این داستان تقدیم به شما کیانوش آخرین کارتن رو هم بالا آورد و رو بقیه وسایل گذاشت و یه صندلی پیدا کرد و خودشو روش انداخت و نشست و گفت: آخ مردم از خستگی، آخه مگه خونه قبلی چش بود که گیر دادی بیاییم اینجا؟ منم در حالی که یه لیوان آب خنک به دستش…
داستان سکسی تقدیم به شما این دیروز اتفاق افتاد شیش شهریور چهارصد و یک ساعت شیش عصر اینجا مینویسم بماند به یادگار حتی اگر من نبودم و اونم نبود یا یادمون رفته بود اینجا باشه:) این که همیشه دلم میخواست که لمسم کنی همیشه پس ذهن من پسری بود با چشمای قهوه ای روشن. وقتی…
این داستان تقدیم به شما وقتی یه مدت سکس نداشتم تمام سلولهای بدنم ازم تقاضای کیر میکردن،خب من یه دختر سبزه و بسیار شهوتی ام! حالا سبزه بودن چه ربطی به شهوتی بودن داره؟؟ میگن سبزه ها آتیش شهوتشون بیشتره. حالا شما بمن بگید این درسته یانه؟! بگذریم… یه روز که کخِ کیر افتادِ بود…
داستان سکسی تقدیم به شما سلام، این داستانی ک مینویسم، مال 3 سال پیشه، من اون موقع 16 سالم بود( بیشتر داستانم ماله 17، 18 سالگیمه بخونید پس )،اسمم عرفانه، اول داستانم بگم که عین حقیقتو مینویسمو یه کلمه دروغ نمی نویسم،امیدوارم باور کنید اون زمان من، اول، دوم دبیرستان بودم اگه اشتباه نکنم و…
این داستان تقدیم به شما چیزی که مینویسم کاملا حقیقیه ۳۶سالم ۱۲ساله ازواج کردم زنم یه زن دادش داره که هرکی ببینه حشری میشه اسم نمیارم یه زنه ۲۶ساله حساب کنید این توسن پایین ازدواج کرده هیکل درشت چشما درشت پوست سفید از این زنهای چاق پف نه هیکل درشت سفید سفت کون که نگم…
داستان سکسی تقدیم به شما یک سر و هزار سودا 38 اگر خوشتون اومد نظر یادتون نره
این داستان تقدیم به شما از خود و خانوادهی ۵ نفرهمون بگم پدرم اصالتا شیرازی مادرم اراکی بودند پدرم در شیراز تجارت میکرد که سال ۱۳۸۰ برشکست میشه خانه اش را رهن به مستاجر داده راهی زادگاه مادرم در روستایی از اراک میشه در آنجا ملک ارزان بوده املاک زیادی میخره و مالک چند…
داستان سکسی تقدیم به شما …لینک قسمت (های) قبل در پایین صفحه صبح زودتر از من بیدار شده بود. دیگه جلوی در نخوابیده بودم. هنوز نمیدونست بیدارم. میخواستم ببینم اگه من نباشم چیکار میکنه. میخواستم بیشتر خودش باشه. راحت بود، خــــــیلی راحت. اینور اونور میرفت. از یخچال هر چی میخواست برمیداشت. خیلیا این حرکات رو…
این داستان تقدیم به شما یازده ساله بودم همراه زن داداشم شهین از روستایی در زنجان به شهر می رفتیم شهین ۱۷ ساله بود و بخاطر تایم پزشکی باید روز معینی مراجعه میکرد بابام پیر بود و توان اومدن نداشت داداشم هم اهواز در شرکتی کار میکرد مادرم اجازه مرخصی منو گرفت همراه شهین کرد…
داستان سکسی تقدیم به شما لینک قسمت (های) قبل در پایین صفحه… ” ادمین جون دلبره؛ دلارو میخره؛ انجمن کیر تو کس میبره / با اون نسیمی که داره عطرِ نفسهاش…” همزمان با پخش شدنِ این نوحه ی جگرسوز از بلندگوی کمپ؛ انتظارات بسر رسید و اکیپ جهاد نکاح انجمن کیر تو کس با ناز…
این داستان تقدیم به شما ساناز هستم ۲۵ ساله از قرچک ورامین *** مامانم تو بیمارستانی در تهران بستری بودهمراهش بودم زنی تو سن و سال مامانم هم بغلدستش بستری بود همصحبت بودیم مامانم و اون خانم که اسمش طاهره بود کلیه اطلاعات بچه هاشونو بهم داده بودند با اومدن من طاهره خانم گفت…
داستان سکسی تقدیم به شما سلام هیچوقت نمیخواستم داستانم و تعریف کنم ولی با خوندن پیام ها به این نتیجه رسیدم یخورده از واقعیت ها بگم. اسمم سینا سن 24. داستان من برمیگرده به زمانی که کلاس دوم راهنمایی بودم یه پسر خیلی خیلی خیلی شیطون و شر ولی در عین حال با دلی مهربون…