این داستان تقدیم به شما دستم تو دست یاره! قلبم چه بیقراره! با موزیک میرقصم و دستمو تو فضا حرکت میدم!چشمم به بهترین مرد اینجا که میفته بی اختیار چشمامو ریز میکنم. پسره گاز فندکش تموم شده میخواد زیر سیگارش کبریت بکشه.میرم نزدیکش. آقا کبریت نزن،وگرنه همه امون میریم هوا!! میخنده و بلندش میکنم که…
این داستان تقدیم به شما تلفنم زنگ خورد… :تواينجاييو به من نميگي؟چرا نگفتي اومدي تهران؟نميخواستم خبردار بشه،ولي فهميده بود، :١ ساعت ديگه دم خونتونم،ساختمون ٣٠ بودين درسته؟ :نه اونجا نيسم :كجايي؟ : :اذيت نكن بگو :پشت تيراژه،خونه ي ك رو بلدي كه؟ يه ساعت بعد اونجا بود.. خانوم س اومد،مث هميشه ،قد بلند،بدن تو…
این داستان تقدیم به شما سلام دوستان داستانی که میخوام بگم همین دوروز پیش اتفاق افتاد ومیخوام ماجرای اولین سکسم رو بگم … *** میدونم هستند افرادی که بخوان نظرات بدی رو بگن که برالم اهمیت نداره و فقط تجربه و احساسی که به این رابطه دارم رو عنوان میکنم شاید کسی درک کنه .من…
این داستان تقدیم به شما سلام. من اصغر کس کنم الان 28 سالمه. سال 81 بود سرباز بودم با دوستم رفته بودیم پارک ابشار که دوست دخترشو ببینه وسایل قلیونم برده بودیم که از من خواست قیلیونو ببرم اب توش کنم خودم زیاد اهل قلیون نیستم یکی دو پک. خلاصه رفتم برگشتنی زنی رو…
این داستان تقدیم به شما سلام دوستان.من احسانم.داستانی که میخوام واستون تعریف کنم مربوط میشه با زمانی که 16 سالم بود.ما محله های پایین شهر تهران زندگی میکنیم و هر سال تو محرم یه روز نذری داریم و علاوه بر شام جلو خونه چایی و شربت و خرما پخش میکنیم… *** محرم اون سال که…
این داستان تقدیم به شما سلام اسم من جواد و تو یکی از محله های حومه شهر تهران زندگی میکنم.همه چی از شیش ماه پیش شرو شد قشنگ تمام جزئیاتش یادمه چون از اون روز لعنتی به بعد تمام زندگی من تغییر کرد.دقیقا دوشنبه شب بود باد سرد پاییزی مثل نیش مار کل پوست نازکمو…
این داستان تقدیم به شما سلام دوستان من الهامم 21 سالمه داستانم مربوط به ساله اپیش که همیشه مثل یک کوه توی وجودم سنگینی میکنه… *** وقتی تازہ واردنوجوانی شدہ بودم پرازشوروهیجان باپسری به اسم علی اشناشدم کم کم این آشنایی به عشق تبدیل شدعشقی که شعله ش تموم وجودمو سوزوند ونابودم کرد هررابطہ ای…
این داستان تقدیم به شما سلام دوستان. ما یه خانواده شلوغی داریم ارزوم اين بوده که یه روز خونمون خالی بشه ما سه تا داداشيم من برادر بزرگم سی و سه سالمه داداشام ازمن سه چهار سال کوچيکترن ولی ماشالا قدشون از منم بلندتر شده خونه ما یه بدی که داره اینه که داره…
این داستان تقدیم به شما دومین باری بود که مشروب ميخوردم. بار اول ته ليوان بابام يه كم ویسكی مونده بود كه خوردم و از مزه اش حالم بهم خورد ولی اينبار اصلا اذيت نشدم.بگذريم…حدود ساعت ۸ شب بود كه شروع كرديم به خوردن .دو ساعتی گذشت كه ۴ تا قوطی آبجو تموم شده بود…
این داستان تقدیم به شما سلام به همه .من محمدم هستم یه کونی حرفه ای ازخودم بگم سنم ۲۰ .قدم ۱۶۸.وزنم ۷۰کیلو بدنم بدونه مو و کونه گنده ای دارم جوریه کونم همه بهم نظر دارن ۲سال کون دادنو شروع کردم میخوام یه بار از کون دادنامو براتون تعریف کنم … *** چندروزی بود توکفه…
این داستان تقدیم به شما سلام. این خاطره مربوط به 10 سال پیشه. زمانیکه سرباز بودم.قبل از سربازی با چند نفر جسته و گریخته گی داشتم اما عشقی در کار نبود فقط تخلیه جنسی مقصود بود. .. *** تو دوره سربازی بدجور هوس سکس میکردم اما شرایطش اصلا مهیا نبود . سکس با همسن رو…
این داستان تقدیم به شما سلام من وحیدم 26 سالمه اولین باره داستان مینویسم … *** ی خواهر زاده دارم ب اسم ستاره که 18سالشه با رون درشت و سینه های کوچیک و پوست فوق العاده سفید که قدش بلنده 175وزنشم55 کلا از نظر من همه چی تمومه فقط سینه هاش کوچیکه اونم وقتی سوتین…