داستان سکسی تقدیم به شما سلام من رسول هستم من تا حالا داستان ننوشتم اما امید وارم خوشتون بیاد شغلم مبل شویی هستش ،شب عید بود سر ما هم شلوغ بود با کارگرام داشتیم کار میکردیم تا اینکه رفتم خونه فاطی اینا ،فاطی یه دختر 16 ساله بود .مادرش خیلی زن خوبی بود داشت به…
این داستان تقدیم به شما شبی بعد از سالهای سال و از دست دادن آن همه موقعیتهای جالب او را در خواب دیدم به راحتی تسلیمم شد و لختش کردم سکسی شیرین و با لذت کردیم گله از گذشته کرد که چرا اون همه تسلیمت شدم منو نکردی چرا این همه دیر ؟! از خواب…
داستان سکسی تقدیم به شما – به شریفه رحم نکردم . اون دور و بر یه آهنگ تند غربی گیر آوردم و گفتم جنده جون با این آهنگا حال می کنی ;/; -به ! من اون وقتا با این آهنگها فرایض دینی امو در باز داشتگاهها انجام می دادم -جنده یعنی تو همون شکنجه گاهها…
این داستان تقدیم به شما بچه که بودم به بهونه کشتی گرفتن دستمو میبردم تو شورت خواهرم و اونم خوشش میومد. یه روز خجالت گذاشتیم کنار و شورتمونو دراوردیم و اونم همینطور ،چی دیدم کس بی مو و تنگ و لای پای داغو سفید ، اولش نمیزاشت توش کنم ولی بعدش گذاشت از کون بکنمش…
داستان سکسی تقدیم به شما _سلام آقای آذری سرم پایین بودو بی توجه جواب دادم _سلام خانم _ببخشید من یه کم دیر رسیدم میتونم یرم سر کلاس؟ _خانم کلاس یه ربع دیگه تموم میشه _میدونم به خدا تو ترافیک موندم حوصله بحث کردن نداشتم ولی تن صداش مجابم میکرد ادامه بدم _به هر حال انشاالله…
داستان سکسی تقدیم به شما سال اول بود که اومدم دانشگاه آزاد، کارشناسی ناپیوسته بودم 2 سال قبل کاردانی رو یه دانشگاه دیگه خوندم و بعد از گرفتن فوق دیپلم بلافاصله برای گرفتن لیسانس به این دانشگاه اومدم. در کل چند سال دیر اومدم دانشگاه و از اکثر بچه های کلاس بزرگترم ولی به دلیل…
این داستان تقدیم به شما زنداداشم چند ماهی بود با داداشم نامزد شده بود دانشجوی سال آخر ارشد پیامنور بود چه شانسی داشت علی با زیر دیپلم همچین کیس اوکازیونی نصیبش شده بود ! من سه سال از علی بزرگترم ، با دیدن آذر و مقایسه با او پارمیدا برام هر روز که میگذشت فاصله…
داستان سکسی تقدیم به شما من رضام(اسم مستعار) ساکن یکی از شهرستان های خراسان رضوی، الان ۲۰ سالمه. یادمه ۱۳ ۱۴ سالم که بود توی مسجد نزدیک خونه ما چند تا بچه همسن و سال بودیم. که بین ما یه پسر بچه خوشکل بود که از من یکی دو سالی کوچیک تر بود. یه پسری…
این داستان تقدیم به شما یک سال وچند ماهی از ازدواجم با نسیم میگذشت و پنج سال از ازدواج ژاکلین و داداشم پیمان سپری شده بود زن داداش کوچکم سال به سال و روز به روز زیباتر میشد اسمشم مثل خودش زیباست، ژاکلین! دلمو ذره ذره برده و مال خود کرده بود ژاکلین مادرِ مادر…
داستان سکسی تقدیم به شما سلام به همه خواننده هاى خوب سايت شهوانى يكم طولانيه همه داستان و اگه بخوام همشو بگم حوصله سر بر ميشه، برا همين خلاصش ميكنم. من اسمم مهم نيست و ٢٣ سالمه، كيرمم ١٤ سانته و خيلى هيولا نيست ولى هم زنداييم هم دوست دخترم ازش راضى هستن و ميگن…
این داستان تقدیم به شما ادمین: اینقدر این داستان مزخرف بود که اسم گذاشتنش رو میذارم به عهده خودتون. بخندین حالشو ببرین مژگانو تا دیدم عاشقش شدم داداشم خواستگاری کرد برای پسرش من سوختم پسر داداشم با من همسنه من از خود تعریف نباشه خوشتیپ ترین و زیباترین جوان فامیل بزرگ و پر جمعیتی…
داستان سکسی تقدیم به شما سکس با دخترعمه محجبه سلام میخوام از یک سکس واقعی بگم. من آرش ودر یک استان غربی وکوچک با یک عقاید مذهبی بیشتری زندگی میکنم. من یک دختر عمه دارم به اسم فریده که ۲سال از من بزرگتر است یک زن ۸۵ کیلو باسینه بزرگ وقد کوتاه وموی سری بلند…