون بود و حالا مال منه . -اوهوی کجا با این عجله .. فکر کردی من حرصم نگرفته ; فکر کردی که من دلم واسه تو سوخته ; همین دم در باش…
این داستان تقدیم به شما منم مدتهاست مامانمو میکنم شروعش از یک شبی بود که تو خواب میدیدم مامانو می کنم با هم رو یک تخت میخوابیدیم من 24 سالم بود مامان 42 ساله مدتها بود بابام بخاطر لو رفتن سکسش با یک دختر 16 ساله که در لباس فروشیش شاگردش بود از خانه متواری…
داستان سکسی تقدیم به شما با عرض سلام وخسته نباشید خدمت همه دوستان عزیز این داستانی که میخوام بگم به نقل از زن یکی از دوستای نزدیکمه یه مدت باهم بودیم و همه جور سکسی باهم انجام دادیم .تا این اتفاق یه شب براش پیش اومد و با تمام جزئیاتش برام تعریف کرد داستان به…
داستان سکسی تقدیم به شما سلام دوستان ،فقط اول ماجرا بگم از اسم مستعار استفاده میکنم برای شناخته نشدن ،و در ادامه اینکه اصلا برام مهم نیس که باور کنید یا ،من فقط دوس داشتم اتفاقی که برام افتاده بودو بازگو کنم:من حمیدم والان 27سالمه ی پسر معمولی با قد ۱۸۰و وزن ۷۵کیلو ،نه قیافه…
این داستان تقدیم به شما سلام اسم من هلیاست و ۲۶ سالمه.این داستانی که میخوام براتون بگم برمیگرده به سه سال پیش که حدودا ۲۳ ساله شده بودم… مامان و بابای من از هم طلاق گرفته بودن و بخاطر اینکه مامانم از لحاظ روحی لیاقت داشتن فرزند نداشت و فقط داد و جیغ سرم میزد،…
داستان سکسی تقدیم به شما دوستان خاطره ای که میخوام بنویسم نه تخیله نه فانتزی.واقعیه این اولین خاطره ایه که دارم می نویسم . نویسنده نیستم لطفا اگه خوشتون نیومد یا بد نوشتم فحش ندین. داستان برمی گرده به زمان مجردیم زمانی که ۲۷ سالم بود .اسمم سامان و ۱۷۸ قد و ۷۰ هم وزنم…
این داستان تقدیم به شما سلام امیر علی هستم 23 ساله از یکی از بخشهای اردبیل دانشجوی رشته علوم انسانی پیام نور قدبلند و کشیده با تیپ معمولی ولی جاذبه خوبی برای زن ها دارم زبانم خوب می چرخد و میگن مار را از لونه می کشه بیرون پدر مادرم پیرهستند مامانم خونه داره پدرم…
داستان سکسی تقدیم به شما – بهزاد با همون بدن زخمی خود به سمت زخمی رفت .. تیر خلاصشو زد . من یه لحظه سرمو اون طرف گرفتم تا شاهد مرگ انگل کثیف اجتماع نباشم . ولی خود بهزادی که من عاشقش بودم می تونست جزو کدوم دسته باشه . همین افکار منو بیشتر ناراحت…
این داستان تقدیم به شما درود وقت بخیر، اسمم آرمان ِ ۳۷ سالمه اهل و ساکن اصفهان هستم، مهندسم و توی یه شرکت دولتی شاغل هستم، قدم ۱۸۱ سانت هست و چون ورزش میکنم هیکل متوسطی دارم ،شکل و شمایل و صورتم هم ای نسبتا خوبه زمان دانشگاه ( توی یکی از دانشگاه های اصفهان…
داستان سکسی تقدیم به شما – یه شب از همین شبای عید که با با رفته بود ترتیب یک جراحی اورژانسی رو بده منم مسئولیتشو قبول کرده و رفتم تو رختخوابش که ترتیب مامانو بدم که خواهر جونم اومد ترتیب ما رو داد . فکر می کردم در اتاق خوابو قفل کردم و مامان هم…
این داستان تقدیم به شما من مهشید ۳۳ ساله و همسرم آرش ۳۹ ساله ۱۲ ساله که ازدواج کردیم و با وجود تمام مشکلاتی که داشتیم ولی هیچکدوم تو سکس برای هم کم نزاشتیم و همه جوره و همه وقت پایه همدیگه بودیم و دوتامون تو سکس داغ داغ هستیم تو این دوازده سال یه…
داستان سکسی تقدیم به شما هانی:سلام عزیزم من:سلام نفسم…چرابیداری هنوز؟ هانی:داشتم فیلم نگا میکردم من:چه فیلمی؟؟ هانی:ازهمونا که برام فرستادی من:وااااای نگو…لعنتی تنهایی؟؟ هانی:جووووووون …اره تواتاقمم البته امین هم خوابه توحال بردم خابوندمش من:اوووووووووخ کثافت عکسشوبفرس ببینم کدوم فیلمو میدیدی .هانی:…JPG من:اووووف هرزه اشغال خیس شدم هانی:جوون کستو مث اون زنه بلیسم؟ من:وااااای هانیه اره…