دسته: داستان سکسی


  • این داستان تقدیم به شما سلام من ماندانا هستم ۲۸ سالمه همه منو مانا صدا میکنن و گرایشم ارباب و بردس کلا خیلی دوست دارم بهم بی احترامی بشه دستور داده بشه البته اولا اینو نمیدونستم همه چی برمیگرده به وقتی که کوچیکتر بودم ما توی محلمون از بچگی یه همسایه داشتیم که خیلی باهاشون…

  • داستان سکسی تقدیم به شما – لبهای کلفت پسر خاله رو لبام قرار گرفته بود و کیر کلفتش رو هم فرستاده بود توی کسم . چشامو بسته بودم تا   تا چهره زمخت  اسفندیار منو از هوس نندازه .. ولی دیگه تسلیم اون شده بودم خودمو به طرفش حرکت دادم و لحظه به  لحظه هوسم…

  • این داستان تقدیم به شما سلام . توی خوزستان شهرستان بهبهان که قزوین انگشت کوچکش هم نمیشه زندگی میکنم . من سهیل هستم . بدنم خوبه ، رونام و کونم سکسیه ، بدنم خیلی مو داره ‌‌‌. توی بچگی خیلی دوطرفه کرده بودم . بزرگتر که شدم فقط فاعل بودم و با دخترا میپریدم .…

  • داستان سکسی تقدیم به شما با سلام خدمت تمام دوستان انجمن کیر تو کس سهند هستم اهل قزوین اول بگم که این داستان تخیلی نیست و من با اراده خودم انجام دادم داستان اینه که من الان 23سالمه از 14 یا 15 سالگی که به بلوغ رسیدم و برای اولین بار فیلم سکسی دیدم تا…

  • این داستان تقدیم به شما سلام اسمش گلنار بود و توی روستا زندگی میکردن ، شوهرش احمد به خاطر مسائل مالی افتاد زندان . منم چون احمد دوستم بود .برای کارای کشاورزیش رفتم روستاشون تا کمک کنم. اسم خودم علی و ۳۰سالمه . تقریبا ۱۹۰قدمه و هیکل متوسطی دارم خونه احمد توی باغشون بود و…

  • داستان سکسی تقدیم به شما – با این دختر نمی شد به آرومی  و متانت حرف زد . وقتی اومد و منو اون جور ناراحت دید حدس زدم که باید حدس زده باشه جریان از چه قراره .. با این حال ازم پرسید موضوع چیه -ببخشید اتفاقی واسه شعله جون افتاده ;/; -نه قراربود که…

  • این داستان تقدیم به شما سلام دوستان من خودم از اون دسته از زنایی هستم که داستان سکسی بینهایت تحریکم‌میکنه دلم نیومد براتون نگم یکم‌پیش زمینه پیش زمینه براتون بگم این داستان سکس کاملا واقعی بوده بند به بند این عین می باشد عین حقیقت من از سال ۹۴ شست و شوی مغزی همسرم را…

  • داستان سکسی تقدیم به شما “چقد آشنا بود… تو یه فضای تیره و تار یه دخترو میدیدم که داشت بهش تجاوز میشد. هیچ تقلایی نمیکرد و چشماشو بسته بود، هر چی بهش نزدیک تر میشدم تصویرش واضح تر میشد. روی رگ هاش…روی رگ هاش خون بود؟ هر چی تصویرش واضح تر میشد سفیدی چهرش بیشتر…

  • این داستان تقدیم به شما سلام خدمت شهوتی ها بخصوص کیرکلفتها امروز ۱۴۰۱٫۳٫۲۲ هستش ساعت ۱۱شب دارم مینویسم… امروز صبح که پاشدم حالم خوب بود و یکمی هم شهوتی یه پنج روزی بود سکس نداشتم و دلم یه دل سیر سکس میخواست. کم کم آماده شدم که برم بیرون و طبق معمول یه تیپ سکسی…

  • داستان سکسی تقدیم به شما برگرفته شده از خاطره یک همکار: سلام من بهار هستم ۳۲ ساله بعد از جدایی از همسرم به خاطر خرج خودم و دخترم کارهای خدماتی منزل انجام می‌دم و برای نظافت منزل آگهی می‌زنم و چون کارم رو درست و تمیز انجام میدم و دستپاک هستم مشتریام هم بهم اطمینان…

  • این داستان تقدیم به شما از بچگی با من بود. یک چیز جدانشدنی که دلبستگی بهش داشتم. چادرم رو میگم… هر چی که قد میکشیدم و بزرگتر میشدم این چادر هم برای من مهم و مهمتر میشد. نه برای تظاهر یا راضی نگه داشتن خانوادم، بلکه یه قانون بود برای خودم. شخصیت من با چادر…

  • داستان سکسی تقدیم به شما – گلوریا کاملا حس می کرد که دیگه داره به جو اون جا عادت می کنه و همین حالا یاد گرفته که چه طور لحظات بدون سمیر رو هم سپری کرده احساس آشنایی کنه . برای احساس آشنایی کردن اول باید که احساس غریبی نکنی . و گلوریا دیگه احساس…