این داستان تقدیم به شما سلام دوستان من 17 سالمه و بخدا این خاطرم واقعی و شاید تنها جاییه که تونستم انتشارش بدم… *** من تو سن چهار ده سالگی تقریبا قرآن رو حفظ بودم،اما در روخوانی مشکلاتی داشتم و در سن 15 سالگی از طریق یکی از آشنایان به اقای طوسی معرفی شدم،میگفتن این…
این داستان تقدیم به شما سلام من هومن هستم الان 32 سالمه . كسي كه كون ميده يا بهش تجاوز ميشه در بچگي ديگه نميتونه كون دادن رو ترك كنه . هميشه كسي كه باعث اينكار در من شد رو نفرين ميكنم چون واقعا ديگه نميتونم كون دادن رو ترك كنم… *** هميشه تو…
این داستان تقدیم به شما سلام من سیروس هستم و۴۰ سالمه و میخوام سکس خودم رو با خواهر زن عزیزم رباب که مربوط به یه ماه پیش میشه رو براتون تعریف بکنم… *** رباب یه زن تقریبا ۱۷۵ قد و ۸۵ کیلو وزن و ۳۶ سالس که خیلی زن حشری و شوخ طبعی هست که…
این داستان تقدیم به شما ۵.۶ ماه از دوستیمون میگذشت تو این مدت رابطمون محدود شده بود به کافی شاپ و گاهی دور زدن با موتور تو خیابونا جفتمون یه چیزی بیشتر ازین میخواستیم۳.۴ روز از سال نو گذشته بود خونوادش رفته بودن مسافرت وقتی وارد خونشون شدم یه حال بزرگ بود که پله می…
این داستان تقدیم به شما سلام عسل هستم 25 ساله. 1ساله ازدواج کردم. خیلیم حشریم… *** دوماه پیش تصمیم گرفتیم بریم شمال, عاشق موزیک هستم تو ماشین صداشو زیاد کرده بودم همراهش میخوندمو لوندی میکردم,گاهی هم سمت گردن شوهرم میرفتم,خودمو لوس میکردم,احساس میکردم حالم داره خراب میشه,تو مسافرتا دامن میپوشم راحت تره خودمو میمالوندم به…
این داستان تقدیم به شما سلام كيان هستم ١٩ سالمه قدم ١٧٣ قيافه معمولي دارم بندرعباس زندگي ميكنم… *** داستان از اونجا ميشه كه من من تو حرف زدنو مخ زدن دخترا تو سنه خودم خوب بودم! راهنمايى بودمو ١٣ يا ١٤ سال بيشتر نداشتم رابطه با جنس مخالف خيلي خيلي خوب بودم و هميشه…
این داستان تقدیم به شما وقتی فرشاد واسه اولین بار لبامو بوسید خیلی خجالت کشیدم ولی دلچسب بود وقتی لبامو میخورد و زبونش رو تو دهنم میچرخوند منکه بلد نبودم ولی گذاشتم یه دل سیر لبامو بخوره بعد از اولین بوسه تو دیدارای بعدی چند بار دیگه همدیگرو بوسیدیم دیگه کم کم یاد گرفتم که…
این داستان تقدیم به شما دانشگاه قبول شدم یجورایی بزرگ هم شده بودم وهمچنان روزی چند مرتبه خدا رو شکر میکنم دیگه وقتی از در دانشگاه میخواستی بری تو مثل دوران مدرسه نبود که چند تا دست پشت سرهم کونم انگلول ونوازش کنه اینجا دیگه همه تو فکر تور کردن دخترا بودن هرچند کسایی هم…
این داستان تقدیم به شما اسمم سهیله 23 سالمه از تابستون امسال یه رابطه ی خیلی عالی رو با دختر داییم شروع کردم خانواده مادر ی پرجمعیتی دارم خیلیم رفتوامد داریم و خوشگذرونیو بیرون رفتنای دور همی خیلی داریم یه روز تو تابستون رفته بودیم باغ داییم اطراف شهر تقریبا همه بودن باغ یه استخر…
این داستان تقدیم به شما سلام . من یک جوان مجرد هستم که خارج از ایران تنها زندکی میگنم . یک دوست دختر هم دارم . خیلی وقت هست که با هم هستیم . رابطه سکسمون خیلی خوب هست و همدیگر را خیلی دوست داریم من دوست دارم همیشه سکس کنم روزی دو تا سه…
این داستان تقدیم به شما ﻣﻦ ﯾﮏ ﺯﻥ ﻣﺘﺎﻫﻞ ﻫﺴﺘﻢ ” ﻣﻦ ﯾﮏ ﺯﻧﻢ … ﯾﮏ ﺯﻥ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ … ﺳﺎﻋﺖ ﻫﺸﺖ ﺷﺐ ﺍﺳﺖ … ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ ﺳﻬﺮﻭﺩﯼ ﺷﻤﺎﻟﯽ … ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻣﯿﺮﻭﻡ … ﺑﺮﺍﯼ ﺧﺮﯾﺪ ﻧﺎﻥ … ﻧﻪ ﺁﺭﺍﯾﺶ ﺩﺍﺭﻡ … ﻧﻪ ﻟﺒﺎﺳﻢ ﺟﺎﺫﺏ ﺍﺳﺖ …. ﺣﻠﻘﻪ ﺍﻡ ﻫﻢ ﺑﺮﻕ ﻣﯿﺰﻧﺪ … ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺳﺮ ﮐﻮﭼﻪ ……
این داستان تقدیم به شما سلام دوستان .من محمد 26 قدم 168 وزنم 58 کیلو هست.داستان از اونجایی شروع شد که به سکس خیلی علاقه پیدا کردم طوری که دائم دوست داشتم سکس کنم ولی نمیدونم چرا همیشه دوست داشتم باپسر سکس کنم و کون بدم به جای اینکه بکنم… *** خلاصه گذشت تا اینکه…