این داستان تقدیم به شما سلام میخوام داستان #سکسی که با #مسعود داشتم رو براتون تعریف کنم من #مریم هستم ۳۶ سال سن و شوهر و یک فرزند ما تو ساختمونی که بودیم همسایه ای داشتیم به نام مسعود و #افسانه که بچه نداشتن و باهم رفت و امد داشتیم مسعود خیلی به من توجه…
داستان سکسی تقدیم به شما – بابا یه جوری کوس منو می خورد که از تاب و توان افتاده بودم . وسط بدنم و کوسم داغ کرده بود . می خواستم جیغ بزنم و دنیا رو خبر دار کنم که دارم کیف می کنم . و این بابامه که داره به من حال میده .…
این داستان تقدیم به شما این داستان برای چهار سال پیش ،یعنی اون موقعی که من 15 ساله بودم خب اول از خودم بگم: قدمم نسبت به سنم خوب بود و 65 کیلو بودم رنگ پوستمم سفید بود وکون برجسته ای داشتم اسمم آرمین هستش . داستان از اون جایی شرو ع شد که من…
داستان سکسی تقدیم به شما – هنوزم وقتی می خوام به اون روزا فکر کنم نمی دونم چرا نمی تونم اون جور که باید و شاید اون بیست و چهار ساعتی رو که مونده بود به ساعت تولد خودکشی ندا فراموش کنم . می ترسیدم اگه دیر برسم و اگه اون طور دیگه ای بخواد…
این داستان تقدیم به شما سلام من لیلا هستم 20 سالمه ، این داستانی که تعریف میکنم مال دوران دبیرستان هستش ، من اندامم سفید و چاقه. توی دوران دبیرستان دوستی به نام نازنین داشتم ، نزدیکای امتحانات ترم 2 بود ، من جفتمون شیطونی زیاد داشتیم اما اون ریاضیش خیلی خیلی از من بهتر…
داستان سکسی تقدیم به شما – مهین همین جور چشاشو به صورت و چشای من دوخته منتظر بود . یه نگاه دیگه ای به شکمش انداختم و حس کردم که بازم می تونم بیشتر از این ها روش نفوذ داشته باشم .. ولی دلم نمیومد که اونو هم مثل راضیه به خودم وابسته کنم…
این داستان تقدیم به شما من اسمم #قاسم هست داستان مربوط میشه به سال پیش که کلاس دهم بودم.تو کلاس ما یه پسری بود خیلی کونش گنده بود قیافش خوب نبود اما کونش خیلی خوب بودبهش میگفتن سید علی .همه روش نظر داشتن،اما واقعیتش من باش کاری نداشتم،به خاطر همین با من خوب بود. یه روز…
داستان سکسی تقدیم به شما – گلوریا با لذت و آرامش عجیبی دو تا کف دست و زانوهاشو گذاشت رو زمین و کونشو قمبل کرد … سمیر : آقایون خانوما .. بکنم تو کسش یا کونشو بکنم .. مردا از گوشه و کنار هر کدوم یه چیزی می گفتن . یکی می گفت آقا کونشو…
این داستان تقدیم به شما ۲۷ سالمه و ساکن شیراز .خاطره ای که میگم مربوط به دوسال پیشه .دختر داییم دانشجوی یاسوج بود و تو یاسوج با یه پسری اشنا شد و کارشون به ازدواج کشید .بعد عقد و مراسماش تابستون شد و عروسیشون تو یاسوج .همه رو دعوت کردن و ماهم اماده شدیم که…
داستان سکسی تقدیم به شما سلام دوستان لطفا بعد از خواندن داستان نظر یادتون نره اسم من کامران 30 سالمه و مجردی زندگی می کنم. چند ماه پیش به صورت اتفاقی تو خیابون یکی از دخترای خوشگل دوران دانشگاه رو دیدم. اسمش نرگسه و یادمه اون وقتا خیلی از پسرای دانشگاه تو کفش بودن چون…
این داستان تقدیم به شما خب این داستان که برای دوسال پیش که من اون موقع 22 سالم بود برام اتفاق افتاد . اول از همه از خودم میگم من یه پسر حشری با قدی بلند و هیکلی نسبتا خوب با قیافه ی معمولی به اسم علی هستم.خالمم اسمش مژگان بود و اون موقع 28…
داستان سکسی تقدیم به شما ۲۲ سالمه ۱۷۰ قدمه ۵۸ وزنم سبزه، اندامم معمولیه کونم فندقی، ولی بیبی فیسم چهرم به سنم نمیخوره. دوتا کوچه بالاتر از خونمون یه دخانیاتی بود، خیلی کوچیک عرض مغازه شاید یه متر بود طولش هم دو سه متر یه ویترین داشت که هل میداد بیرون و سفید بود و…