دسته: داستان سکسی


  • داستان سکسی تقدیم به شما ‎سلام ‎امير هستم داستان رو تقريبا خودم ترجمه كردم(با كمك ارش) ‎ليندا ٣٦ سالمه بدنم كاملا سكسي هست و به ورزش علاقه زيادي دارم. ‎ ٩ ساله ازدواج كردم شوهرمو خيلي دوست دارم و بهش عشق ميورزم و يه پسر ٦ ساله داريم شوهرم داخل يه كارخونه كار ميكنه. ‎ما…

  • این داستان تقدیم به شما گفت پششتتو کن و رو مبل رو زانو بمون چشمامو با چشم بند بسته بود نمیدونستم میخواد چیکار کنه همیشه همین باعث میشه از هیجان قلبم بخواد از جا کنده شه … نوک انگشتشو آروم کشید رو گردنم -آههههه… وقتی انقدر تشنه وجودش میشم کوچیکترین تماسی به شدت تحریکم میکنه.…

  • داستان سکسی تقدیم به شما سلام من امیر هستم 21 ساله ساکن تهران .قد174 وزن 75 اما خوش استیل.بچه ها میگن .من gfهای زیادی داشتم که شااااااااخ همشون مینا بود وهست و سعی دارم حالا حالا ها بکنمش.خاطره ی اولین سکسم با مینا بر میگرده به 1سال بیش .امتحاات خرداد بود .منکه ترک تحصیل کرده…

  • این داستان تقدیم به شما توصیه‌های محسن برای اینکه چطور زنمان را برای گروپ سکس راضی کنیم! دنبال این هستی که زنت جلوت به یکی دیگه بده و با هم بکنینش؟ فقط این کار رو بکن من کردم جواب داد چند وقت با زنت سکس نکن و دست مالیش کن برسونش به اوج لذت و…

  • داستان سکسی تقدیم به شما تمام بدنم کوفته بود .. دوست داشتم یکی بیاد و تمام تنمو بمالونه .. دو تا دختر داشتم که هر دو شون دانشجوی چند تا شهر اون طرف تر بوده و شوهرمم که می رفت سر کار و تا شب بر نمی گشت … یکی از دوستام زنگ زد که…

  • این داستان تقدیم به شما سلام من مردی چهل و پنج ساله و زنم سارا با اسم مستعار 38ساله با بدنی خوش فرم و سینه هفتاد و پنچ و بدنی سفید ازایلام ودوستش مهدی که سیستم فروشی داره مخ زنمو میزنه و باهم قرار میزارن برن بیرون صحبت کنن توماشین ولی باهم رفته بودن خونه…

  • داستان سکسی تقدیم به شما سلام بعد از چند سال زندگی کردن تو شهر های مختلف و دوری از شهر خودمون خیلی برام سخت بود ک بخوام برگردم به شهر کوچیک ، و دلگیر خودم از همه مهمتر اصلا حوصله خانواده فضول شو نداشتم یبار با برگشت مخالفت کرده بودم باهاش ولی این سری زورم…

  • این داستان تقدیم به شما ادمین: این داستان طولانیه و پانزده سال پیش نوشته شده.   سلام ، چند وقتيه با خودم كلنجار ميرم كه بنويسم يا ننويسم . راستش حيفم اومد كه اين داستانو واستون تعريف نكنم . اونم يه داستان سكس خانوادگي . داستان كه ميگم منظورم اين نيست كه واقعيت نداره چون…

  • داستان سکسی تقدیم به شما اونشب تولد مهسا بود ، بعد سه سال دوست داشتم یه جور دیگه خوشحالش کنم ،ولی راستش یخورده استرس داشتم چون قرار بود بریم خونه مهسا … میگم مطمئنی کسی خونتون نمیاد ؟ مهسا دستشو زد به سرش :«اره حسام جان اره ، مامانم اینا رفتــــــن مسافرتتتت» «اخه اونا که…

  • این داستان تقدیم به شما پنجشنبه بود و یکمی زود تر از کلاس تعطیل شدم اومدم خونه تو راه دائم به حرفهای سعیده فکر میکردم آخه مگه میشه ؟؟؟ من و اون دوستای قدیمی بودیم و تقریبا هیچ سری با هم نداشتیم . سکس با داداشش ؟ یعنی چه جوری تونستن ؟ چه جوری روشون…

  • داستان سکسی تقدیم به شما محمد پسری حدود 24 ساله با قدی نسبتا بلند، اندام نیمه‌لاغر رنگ پوست مایل به مشکی دارد و خیلی سفید نیست. مهم‌تر از آن که مذهبی است و ریش نسبتا کمی می‌گذارد. برای من خیلی مهم نبود و با اینکه اصلا ریش دوست ندارم، با ریش کم محمد می‌شد کنار…

  • این داستان تقدیم به شما ساختمان پرماجرا سلام و وقت بخیر خدمت تمام دوستان نسرین هستم میخوام اتفاق هایی که تو ساختمون ما افتاده رو براتون تعریف کنم تو چندتا قسمت من متاهلم و یک دختر 12ساله دارم و همسرمم کارمند یکی از ادارات دولتیه من42سالمه و قیافم خوشگل و هیکلم ورزشکاری چون ورزش میکنم…