سارا و دکتر حشری من سارا هستم 33 ساله از تهران تنها زندگی می کنم . می خوام یه خاطره براتون تعریف کنم .هر وقت مریض می شدم ،می رفتم پیش یه دکتر چون طرف قرارداد شرکت ما بود و هزینه ها رو شرکت پرداخت می کرد و شرکت فقط با اون دکتر قرارداد داشت…
تاخیر دلچسب مثل تموم شبای قبل عید ساعت از یک گذشته بود که وارد خونه شدمبا باز کردن در و دیدن بدن مچاله اش روی مبل تک نفره روبروی در دوباره به خودم فحش دادم ک چشم براهش گذاشتمسوییشرتمو روی جالباسی انداختم و به سمتش رفتمموهای مشکی روی صورتش ریخته بوددست زیر زانو و گردنش…
سکس با همکار در اداره من ستاره هستم و 33 سالمه . هفت هشت سال پیش که مجرد بودم تویکی ازشهرستانهای جنوب کشور استخدام شدم و اونجا توی یکی ازشعبات مجبور بودم سالهای اول خدمتمو بگذرونم چون استخدامم دولتی بود.تو اداره ای که بودم فقط سه نفربودیم با رئیس و غیر از من خانم دیگه…
(ادامه پست قبل) ایستادیم نازی هم رو کاناپه داگی شد و هومن کیرشو جاکرد و همزمان تلمبه میزدیم اولش یکم اذیت شدیم یا کیر من درمیومد یا کیر هومن.بعد هماهنگ شدیم و یجاهایی هومن تلمبه نمیزد فقط من میزدم اونا میرفتن جلو و میومدن عقب هومن چشاشو بسته بود و میگفت وای چقد خوبه وای…
فانتزی عجیب ! برای کسی که اهل طبیعت گردی و جنگل نوردی باشه محدودیت های تردد کابوس وحشتناکیه خصوصا برای ما که از تهران نمیتونیم بزنیم بیرون. پارسال بعد از تعطیلات عید لحظه شماری میکردم برای تموم شدن فروردین و اومدن اردیبهشت که با تموم شدن قرنطینه و رفع محدودیت ها برسیم به بهار جنگل…
مادر سعیدسلامداستانی را که میخوام براتون تعریف کنم مربوط میشه به سال 85 اون موقع من 18ساله بودم و به قولی اول جونی و سرشار از شـ..ـهـ..ـوت یک همکلاسی داشتم به اسم سعید که توی درس خیلی موفق بود و چند تا کوچه پائین تر از ما زندگی میکردند . من یک روز درمیان بعد…
داداش جونم سلام به همه کسانی که عاشق سـ..ـکـ..ـس خانوادگی هستن خودمو معرفی کنم من مریم 28ساله 2ساله که ازدواج کردم از یکی از شهرهای ایران. داستانو بنویسم که حوصلتون سر نره من یه داداشی دارم خیلی پسر خوش هیکل وخوشگل هست شوهرم خیلی موقع یخاطر کارش به بیرون شهر میره یه بار زنگ زد…
🔞ﺿﺮﺑﺪﺭﯼ ﻣﺎ ﺑﺎ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﻭﺭﻩ ﺳﺮﺑﺎﺯﯼ ﻭ ﻫﻤﺴﺮﺵ📛 ﺳﻼﻡ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥﻣﯿﺨﻮﺍﻡ ﺑﺮﺍﺗﻮﻥ ﺍﺯ ﯾﮏ ﺳﮑـﺲ ﺑﮕﻢ ﮐﻪ ﺷﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﻋﻘﯿﺪﻩ ﺑﻌﻀﯿﻬﺎﺗﻮﻥ ﻏﻠﻂ ﺑﺎﺷﻪ ﻭﻟﯽ ﺗﻤﺎﻡ ﺍﯾﻦ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﻋﯿﻦ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﻓﻘﻂ ﻓﺤﺶ ﻧﺪﯾﻦ ﭼﻮﻥ ﻫﺮ ﮐﯽ ﯾﻪ ﻋﻘﯿﺪﻩ ﺍﯼ ﺩﺍﺭﻩ .ﻣﻦ ﺑﺎﺑﮑﻢ 32 ﺳﺎﻟﻤﻪ ﻭ ﻫﻤﺴﺮﻡ ﺁﻧﺎﻫﯿﺘﺎ 24 ﺳﺎﻟﺸﻪ . ﺣﺪﻭﺩ 3 ﺳﺎﻟﻪ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﮐﺮﺩﯾﻢ . ﻣﻦ…
♨️ ﺯﻧﺪﺍﯾﯽ 🔞 ﺳﻼﻡﺳﻌﯽ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ ﺩﺍﺳﺘﺎﻧﻢ ﺭﻭ ﺧﻼﺻﻪ ﻭﺍﺳﻪ ﺗﻮﻥ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﮐﻨﻢﺍﻻﻥ 25 ﺳﺎﻟﻢ ﺍﯾﻦ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﻣﺮﺑﻮﻁ 4 ﺳﺎﻝ ﻗﺒﻞ ﻫﺴﺖﺧﯿﻠﯽ ﺗﻮ ﮐﻒ ﺯﻥ ﺩﺍﯾﯽ ﺑﻮﺩﻡ ﺣﺘﯽ ﯾﻪ ﺑﺎﺭ ﻫﻢ ﺗﺎ ﻧﺰﺩﯾﮑﺎﯼ ﺳﮑﺲ ﺭﻓﺘﯿﻢ ﺍﻣﺎ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﻫﺎ ﻧﺬﺍﺷﺖﺗﺎ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﺍﺯﺵ ﯾﻪ ﮐﺘﺎﺏ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩﻡ . ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻣﯿﺨﻮﻧﺪﻡ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﭼﻨﺪ ﺗﺎ ﻋﮑﺲ…
ربات سکسی👇🏻https://t.me/RapidSeenBot?start=35111096
🔞 محسن و همسایه📛 با سلام محسن هستم ۱۹سالمه و این داستان برمیگرده به سه سال پیش.بدون مقدمه …اسباب کشی کرده بودیم به یه محله دیگه ولی خب ادمای اونجارو از قبل کم و بیش میشناختیم یه همسایه داشتیم دیوار به دیوارمون بود سه تا پسر داشت که یکیش هم سن بود ولی اون دوتا…
📛اولین بار از پشت مینا🔞 اسمم من سیناست ، قدم 190 وزنم 90 ، از لحاظه چهره ام عادیم ، این قضیه در همدان اتفاق افتاده ، مدتی بود با یه دختر تهرانی به نام مینا دوست شده بودم که دانشجوی دانشگاه بوعلی سینا بود و توی خوابگاه زندگی میکرد ، مینا تقریبا کوتاه بود…