داستان سکسی تقدیم به شما دلم نمیومد لبمو از رو کسش بر دارم . هر طرفو که دوست داشتم میکش می زدم . زبونمو فرو می کردم توی کس . -اووووووههههههه باااااابااااااااا می بینی .. می بینی ؟ ازت یه چیز دیگه ای می خواد . باید بهش بدی .. کسشو رو دهنم حرکت می…
داستان سکسی تقدیم به شما برف خیال اگر خوشتون اومد نظر یادتون نره
این داستان تقدیم به شما تولد چهل سالگی برای یک زن تاریخ متفاوتی است. یک زن ممکنه سالها به تولد چهل سالگیش فکر کنه. ممکنه دلشوره بگیره. چراکه فکر میکنه دروازه ورود به سراشیبی پیرشدنه. اینکه هرروز که بیدار بشی فکر میکنی شمارش معکوس به مرگ و رنج سریعتر از دیروز میشه. خیلی از زنها…
داستان سکسی تقدیم به شما – امیر کون کتابونو به دوطرف بازکرد و ضربات زلزله ایشو به کوس عمه وارد می کرد و با هر حمله و تماس وبرخورد زیر شکمش با کون کتی کون خوش استیل زن یه سال کون نداده به لرزه می افتاد . -عمه جون این زلزله خوبه یا ریشترشو زیاد…
این داستان تقدیم به شما نانوایی بودم داشتم تو شمردن نون به دوستم کمک میکردم خانمی اومد به چشم مشتری منو نگاه کرد پرسیدم چندتا؟ گفت هی پنج اگه میشه شش تا! شش تا شمردم نایلون آورد گفت بذار توش گفتم چشم خانم داغه عرق میکنه گفت داغش خوبه ! تا گذاشتم گفت معلومه…
داستان سکسی تقدیم به شما احمدم 35 ساله . امریکا زندگی میکنم . سه سال پیش رفتم ایران که مادرم رو که الزایمر داره ونیاز به مراقبت داره ببینم و براش پرستار 24 ساعته بگیرم . اینکار نیاز به وقت داشت و از طرفی هم سالی یکی دوبار باید میرفتم دیدنش . این شد که…
این داستان تقدیم به شما پدر خانمم دی ماه فوت کرد همه فامیل جمع شدن او وصیت کرده بود در دهی که دنیا آمده بود دفن بشه همه ده بودیم من سالها بود با خواهرم مرضیه قهر بودم انتظار نداشتم برای مراسم خاکسپاری و ختم بیاد که اومد او را شش سال بود ندیده بودم…
داستان سکسی تقدیم به شما سلام داستانی که میخام براتون بگم کاملا واقعیه این داستان اولین سکس منه که براتون مینویسم . یه روز تو فیس بوک داشتم میچرخیدم که یهو یه پست دیدم که نوشته بود ماساژور و فاعل . اینم بگم که منم دوس داشتم که بدم ولی میترسیدم . باهاش ارتباط زدم…
این داستان تقدیم به شما سلام اسمم نیلوفره و الان 23 سالمه. ضمن اطلاع باکرگیمو توی تجاوزی که توی سن کم بهم شد از دست دادم.۱۳ سالم بود توی ظهر تابستون که تنها تو کوچه بازی میکردم یه آقاهه بهم گفت زنبور رفته تو لباست منو برد خونشون که زنبورو در بیاره که منو کرد…
داستان سکسی تقدیم به شما حدودآ۵سال پيش بود.يه شب گرم تابستون.بندر انزلی.اينقدر هوا گرم بود که مجبور شدم برم تو پذيرايی و پنکه رو روشن کنم.رو کاناپه دراز کشيدم و ملحفه رو کشيدم رو خودم.باد پنکه عرق بدنمو خشک کرد و نفهميدم کی خوابم برد.نصفه شب بود که سردم شد.خواستم برم دستشويی که ديدم خواهر…
این داستان تقدیم به شما سلام. گروهبان قربانعلی جان نثاریان هستم خود ژنرال پندار و کمی اهل خیالات و توهمات تو یکی از پایگاههای هوایی ایرانم ۴۶ ساله اهل کوهنوردی پیمانکار ساختمانی و شاغل در نانوایی پادگان جارو هم میزنم. از استیل بدنی خودم بگم قدر بالای ۱۹۰ وزن ۸۸کیلو سفید موی سر جوگندمی بسیار…
داستان سکسی تقدیم به شما – لبامو مثل کوس تارا گرد و غنچه کرده و ماچش می کردم . هر چند کوسش گنده تر از لبام بود ولی من با بوس بوس های خودم اونو سر حالش کرده بودم . شاید اون یه فشار زیاد تری می خواست تا بیشتر باهام حال کنه . دستامو…