این داستان تقدیم به شما امير كه رفت منم ته مونده مشروبم رو سر كشيدم و سيگاري روشن كردم. پاشدم و تو همون حال داغونم رفتم سراغ اتاق خواب . در گاو صندوق رو باز كردم و عكس مونا رو برداشتم. نگاهي بهش كردم و بي اختيار اشك تو چشمام جمع شد. فندك رو روشن…
این داستان تقدیم به شما سلام خدمت دوستان سکسی و حشری اما با فرهنگ. چون سرانه مطالعه رو بالا میبرید با مطالعه داستان… من یه 4 5 ماهی میشه با این سایت آشنا شدم، در واقع بعد از فوت پدرم و از روی تنهایی و افسردگیو سرگرمیو گذروندن وقت و البته پیدا کردن دوستای حشری…
این داستان تقدیم به شما سلام خانواده من تو شهرستان زندگی میکنن و من برای تحصیل و بعدش کار به تهران اومدم توی تهران خونه اجاره کردم و حسابی چسبیدم به کار.درآمدم خوب بود و واسه خودم ماشین خریدم.ی زندگی ساده و راحت.بدون دغدغه و پر از خاطرات سکسی چون تو خونه تنها بودم سکس…
این داستان تقدیم به شما یادت هست؟ با یک پیام ساده شروع شد گفتی تجربه ای جدید میخواهم پرسیدی سکس حالش چجوریه؟؟ نوزده سالت بود از پدر سختگیرت گفتی از مادر محجبه ات ندونستی که به تو دروغ میگفتم از خونه فرار کردی گفتی دنبالم بیا فکر کردی اغوش من آرامش داره تنت از گریه…
این داستان تقدیم به شما پانزده سالم بود که ازدواج کردم یعنی شوهرم دادند. سی و چهار سالم بود که شوهرم روبر اثر حادثه توی کارخونه ای که کار میکرد از دست دادم دوتا پسر دارم که اولی 18سالشه و دومی 12… *** رشید رو از زمان بچگیش می شناختم چند سالی از پسرهای من بزرگتر…
این داستان تقدیم به شما سلام. من اسمم الهام هستش اهل شیراز..26 سالمه.163 قدمه.59 وزنمه.پوستم گندمی. قبل از اینکه بخام خاطره سکسمو بگم یه مقدمه از گذشتم بگم که بخاطر ی سهل انگاری بکارتمو از دست دادم. حالا چجوری شد ک پردم از بین رفت بماند.دوست ندارم درباره اون موضوع صحبت کنم و حتی بهش…
این داستان تقدیم به شما سلام اسم مستعار من و کسی که این داستان باش اتفاق میفته وحید و ساراست . زیاد آدم پرحرف و داستان سرایی نیستم برا همین هر چیحس میکنم لازمه رو میگم ، اولین داستانم هست پس اگه از لحاظ ادبی یا هر کصشر دیگه ای کمبودی داشت به تخمتون بگیرید…
این داستان تقدیم به شما سلام به همه حشریای مقیم ایران. اسمم محسنه سی و دو سالمه ساکن تهرانم ولی اصلیت به یکی از روستاهای اطراف قزوینه (راستی برای اینک سطح سوادتون بره بالا اینم بگم که اسم اصلی قزوین کاسپین بوده و کشورهای خارجی دریای خزر رو به اسم دریای کاسپین میشناسن ولی خود…
این داستان تقدیم به شما سارا هستم سی سالمه ساکن تهرانم پنج ساله ازدواج کردم شوهرم رضا سی ودو سالشه کارمند یه شرکته که برای پسرداییش هستش .هنوز بچه دار نشدیم شوهرم فقط به فکر پول دراوردن که از پسرداییش عقب نباشه همسر پسرداییش رفته یه چند سالی المان و در اصل شرکت مال همسرشه…
این داستان تقدیم به شما یه داستان واقعی از اولین تجربه سکسی من که برمیگرده به دوسال پیش یعنی زمانی که من 17 سالم بود… *** قدم 165 و اندام لاغر و جمع و جور با پوست سفید که یه کیر کلفت 15 سانتی داشتم و عمه جونم اون زمان 35 سالش بود یه زن…
این داستان تقدیم به شما سلام ساناز هستم 23 ساله از تهران . یکی از بچه ها دانشگاه ک خیییلی عشق ماساژ بود یک روز برامون از یکی از جاهایی ک ماساژ میدادن تعریف میکرد ميگفت ماساژورش ی پسر خوشگل خوشتیپیه… منم عشق ماساژ بودم و همیشه ب هرکی ک میرسید رو مینداختم ک ی…
این داستان تقدیم به شما از بچگی متعصب بودم و درون گرا. خانواده منو اینطور بار آورده بودند … در نوجوانی نتونستم با جنس مخالف خودم ارتباط برقرار کنم . البته در دوران نوجوانی من هم واقعا شق القمر به حساب می اومد اگر دوست دختر داشتی . تنها خلاف من منحصر به این بود…