دسته: داستان سکسی


  • داستان سکسی تقدیم به شما …لینک قسمت (های) قبل در پایین صفحه سلام دوستان همراه. پارسا هستم. بازم لازم دونستم تشکر کنم بابت لایک هاتون . من با روان نویسی و عادی نویسی سعی کنم داستان رو به حالت واقعیت نزدیکتر کنم و امیدوارم موفق شده باشم. . در قسمت چهارم بالاخره موفق شدم که…

  • این داستان تقدیم به شما قسمت قبل «ساعت ۴ بامداد است و روز شنبه ۱۳ اسفند ۴۰۱» خلاصه ای از گلرخ : «سه خواهر یک برادرند از دایی زاده های مامانم هستند بنامهای فروغ ، ماهرخ، و گلرخ و برادرشان فرخ گلرخ زیباترین و بین دخترا کوچکشان است فروغ زن داداش وسطیم است اونم خوشگله…

  • داستان سکسی تقدیم به شما سلام . محمد هستم 22 سالمه داستان دقیق ماله 9 ماه پیشه . ترم دوم ارشد رو دارم میخونم در حال حاضر و رشته ام طراحی صحنه تئاتره خلاصه داستان ماله دو ماه پیشه ما من و بعضی از بچه ها مشغول درست کردن صحنه بودیم . حدود 9 صبح…

  • این داستان تقدیم به شما در سرزمین یوتوپیکوس جایی که ملکۀ بزرگ همۀ هفت سرزمین حکومت میکرد، پرتو های نور و نسیم خنک صبحگاهی، هر موجودی رو مسحور میکردن. ملکۀ جدید برخلاف سنت های پیشینیانش مسیر دیگه ای رو پی گرفته بود!. بیست و دو سال داشت و سه سال بود که بر تخت نشسته…

  • داستان سکسی تقدیم به شما سلام من احسان هستم و الان 23 سالمه . داستانی که میخوام واستون تعریف کنم بر میگرده به زمانی که ترم 4 دانشگاه بودم و 21 سالم بود. نمی خوام از خودم تعریف کنم که وای چقدر من خوشتیپم و اوووووف همه دخترا دنبالمن! واسه همین از ریحانه تعریف می…

  • این داستان تقدیم به شما سلام .من پارسا هستم این خاطره که میخوام براتون تعریف کنم برمی گرده به حدود ۱۲سال پیش زمانیکه در شعبه یکی از بانکهای مشهد خدمت می کردم ،جونم براتون بگه من چهره خوبی دارم بطوریکه عمدتا رو خیلی از گزینه ها که کلیک کنم قفلش بازمیشه یادمه شعبه ما بزرگ…

  • داستان سکسی تقدیم به شما آهسته دست های بزرگشو روی شونه های لخت هاله كشید شونه های لخت و لطیف دخترونه ای كه تا حالا هیچ مردی جز خودش لمس نكرده بود نفس داغش به گردن كشیده دختر برخورد میكرد و احساس هیجان و از لرزش خفیف بدن هاله حس میكرد. موهاشو جمع كرد و…

  • این داستان تقدیم به شما قسمت قبل گلرخ زن جلیل برادر زاده شاهرخ است که بعد از هشت سال با شاهرخ خیلی اتفاقی و بی مقدمه سکس کرده و ادامه ماجرا…   ساعت ۵ بامداد امروز ۱۳ اسفند گلرخ عزیزم خواب بودمن هم در آغوش گرمش غرق شدم زیباترین خواب عمرم را ورق زدم ساعت…

  • داستان سکسی تقدیم به شما سلام سهیلم 20 سالمه همجنسگرا قدم 175 و وزنم 65 پوستم سفیده و خوش قیافم … داستان از اونجایی شروع شد که گوشیم رو بردم برا تعمیر رفتم داخل مغازه دیدم کسی نیست خواستم بیام بیرون از پشت ویترین یه صدایی اومد بفرمایید برگشتم دیدم یه پسر تقریبا 26 ساله…

  • این داستان تقدیم به شما سایت شهوتناک تا چند روز آینده به صورت کامل در دسترس شما خواهد بود. لطفا شکیبا باشید داستان سکسی اگر از داستان لذت بردید برای ما نظر ارسال کنید

  • داستان سکسی تقدیم به شما رقيه زن يكي بود كه ازش متنفر بودم به خاطر كير فني كه تو عالم همكاري بهم زده بود و باعث شد مثل خودش از اون شركت عذرم رو بخوان. اوايل اصلا بهش حس سكسي نداشتم كلي دوستش داشتم و هنوزم دارم باهم خيلي بيرون ميرفتيم سه تايي ميرفتيم شمال،…

  • این داستان تقدیم به شما آبتین هستم 27ساله اهل شهریار 15 اسفند تهران سر کارم بودم مامان زنداداشم زنگ زد گفت چه ساعتی میری شهریار گفتم 4 گفت بی خبر نرو آرمان(داداشم) رفته اهواز شیلا هم میخا بیاد خونتون چند روزی بمونه سارا ( زنم) دعوتش کرده تا فهمیدم شیلا جون میخا بیاد خونمون سراز…