این داستان تقدیم به شما سلام تازه ماشینمو عوض کرده بودم صب ساعت ده از خونه اومدم بیرون که برم نمایندگی سر راه که داشتم میرفتم یه خانم با دختره یک سالو نیمه اش که رفته بود خرید از وسایلای دستش مشخص بود رو دیدم … جلو پاش وایسادم گفتم مستقیم میرم سوار شد…
این داستان تقدیم به شما سلام .خاطره ای که میخوام واستون تعریف کنم مربوط به سال 70 میشه اون موقع 10 سالم بود… *** مامانم 32 سالش بود و فوق العاده حشری بود. یادمه وقتایی که با بابام سکس میکردن همش داد میزد سربابام که کیرتو زود نکشش بیرون و اون ته نگهش دار…
این داستان تقدیم به شما ما همسایه بودیم و واسه همین به مهناز خانوم میگفتیم خاله. اینکه میگم پسرخاله، واقعا پسرخالم نبود… بگذریم.. *** یه روز شوهر مهناز خانوم اومد دم درمونو گفت، مهنازدردش گرفته و باید بریم بیمارستان،آخه مهناز حامله بود و زایشگاه شهر ما هم مزخرف… واسه همین رفتن شهر دیگه ک خیلی هم…
این داستان تقدیم به شما سلام. من آیدا هستم ۲۳ سالمه از نظر قد و هیکل نرمال و لاغرم یعنی نه سینه های بزرگی دارم نه کون گنده ای که هیکلم رو سکسی کنه یه ازدواج ناموفق داشتم و یه سالی میشه که مطلقه هستم… *** بعد از طلاق دوران سختی رو داشتم و هنوزم دارم…
این داستان تقدیم به شما با سلام خدمت تمامی بچه ها. من مدت زیادی تو این سایت داستان ها رو میخوندم , به همین دلیل تصمیم گرفتم یکی از خاطرات خودمو بنویسم که شما بخونید و لذت ببرید البته این رو هم اضافه میکنم که من گی نیستم و این تنها رابطه من با یک…
این داستان تقدیم به شما سلام خدمتت تمام دوستان من اسمم رضا هستش بچه سمنانم و یه ابجی دارم به نام محدثه من 18 سالمه و محدثه 16 سال قیافه خودم بد نیست محدثه هم قیافش عالیه قدش 168 وزنش 70 و توپور خلاصه برم سر اصل مطلب. *** من رفیقی دارم بنام مهدی یچه…
این داستان تقدیم به شما بعد از ظهر خسته از یه روز کاری کیفمو دم در گذاشتم لم دادم رو راحتی که هنوز ننشسته صدای غر غر ابوافضل همسایه بغلی میاد و بعدش مریم زنش تو حیاط سرش داد میزنه بیکاری و تن پروری ابوالفضل منشاء مشاجره همیشگی همسایه بود. مریم خرج خونه رو میداد…
این داستان تقدیم به شما سلام من رامین هستم و 22 سالمه. من چهره خوبی دارم و از همه مهمتر یه کون خوشگل و خوش فرم و برجسته همیشه صبح سوار مترو میشم تا برم سر کار و ساعتی که میرم اوج شلوغیه مترو هست خیلی دوس دارم وقتی یه نفر تو اون شلوغی از…
این داستان تقدیم به شما سلام به همه دوستان . اول از خودم بگم احسان هستم الاان 29 سال سن دارم مجردم شغلم آزاده این خاطره ماله همین چند ماه پیشه… من دوتا خواهر دارم که هر دوشون از من بزرگترن اولی 11 سال و دومی 4 سال هر دوشون هم ازدواج کردن داستان…
این داستان تقدیم به شما سلام. اسمم رضاس و21 سالمه تازه کون برجستم داره مو در میاره و رنگ پوستمم سبزس. از وقتی رفتم مدرسه راهنمایی حس میکردم بیشتر بچه ها به کونم نگاه میکنن حتی گاهی اوقات تو شلوغی موقع تعطیل شدن قشنگ میفهمیدم کیر راستشون رو میچسبونن به من یا انگشتم میکنن ولی…
این داستان تقدیم به شما اسمم مسعود و 38 سال سن دارم. توی 25 سالگی یه عقد کردم که بعد از شش ماه به جدایی کشید. اون موقع مثل خیلی از جوونای هم سنم، تجربه سکس رو نداشتم وگرنه شاید به طلاق منجر نمیشد!! البته همش هم بخاطر سکس نبود ولی سرنوشت اینجور رقم خورد.…
این داستان تقدیم به شما سلام میکنم خدمت دوستان عزیز که دارن این داستان سکسی و فوت فتیشی رو میخونن. معرفی میکنم حامد هستم ۲۳ سالمه و قد بلند و هیکل ورزشکاری و وزنم حدود ۶۵ کیلو هست. این داستان برمیگرده به ۵ سال پیش یعنی سال ۹۰ موقعی که تازه دیپلمم رو گرفته بودم…