داستان سکسی تقدیم به شما سلام دوستان اول از معرفی خودم شروع میکنم من ارمان ۲۶ سالمه و ساکن تهرانم و ۴ سال هست که ازدواج کردم من از اول تو نخ مادر زنم بودم که اسمش پروین بود اون یه زن ۵۴ ساله بود موهای قهوه ای فر با یه کون گنده و سینه…
این داستان تقدیم به شما من تو یه خانواده پنج نفره زندگی میکنم تو خونه ما کسی با نوع پوشش و نوع اعتقاد و واینجور مسائل هم دیگه کار ندارن چون خانواده مادرم کلا مذهبی و مقید ولی خانواده پدرم نه بی ایمان ولی معمولی به همین خاطر ما رو به حال خودمون گذاشتن که…
داستان سکسی تقدیم به شما سلام دوستان بنده پسر ۱۸ساله هستم که قصد دارم یکی از درک ناک ترین داستان های زندگیمو واستون بگم تو عمرم به هیجکسی اینو نگفتم اما سالهاست که همین کار اون مرد شیاد زندگیمو مختل کرده و حتی نمیتونم راحت با دوست دخترم لاو بترکونم یا دوسش داشته باشم. همیشه…
این داستان تقدیم به شما سلام دوستان.این یه خاطره هست که همین چند وقت پیش برام اتفاق افتاده و گفتم تا داغه اینجا تعریف کنم … توی تابستون همین 1402 خانمم که اسمش ثریا هست پیشنهاد داد بریم مشهد یه زیارتی کنیم منم از پیشنهادش خوشم اومد ولی بچه هامون گفتن ما خوشمون نمیاد…
داستان سکسی تقدیم به شما – نمیتوانست تحمل کند که دست دکتر به منیژه برسد و مدام از معشوقه اش میخواست که در چاپیدن مال و اموال جمشید عجله کند.منوچهر از بهم خوردن برنامه سه روز در هفته اش تا پایان تابستان ناراحت بود.در عوض پری جواد را داشت ولی او که نمیتوانست همیشه و…
این داستان تقدیم به شما سلام خوبید امروز ۲۳/۸/۱۴۰۲هست نمیدونم چند نفر از شما داستان من و حسنو خوندید ولی یه توضیح کوچولو میدم اونهای که نخوندن داستانو بدانند. اگر نخونید پیشنهاد میدم بخونید بعداز اینکه حسن حالا یا با کلک منو به زنو خودش تبدیل کرد چون یه دوسال من مثل زنها غروب که…
این داستان تقدیم به شما سلام می خوام واستون ماجرای سکس خودمو هنگامه بگم ولی قبلش یه مقدمه لازم داره راستی اسمم مهدی اهل شیرازم . سال اول دانشگاه بود با دوستام رفته بودیم مرودشت خونه کرایه کنیم. که تو بنگاه دو سه تا دختر با یه مرد امده بودن خونه کرایه کنند. از شانس…
داستان سکسی تقدیم به شما – بهنام دستاشو گذاشته بود لای پای بهجت و با حرکت آروم شروع کرد و بعد تند و تند ترش کرد .. بهجت : آخخخخخخ زود باش بهنام .. من کیرت رو می خوام .. زود تر شروع کن .. و بهنام با این که می دونست بهجت چاره ای…
این داستان تقدیم به شما سلام من نسرین هستم 32 سالمه قد 175 و خوش اندام و سایر سینه هام 85. هومن همسر منه و 36 سالشه قد 180 و خوش تیپ. متأسفانه یا خوشبختانه من خیلی گرم هستم و خیلی سکس دوست دارم و متاسفانه هومن برعکس من خیلی سرده هفته ای یک بار…
داستان سکسی تقدیم به شما سلام به شما مردمان اینترنت که کیر به دست و انگشت به کص دارید داستان منو میخونید 🙂 امروز اومدم تا داستان آخرین سکس خودم و پسر داییم رو براتون روایت کنم که همین چندین روز پیش برام اتفاق افتاد. اول میخام خودمو کامل معرفی کنم پسرم ، تازه 18…
این داستان تقدیم به شما سال ۷۹ با یه پیکان و کلی لوازم روی باربند رفتیم سفر شمال من،بابا،مادر، ۲خواهر و برادر کوچکم، ۲شب اول محمودآباد جاگرفتیم و هیچ، روز سوم برآن شدیم ک بریم جنگل نور 🙂 اونجا تا شب بودیم و به پیشنهاد یکی قرار شد اونجا توی چادر برزنتی ک آورده بودیم…
داستان سکسی تقدیم به شما – خان عمو نشسته بود و تسبیح شاه مقصودش رو می چرخوند. شکم بزرگ و قد متوسطی داشت. کت و شلوار مرتبی پوشیده بود که چاقی غیر عادی شکمش رو کمتر نشان میداد. در کل یک مرد دلنشین و دوست داشتنی بود. مردی بود که زندگیشو وقف خانواده اش کرده…