دسته: داستان سکسی


  • این داستان تقدیم به شما من و زري که خواهر دوقلوم باشه بدجوري به هم چسبيديم. اين کششي که به هم داريم نصفيش تو خونمون هست، نصفيش هم کار آدماي دور و برمونه که با رفتارشون ما دوتا رو بيشتر به هم ميچسبونن. هيچوقت نميگن: زري، حالت خوبه؟ ميگن: زري جون، پري جون حالتون خوبه؟…

  • داستان سکسی تقدیم به شما اولین سکسم با نامزدم اگر خوشتون اومد نظر یادتون نره

  • این داستان تقدیم به شما شبی سرد و پاییزی بود. چند دقیقه ای می شد که شوهرم ماشین رو خاموش کرده بود. ولی هیچ کدوم از جامون تکون نمیخوردیم. بالاخره خودم پا پیش گذاشتم و دستگیره ی در رو کشیدم که با ناله ای باز شد. باد ملایمی می وزید و دست نوازشش رو به…

  • داستان سکسی تقدیم به شما حس فاحشه اگر خوشتون اومد نظر یادتون نره

  • این داستان تقدیم به شما سلام دوستان .اسم من امین ،اسم مامانم حوریه هستش،مامانم درسن پانزده سالگی با پدرم که اونموقع بیست وهشت سالش بود در یکی از شهرهای شمالی ایران ازدواج کرد یعنی سیزده سال فاصله سنی،خب اونموقع بابام جونتر بود ومیتونست خارش کوس مامانمو ازبین ببره ولی الان مادرم حدود ۴۵سال و بابامم…

  • داستان سکسی تقدیم به شما منشی مخصوص من اگر خوشتون اومد نظر یادتون نره

  • این داستان تقدیم به شما سلام.من مریم هستم.شونزده سالمه.سال آخر دیپلم هستم.خانواده ما شیش نفره است و ما چهارتا خواهریم که دوتا خواهر بزرگ دارم.یکیشون بیست و هشت سالشه و اون یکی دوسال از خواهر بزرگم کوچیکتره. من و مژده هم یکسال باهم تفاوت سنی داریم و مژده کلاس دهم هست. *** داماد بزرگمون یه…

  • داستان سکسی تقدیم به شما فاحشه یا عاشق یا زیر خواب مسئله این است اگر خوشتون اومد نظر یادتون نره

  • این داستان تقدیم به شما سلام اسم من امیره ۲۵سالمه ترک تبریزم و باغبونی بلدم میخوام یه داستان سکس خودم و نازنین تحریف کنم امیدوارم خوشتون بیاد این داستان برمیگرده به سال پیش وقتی که برای کار به چابهار رفته من سریه باغ اطراف چابهار باغبون بودم اسم صاحب باغ حمید ویه دختر حشری داشت به اسم نازنین……

  • داستان سکسی تقدیم به شما لز ناخواسته من با دختر عمو هام اگر خوشتون اومد نظر یادتون نره

  • این داستان تقدیم به شما ساعت 8 صبح بود. ماشین رو تو پارکینگ پارک کردم و رفتم داخل ترمینال رو صندلی انتظار نشستم. طبق محاسبات من خانومم باید ساعت 9 می رسید. ولی چون هوا سرد بود و نم نم برف میومد زودتر اومدم که زیاد معطل نشه و به محض اینکه رسید زود بریم…

  • این داستان تقدیم به شما داستان من و “سین” عجیب ترین داستان زندگی منه ما شش ماه بصورت مجازی با هم ارتباط داشتیم با اینکه خیلی خوشگل بود ولی خیلی اشتیاقی برای دیدنش نداشتم گه گداری تلفنی حرف میزدیم ولی هیچ معاشقه ای بینمون نبود… داستان مال زمانیه که من در خونه دوستم توی شمال…