داستان سکسی تقدیم به شما – پاهای سارا رو شونه های سینا قرار داشت . سارا : راست میگی عزیزم انگار یه صدایی میاد . ولی بذار بیاد . خواهرت که پیش رودابه هست و بابات هم الان معلوم نیست با کدوم زن داره حال می کن .. سینا … ارضا شدم .. بازم حس…
این داستان تقدیم به شما سلام خدمت همگی من حسین هستم سن من 35 سال دارم من 6 ساله ازدواج کردم این خاطره بر میگرده به سه سال قبل… یک صبح تابستان که مادرزنم اومده بود خونه ما خانوم من که اسمش رویاس یک روز در میون صبح ها میرفت باشگاه از ساعت 9…
داستان سکسی تقدیم به شما – می دونستم یه چیزایی یادش اومده . خدایا آبرو منو پیش جمع نبره .;/;یعنی این قدر بی فرهنگه ;/;من که کاری نکرده بودم . فقط فرمول آبو به دو تا قاچ کونو سوراخ وسطش و کیر تشبیه کرده بودمو یه نقاشی کشیده بودم و دادم دست مرجان جون و…
این داستان تقدیم به شما زیاد جاهل نبودم ولی خیلی هم سر به راه نبودم. بالاخره مادرم راضیم کرد که ازدواج کنم و دختر خالم ریحانه رو که از بچگیم دوستش داشتم برایم خواستگاری کرد ،خالم استقبال کرد ولی اکبر اقا کونکش (شوهر خالم)تیریپ مخالفت گرفت ولی به هر حال مادرم و خالم، این وصلت…
داستان سکسی تقدیم به شما سلام اسمم رضا ست و این خاطره ایی که دارم مینویسم برمیگرده به ۳ هفته پیش و چون دارم با گوشی تایپ میکنم امکان غلط نوشتن زیاده و اگر دیدید به بزرگی خودتون ببخشید خب از خودم بگم که ۱۸ سالمه و قیافه ی چنان قشنگی هم ندارم و قیافم…
این داستان تقدیم به شما سلام به همه دوستان خواننده این داستان . اسم من علیرضا هست و ۳۲ ساله هستم . توی یه شهر کمی بزرگ زندگی میکنم که اسمشو نمیگم مبادا دردسر بشه . تحصیلات آنچنانی نداشتم و بعد از خدمت سربازی پیش یه نفر مشغول بکار شدم و خوب صاحب کارم پول…
داستان سکسی تقدیم به شما سرنوشت یا تقدیر، موضوع جالبیست.عدهای به این معتقد هستند که هر اتفاقی در زندگی آدمی می افتد، بازتاب و نتیجه ی اعمال و رفتار خود اوست. عده ای دیگر بر این باورند که حوادث زندگی ما از قبل برایمان تعیین شده است.اما من هنوز،بین این دو مورد مردد هستم. اتفاقاتی…
داستان سکسی تقدیم به شما **سلام اسم من امیره ۲۵سالمه ترک تبریزم و باغبونی بلدم میخوام یه داستان سکس خودم و مرجانه خانم رو تعریف کنم امیدوارم خوشتون بیاد این داستان برمیگرده به سال پیش وقتی که برای کار به چابهار رفته من سریه باغ اطراف چابهار باغبون بودم اسم صاحب باغ کریم ویه زن…
این داستان تقدیم به شما سلام دوستان میخواستم خاطره لذت بخشی که واسه من همسرم اتفاق افتاد واستون تعریف کنم.از خومون بگم امیر هستم ۳۵ساله با قد ۱۸۰ وزن ۹۰ ارشد حسابداری و همسرم رویا ۳۲ساله پوست سفید پزشک عمومی با قد ۱۷۰ وزن ۶۸ باسن طاقچه ای و سینه های درشت سیخ ۸۰ وهردومون…
داستان سکسی تقدیم به شما حامد… زود برو اتاق فرمانده، کارت داره… بعد از یه تمرین سنگین فقط همینو کمداشتم… باشه،الان میرم . اتاق فرمانده اخرین طبقه ساختمان شیش طبقه قرارگاه بود … ـ بیا تو سلام .امری داشتی ؟ ـ تمرین خوب بود ؟ بله خوب بود ـ بشین بگم یه چایی واست بیارن…
این داستان تقدیم به شما سلام دوستان.من امیرم ۳۹ساله. ازبچگی توپارک خفتم کردن ۳نفر به زور تودستشویی کردنم. ولی نفر دومشون که داشت منومیکرد فوق العاده بود خداوکیل. کیرش کلفت وبزرگ بود. ولی اصلن درد نمیگرفت وقتی میکردش توکونم. از لای پام نگاه کیرش میکردم .کیره خودم که خیلی کوچیک بود اونموقع راست کرده بود…
داستان سکسی تقدیم به شما – نه .. نه .. نههههههه … باورم نمی شد اون این جا چیکار می کنه . خانوم ادبی … دست و پام می لرزید ..وقتی از کنارش رد شدم یه لحظه چهره اش واسم آشنا اومد .. وقتی هم وارد مطب شدم و به اون زن فکر کردم ناگهان…