راحیل دوست صمیمی مادرم صدای نفس هاش هنوز زیر گوشمه ، س.ینه ی گرد و سفیدش رو هنوز حس می کنم ، اون لحظه هایی که زبونمو می کشیدم روی ک..سش و اون از تا وجودش ناله میزد و من حریصتر براش زبون می زدم ، تپل بود قد کوتاه ، خوش اندام نبود ولی…
حسین و سکس بادخترعمه سلام من حسین هستم الان ۲۷سالمه .داستان بر میگرده به ۱۰سال پیش .دختر عمم که اسمش رویا هست و ۷سال ازم بزرگ بود هی اون زمون میومد خونه ما .و پدرو برادرش معتاد بودن و تو خونه فقط ناراحتی داشتن و برای دلخوش بودن میومد .و با پسر عمه خودش که…
یه چند نفر 👇 ﺳﻼﻡ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ . ﺍﺳﻢ ﻣﻦ ﯾﻮﺳﻒ ﻫﺴﺘﺶ ۱۶ ﺳﺎﻟﻤﻪ ﻗﺪﻡ ۱۶۰ ﻗﯿﺎﻓﻤﻢ ﻣﺘﻮﺳﻄﻪ . ﺍﯾﻦ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺑﺮ ﻣﯿﮕﯿﺮﺩﻩ ﺑﻪ ﺗﺎﺑﺴﺘﻮﻥ ﭘﺎﺭﺳﺎﻝ . ﺭﻭﺳﺘﺎﯼ ﻣﺎ ﺑﺎﻍ ﺯﯾﺎﺩ ﺩﺍﺭﻩ ﻭ ﺧﯿﻠﯽ ﺑﺰﺭﮔﻪ ﻭ ﻫﻤﯿﻨﻄﻮﺭ ﺗﻮ ﺑﻌﻀﯽ ﺑﺎﻏﺎﺵ ﺍﺳﺘﺨﺮ ﺩﺍﺭﻩ ﮐﻪ ﺑﻌﻀﯽ ﻫﺎﺷﻮﻥ ﻣﯿﺘﻮﻧﯽ ﺑﺮﯼ ﺷﻨﺎ ﮐﻨﯽ …***ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺍﺯ ﺍﻭﻧﺠﺎﯾﯽ ﺷﺮﻭﻉ ﻣﯿﺸﻪ ﮐﻪ ﻣﺎ…
صندل قرمز 💦سلام. دوستان تو زندگیم خیلی سکس داشتم ولی اینو هیچوقت فراموش نمیکنم. وجدانا تمامش واقعیته. 35ساله هستم این داستان ماله 10ساله پیشه. تابستان بود تو ماشین نشسته بودم از آیینه پاهای زنی را دیدم که صندل قرمز با شلوار مشکی پوشیده بود که در حال نزدیک شدن به من بود وقتی از کنارم…
مامانم و معلم روستامون معلم روستا مامانسلاماسم من علی و اسم مادرم نگارهمادرم یه زن روستاییِ زحمتکشه که بعد از اینکه بابام برا کار رفت شهر و ۱۴ روز خونه نمیومد کارای کشاورزی زمینا رو خودش انجام میداد.اولش بابام مخالفت کرد و گفت کارگر میگیریم ولی مامانم گفت هم زمینامون زیاد نیستن هم تو ۱۴روز…
خواهرم بالاخره زیره کیرم تابو خواهرسلام میدونم تمام کسانی که این داستان رو میخونند یجورایی دلشون میخواد که از زندگی شهوانی ویا افکار شهوانیشون برا دیگران بگن ولی جرات گفتنش را ندارند ویا تعدادی هم مثل من از زندگی خصوصیشون برای همه میگن ، با اینکه تلخه ولی چه میشه کرد مردها در مقابل شهوت…
سکس من ومامان تپلم سلام دوستان .اسم من امین ،اسم مامانم حوریه هستش،مامانم درسن پانزده سالگی با پدرم که اونموقع بیست وهشت سالش بود در یکی از شهرهای شمالی ایران ازدواج کرد یعنی سیزده سال فاصله سنی،خب اونموقع بابام جونتر بود ومیتونست خارش کوس مامانمو ازبین ببره ولی الان مادرم حدود ۴۵سال و بابامم ۵۸سال…
ریختم تو کس سودابه زن مطلقه با سلام خدمت همه دوستان شهوانی، اسمم میلاده از شمال کشور ک 30سال دارم، این خاطره برا بین سالهای 91 تا 93 هستش ک بین منو یه خانوم مطلقه به نام سودابه ، داستان از اونجایی شروع میشه ک من یه پسر خاله داشتم به اسم محمد که متاهل…
سکس با خاله مطلقه خالهبا سلام خدمت دوستان عزیز، این داستان که میخوام براتون بگم واقعی هستش و مثل برخی از داستان هایی که بعضی از دوستان میگن نیست و واقعا برای من اتفاق افتاده. من اسمم حامد هستش قدم 175 و وزنم 67 کیلو هست و کیرم هم 17سانت هستش و ظاهرم هم بد…
🔘زن برادر لاغر ﺳﻼﻡ ﻣﻦ ﺁﻗﺎ ﻫﺴﺘﻢ ﺧﯿﻠﯽ ﺣﺸﺮﯼ ﻫﺴﺘﻢ ﭼﻨﺪ ﺗﺎ ﺯﻥ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﺩﺍﺭﻡ ﺩﻭ ﺗﺎ ﺷﻮﻥ ﭼﺎﻕ ﻫﺴﺘﻦ ﻭ ﯾﮑﯽ ﺷﻮﻥ ﻻﻏﺮ ﺍﺳﺖ ﺍﯾﻦ ﺯﻥ ﺩﺍﺩﺍﺵ ﻻﻏﺮﻡ ﮔﺎﻩ ﮔﺎﻫﯽ ﺑﺮﺍﻡ ﺍﺱ ﻣﯿﺰﺩ ﻭ ﺑﺮﺍﻡ ﻣﯿﮕﻔﺖ ﺑﺮﺍﻡ ﺷﺎﺭﮊ ﺑﻔﺮﺳﺖ ﭘﻮﻟﺘﻮ ﺑﺮﺍﺕ ﻣﯿﺪﻡ ﻣﻦ ﻫﻢ ﻣﯿﮕﻔﺘﻢ ﺑﺎﺷﻪ ﺯﻥ ﺩﺍﺩﺍﺵ ﺑﺮﺍﺵ ﺷﺎﺭﮊ ﻣﯿﺪﺍﻡ ﻭ ﺧﺪﺍ ﻭﮐﯿﻠﯽ…
زن همکارم با سلام خدمت دوستان شهوانیمیخوام یه خاطره که مربوط به چهار ماه پیشه براتون بگم، من اریا هستم 28 ساله هیکلی و بدنساز وخیلی ش. هوتی چند ماهی در یک دفتر پیشخوان کوچیک در کرج کار میکردم که با یکی از همکارا که همه مرد بودن خیلی دوست شدم طوری که بیشتر وقتها…
زن همسایه و شوهر بیغیرتش سلام کارن هستم 35 سالمه و یکسال میشه که زنم مرده و تنها زندگی میکنم. بعد از زنم خونه رو دادم رهن و رفتم نزدیک قزوین و یه اپارتمان کوچیک خریدم چندروز بود که ساکن شده بودم که یه روز وقتی ازآسانسور اومدم بیرون که برم توی خونه دیدم زن…