دسته: داستان سکسی


  • این داستان تقدیم به شما سلام اسمم محمد یه خواهر دارم به اسم سحر که ۱۹ سالشه یه دختر سانتیمانتال لاغر ریزه میزس این داستانی که میحوام بگم مربوط به چند روز پیشه که خیلی اتفاقی دم خونه خواهرمو دیدم که داره تو کوچه داه میره که از جلوی یه دبیرستان پسرونه رد میشه یهو…

  • داستان سکسی تقدیم به شما سلام عرض میکنم خدمت همه دوستان ملجوق انجمن کیر تو کس.بعدشم پیشاپیش کیرم تو کوس و کون ملجوقایی که میخوان بگن اولشو دیدیم نخوندیم ولی فحششو میدیم،یا میگن دروغ بود و این کس شعرا که آخرش میخوان فحش بدن…خوب بریم سر اصل مطلب: داستان از اونجایی شروع شد که طبق…

  • این داستان تقدیم به شما سلام با این سایت مدتی است آشنا شده ام ببخشید که زیاد خوب مثل شماها نمیتوانم بنویسم من تا دیپلم درس خواندم توی روستا زندگی می کنیم زود شوهرم دادندهیکلم بزرگ بود چهارده ساله بودم تو کلاس از همه دخترا قدم بلندتر و سینه و کپل هایم بزرگتر بود خانم…

  • داستان سکسی تقدیم به شما سلام…ازروزی که با زنی به نام عذرا آشناشدم یکسال وخرده ای میگذره…تمام کس بازی هام یک کناروعذرا یک کنار…من مجید سی وپنج سالمه واهل تهران وبا قد 175سانتیمتر ووزن 70کیلو هستم…عذرا زن بیوه ای بود 48 ساله وخیلی چهره جذاب وبدن توپرواندام زیبایی داشت وخیلی هم بامعرفت ومهربون بود .اون…

  • این داستان تقدیم به شما سلام سمیرا هستم همین الان دوساعتی میشه به شوهر خواهرم که از من بزرگتره کص دادم الانم خونشونم تا خواهرم با مامانم بیرون بودند شهروز رسید خیلی وقت بود دنبال فرصت بودیم شهروز از عقب منو گرفت کیرشو از رو شلوار راحتی چنان فشار به لای پام داد میخواست شلوار…

  • داستان سکسی تقدیم به شما سلام اسم من حسینه. ۳۹ سالمه.خیلی سکسی هستم. طوری هر دفعه که برا سکس آماده میشم باید دوبار پشت سر هم ارضا بشم تا دست از سر همسرم یا دوست دخترم بر دارم. یه دوست دختر دارم به اسم سایه. شبکاری ها همیشه حشری می شم. برا همین زنگ می…

  • این داستان تقدیم به شما خواهرم سارا دو سال از من کوچکتره 17 ساله بود بقدری خواستگار داشت دیگه بستوه اومده بودیم من دلم نمی اومد سارا زن کسی بشه خودم دوسش داشتم مامان از ترس اینکه من شکم سارا را بالا نیارم اونو راضی کرد تا با پسر عمه ام ازدواج کنه خیلی زود…

  • داستان سکسی تقدیم به شما – داشتم دیوونه می شدم . اصلا فکرشو نمی کردم بهم خیانت کنه . خیلی دوستش داشتم . می خواستیم با هم عروسی کنیم . من اسمم بابکه . بچه ناف تهرونم . خونه مون طرفای ناصر خسروست . شغلمم فروش وسایل صوتی تصویری تو یکی از مغازه های توپخونه…

  • این داستان تقدیم به شما سلام به دوستان.   این خاطره که الان مینویسم مال دو سال پیشه و خیلی خاطره خوبی واسم شده.ماجرا مال زمانیه که دانشگاه قبول شدمو خوابگاهم جانداشت و مجبور شدم دنبال خونه بگردم.شهری که دانشگاه قبول شدم سه چهارساعتی با شهرخودمون فاصله داشت و نمیتونستم هرروز برم وبرگردم.خلاصه تنهایی گشتم…

  • داستان سکسی تقدیم به شما سلام اسم‌من نیما هستش.ی پسر۳۵ساله…داستانی ک میخام براتون تعریف کنم مال ۵یا۶سال پیشه.تازه اومده بودم انجمن کیر تو کس مشخصاتمم ی پسر معمولی با ی بدن سفید و کون زنونه و تپل…اما فیس کاملا مردونه طوری ک هیجکس باور نمیکنه زیر این فیس مردونه چ کونی هست…جوری ک ب هرکی…

  • این داستان تقدیم به شما سلام زنم خیلی زیباست تو مجلس ختم خواهرم پسندید و بهم معرفی کرد و بعد فهمیدم که عقد یکی بوده عروسی نکرده به طلاق کشیده منو پسندید خلاصه 95/01/01 ازدواج کردیم درست همزمان با جشن نوروز تالار را قبلا رزرو کرده بودیم که خیلی هم نسبت به به روزهای مناسبتدار…

  • داستان سکسی تقدیم به شما سلام , قصد دارم کمی از خاطراتم را بنویسم شاید برای برخی درس عبرت بشود و آنهایی که مشکل من را دارند بخصوص جوان ها اگر می توانند خود را عوض کنند . من در حال حاضر سال آخر دانشگاه هستم . از چهارده سالگی که بالغ شدم کم و…