دسته: داستان سکسی


  • داستان سکسی تقدیم به شما چون ازت متنفره اگر خوشتون اومد نظر یادتون نره

  • این داستان تقدیم به شما باز موبایلم به ناله افتاده بود و خبر از رسیدن مسیجی جدید میداد. مسیجی سرشار از کلماتی عاشقانه و یا شایدم تنها ذکر روزمرگی ها که بر صفحه ی روشن موبایلم نقش بسته بود. – “اما” جونم امشب کمی دیرتر میرسم. بازم فنا خراب شده و باید بمونم و درستشون…

  • داستان سکسی تقدیم به شما تلفیق عشق و هوس ناشی از اون اگر خوشتون اومد نظر یادتون نره

  • این داستان تقدیم به شما سلام. اسمم اشكان هستش 33 سالمه و اين خاطره كه ميخوام براتون تعريف كنم مربوط ميشه به آخراي سال 91… تابستون 91 بود كه رفتم اردبيل تو آب درماني داييم كار كنم و يه آب و هوايي هم عوض كنم. اونجا من تو بليت فروشي بودم و كم كم رفتم…

  • داستان سکسی تقدیم به شما گی من و دوستم اگر خوشتون اومد نظر یادتون نره

  • این داستان تقدیم به شما با سلام حدود ی سال پیش یعنی سال 94 تو فیس بوک با ی زن اشنا شدم.. چادر و مقنعه آبی رو عکسش بود پیش خودم گفتم از این مذهبیاست که جانماز اب میکشن..گفتم بزار مخشو بزنم و خرابش کنم کم کم که وارد بحث شدم همش بهم توپ و…

  • داستان سکسی تقدیم به شما اولین سکس با دوست دخترم ولی با تجربه بالا اگر خوشتون اومد نظر یادتون نره

  • این داستان تقدیم به شما سلام  این خاطره داغ داغه برا همین یه هفته پیشه من نوید هستم ۲۴ سالمه و خاهرم نسیم ۲۲ من از شونزده سالگی کون میدم کلا دوس دارم کون بدم بخاطر کون تخم مرغیم همش میمالوننم البته این کون تخم مرغی ارثی بابام ایناس خواهرم نسیم هم بی بهره نبوده و…

  • داستان سکسی تقدیم به شما آبی عشق 71 اگر خوشتون اومد نظر یادتون نره

  • این داستان تقدیم به شما سلام.داستانی که میخوام براتون بنویسم برمیگرده 5 سال پیش ینی سال 90… ***   پدرم به دوست داشت به فامیل عباسی.آقای عباسی تو اداره پدرم اینا کار میکرد.کمو بیش هم ارتباط خانوادگی داشتیم ولی با هم زیاد رفتو آمد نمیکردیم.گذشتو گذشت تا اینکه یه روز من اومدم خونه دیدم خانواده…

  • داستان سکسی تقدیم به شما داستان فروشگاه:‌ سرقت و شوخی اگر خوشتون اومد نظر یادتون نره

  • این داستان تقدیم به شما سلام خدمت همه دوستان ، من آرمانه و الان 21 سالمه و خیلی معمولیم همین ادم معمولی هایی که تو خیابون میبینین خاطره من از اونجایی شروع میشه که دانشگاه یکی از استان های اطراف قبول شدم یه سری از فامیلای پدریم اونجا بودن پس به همین خاطر اولویت دومم…