این داستان تقدیم به شما سلام من علی هستم 25 سالمه همه چیم عادیه فقط کیرم اندازه خوبی داره واسه یه زن من یه خاله دارم اسمش نگاره 38 سالشه و دوتا بچه داره به اسم آرش (19ساله) روهام(14ساله) یه شوهر 45ساله ی تپلو کیر کوچولو این خالم خیلی به خودش میرسه و خوش تیپ…
داستان سکسی تقدیم به شما رئیسم تلفن کرد و گفت برم کارگزینی. کامپیوتر را خاموش کردم و با دلواپسی در کارگزینی را زدم. رئیس کارگزینی منتظرم بود. فهمیدم جریان چیه. از حرفاش فقط تعدیل نیرو را شنیدم و چند دقیقه بعد دم در شرکت مات و سرگردان ایستاده بودم. انگار باز به نقطه اول برگشته…
این داستان تقدیم به شما زنم جنده واقعیه دیشب کیرم خورد ولی گفت اه این کیر که نیست دودوله من کیر میخوام کیر بزرگ بعد من رفتم دم در دیدم پسر همسایمونه داره ماشینو میشوره منم رفتم پهلوش به حرف زدن اسمش مهدی بود، ۱۷ سالشه تو حین حرف زدن شلوارک پوشیده بود رون سفیدش…
داستان سکسی تقدیم به شما – ولم نمی کرد . دیگه واقعا منو گاییده بود .. فکر می کنم هر دوتامون به این زودیها قصد سیر شدن نداشتیم . کیرش توی کوسم بود . من روبروش قرار داشتم . جفت دستاشو گذاشته بود زیر کونم و اونو بالاتر آورد . خیلی بهم کیف می داد…
این داستان تقدیم به شما باسلام.من ازسن چهارده تاشانزده سالگی به زیبایی خودم پی بردم که چقدر بدنم وصورتم واستیل بدنم خوشگل ودخترانه است یک تارمو درهمه پاها ودستا وسینه وشکمم وجودنداره البته اولین شیطنتهایم درسن پانزده سالگی با همکلاس ودوستم بود که اوخیلی خوشگل بود امامثل من سوسول نبود آدم دل وجرات داری بود…
داستان سکسی تقدیم به شما اسم من آریاست ٢۵ سالمه. از وقتی یادم میاد تو یه فضای خانوادگی سرد بزرگ شدم که تنها پول و قدرت توش مهم بود. پدرم تاجر فرشه. کسب و کارش رو از پدرش به ارث برده. از حاج ناصر، پدربزرگی که با زورگویی و قلدری خاص خودش به یادش میارم.…
این داستان تقدیم به شما سلام داستان از اونجایی شروع میشه که همسایه جدید اومد چند ماه از حضورشون گذشته بود و تو این حال و هوا نبودم تا یه روز رفیقم که سربازه اومد کوچمون کارم داشت زن همسایمون که اسمش (زهرا) هستش داشت میومد از سر کوچه اینم بگم زهرا حدود چهل سالشه…
داستان سکسی تقدیم به شما سلام اول از همه بگم این یك داستان بیغیرتی هست اگه دوس نداری نخوان خواهشا سال ٩٨به اجبار خانواده ازدواج كردم حالا چرا اجبار چون من دوجنسگرا هستم چرا ازدواج كردم بخاطر حرف و حدیث ها وقتی با فاطمه رو به رو شدم با خودم گفتم اینقدر زیبایی تو ی…
این داستان تقدیم به شما بعداز اینکه پدربزرگم فوت کرد مادربزرگ هم شوهر کرد مادرمو خاله ام رو عموی مادربزرگ کرد و بچه عموش خواهر صداش میکردن ماهم دایی و خاله صداشون میکردیم چون واقعا دایی نداشتیم .دایی قدرت یکی از اونا بود که با زنش لیلا و دوتا پسرش مسعود و میلاد تو ی…
داستان سکسی تقدیم به شما لینک قسمت (های) قبل در پایین صفحهی نمیدونم از کجا شروع کنم.اگه بخوام از اولین جرقه شروع کنم باید برگردم به حدود 20 سال پیش.وقتی که من و همسرم ناهید بعد از دو سالی که از ازدواجمون میگذشت صاحب یه دختر شدیم.من و ناهید از ابتدای زندگیمون راجب یه موضوع…
داستان سکسی تقدیم به شما سلام دوستان امیدوارم خاطره های من و مریم براتون جالب باشه و بتونم بهتون یاد بدم چجوری با رفیق همسرتون رل بزنید و باهاش یاشید حتی بعد اینکه ازدواج کرد.اسم من محمده ۲۵ سالمه و خیلی حشری و شر هستم.چند ماهی از ازدواجم نمی گذشت که خانمم گفت رفیقم و…
این داستان تقدیم به شما سلام داستانی که میخوام بگم برمیگرده به دوسال پیش زمانی که من تازه توی یه شرکت حوالی تهران استخدام شدم و همه چیز از همون روز ها شروع شد. اسم من احسان و 32سال سن دارم و همسرم فرانک 25 سال فرانک بدن توپری داره با سینه های درشت وخوش…