این داستان تقدیم به شما من دخترم و ۲۳ سالمه و متاهلم و همیشه با دیدن بدن زنای دیگه تحریک میشدم حدودا ۵ سالی هست متوجه شدم چقدر به همجنس خودم واکنش سکسی نشون میدم و خوشم میاد رو دخترای زیادیم حس دارم و خواهرم هم جزو اون دختراس همیشه تو فانتزی هامون و حین…
داستان سکسی تقدیم به شما مهدیس اگر خوشتون اومد نظر یادتون نره
این داستان تقدیم به شما من برای کاری مجبور شدم برم رشت. اونجا خونه یکی از دوستای بابام به نام علی آقا مستقر شدم زمستون بود و حسن آقا و خانمش معلم بودن و میرفتن سر کارآنها یک دختر به نام هما داشتن که پشت کنکور مونده بود. و صبحها اون تمام کار خونه را…
داستان سکسی تقدیم به شما سلام برو بچ امیرم 28 ساله ترم 3 دانشجویی با یه دختر خانم خوب آشنا شدم چند مدتی با هم رابطه رسمی اما دوستی داشتیم … فقط اس ام اس خوشکل و صحبت و شام خوردن بود تا این که یه عصر می خواستم از دانشگاه بیام به شهر خودمون…
این داستان تقدیم به شما اخطار : در صورتی که جنبه ی داستانهای خشن سکسی را ندارید از خوندن این داستان خودداری کنید و از تقلید ماجراهای این داستان هم به شدت خودداری کنید در غیر این صورت به شما برچسب سرباز گمنام امام زمان خواهد خورد. *** نسترن دیر کرده بود…قرارشان ضلع شمال میدان…
داستان سکسی تقدیم به شما سلام دوستان محسنم داستان براتون زیاد گذاشتم . اینم مربوط میشه به خاطره یه دوس دخترم که تو بیتاک پیداش کردم بچه شهر ما نبود .اسمش فاطمه بود خیلی سفید و یکمم تپل مپل بود. بار اولی که اومد شهرمون و سکس کردیم فقط از جلو بود(فاطمه قبلا یه بار…
داستان سکسی تقدیم به شما +الو سلام خانم. -سلام دختر. +دلم برای صداتون تنگ شده بود. -مجبوری همین اول کار دروغ بگی؟ +دروغ نمیگم خانم. -بس کن لیلی. من از مادرت، بیشتر تو رو بزرگ کردم. نگران نباش، تا وقتی دختر خوبی باشی، من ازت حمایت میکنم. لازم به خود شیرینی نیست. +شما لطف داری…
این داستان تقدیم به شما با سلام به همه عزیزان حشربالا و هات… سال دوم دبیرستان بودم دوستم عماد که بچه محل بودیم همکلاسیم هم بود و هردومون خیلی شیطونی میکردیم و بیشتر اوقات خونشون خالی بود میرفتن دهات کشاورزی میکردن و عماد هم میموند خونه و منم میرفتم پیشش و با هم فیلم…
داستان سکسی تقدیم به شما سلام سهیل هستم این دومین داستانمه البته اولیش منتشر نشد … بگذریم من یه دختر عمه دارم بنام اعظم (مستعار) دختر عمه م زن جذابیه بطوریکه کل فامیل تو کفشن … مدتی بود از شوهرش طلاق گرفته بود خداییش به هیشکی پا نمیده … من و دختر عمه م خیلی…
این داستان تقدیم به شما همینطور که از تراس به منظره شهر تو شب زل زده بودم اخرین کام رو از سیگار بین لب هام گرفتم و تو جا سیگاری روی میز خاموشش کردم کفش هام رو در آوردم و گذاشتم پا هام کمی هوا بخوره هیچوقت میونه خوبی با پاشنه بلند نداشتم به قول…
داستان سکسی تقدیم به شما با سلام خدمت شما خواننده عزیز داستان من از جایی شروع شد که تازه دانشجو شده بودم .سال 83 بهمن ماه بود که بعد از یک ترم مرخصی اجباری رفته بودم قشم برای ثبت نام ؛ثبت نامم انجام شد و داداش کوچکترم با هام اومده بود یه آب و هوایی…
این داستان تقدیم به شما وقتی نوجوان بودم پسرعمویم که دو سه سال از من بزرگتر بود گاهی من را یواشکی انگشت می کرد . بیشتر این کار را وقتی در خواب بودم انجام می داد . پدرم یک تولیدی کوچک داشت و پسرعمویم برای کار و کمک به خانه ما می آمد و شبها…