داستان سکسی تقدیم به شما سلام امیدوارم حالتون خوب باشه .من ناصرم 25 سالمه از تبریز و میخوام داستان خودم با خواهرمو براتون بنویسم.که مال چند هفته پیشه.هرکسی احساس میکنه که دروغه لطفا نخونه.هیچ اصراری نیست.من تا قبل از این اتفاق سکس نکرده بودم. اسم خواهرم ماراله 22 سالشه.من و مارال زیاد صمیمی نیستیم .اون…
این داستان تقدیم به شما سلام اسم من هومنه،الان ۲۵ سالمه و خاطره ای که می خوام بگم مربوط به دوره کودکی و نوجوانیم میشه،ما یه همسایه داشتیم به نام خانم #ساکرحسینی که دوست مامانم بود و زن فوقالعاده هات و لوندی بود این خانم،به قدری این زن خوشگل و خوش خنده و عشوه گر…
داستان سکسی تقدیم به شما سلام دوستان شیرین هستم ۲۱ سالمه،اسمم مستعاره ولی به اقایی که باهاش بودم هم همین اسم رو گفتم داستانم واقعی هستش،من با یه اقایی دوست بودم و دیگه نشد ادامه بدیم و قرار شد دوستشو معرفی کنه رابطم با این اقا فقط سکسبود و ۲۰ سالی ازم بزرگتر بود،دوستش رو…
این داستان تقدیم به شما ۱۴ سال پیش موقعی که من ۷-۸ سال داشتم شاهد لحظاتی بودم که الان عینا جلوی چشمامه این موضوع شاید برا خیلیا اتفاق افتاده و توکشورمونم کم نیست.. اونموقع ها من زیاد از سکس و شهوت و خیانت و این چیزا سردر نمیاوردم تنها فکر و ذهن ما بازی و…
داستان سکسی تقدیم به شما سلام خوبید؟ من هستی 29 سالمه و چند سال پیش شهرستان یه پسر با ظاهر کاملا معمولی ولی بشدت باهوش و کاری اومد خواستگاریم،من ورزکارم و دان 3 تکواندو دارم، بدنم تو پر و عالیم. بعد از آشنایی پسندیدیم و یکم رفت و اومد، تا بالاخره عقد کردیم، خداییش فکر…
این داستان تقدیم به شما من وسط بدبختی های زندگیم بودم، تازه از زنم #مرجان جدا شده بودم و حین #طلاق توافق کرده بودم که سه دنگ خونم و حضانت دخترم آوا رو بدم بهش. خودمم با بقیه پول خونم یه اپارتمان نقلی خریده بودم و داشتم اسباب کشی میکردم. کارگرها درب چوبی آپارتمان را…
داستان سکسی تقدیم به شما – لذت می بردم از این که می دیدم دامادایی دارم که یکی از یکی کس خل تر هستند و میگن دیدن سکس پدر با دختر یکی از آرزو ها شون بوده و حالا احساس می کنن که به بزرگ ترین آرزوی زندگیشون رسیدن و دوست دارن تحقق این آرزو…
این داستان تقدیم به شما سلام من سروش 17ساله و مامانم ژاله 40 ساله . من تنها زن دور و ورم مامانم بود و خاله هام ولی بیشتر مامانم پس طبیعی کششم و وابستگیم بهش بیشتره .همیشه قبل از بلوغ و زمان اوایل بلوغ همیشه دنبال موقعیت بودم برا دید زدن پاها و ساق و…
داستان سکسی تقدیم به شما – من مرتضي الان پسري ساله ودانشجوي رشته عمران دانشگاه آزاداصفهان هستم.ماچندسالي هست كه ساكن اصفهان شديم ولي اصليت مابرميگرده به روستايي درنزديكي شهرنياسر-كاشان.روستايي كه درحدود خانوارداره دركناررشته كوههاي كركس.چون پدرومادرم هميشه سرگرم كارشون هستن وحتي يك روز آزاد ندارن;من هميشه تعطيلات تابستان روبه روستايمان مي رفتم وسه ماهه تمام…
این داستان تقدیم به شما من اسمم بهروزه و 32 سالمه از کرمان. قد و #هیکل و قیافه ام همش معمولیه و اصلا خاص نیستم. یه رفیق دارم که بهترین رفیقمه و از بچگی بهترین رفیق های هم بودیم و همیشه پشت هم بودیم. تقریبا 2 سال پیش یه روز عصر بود که حمید زنگ…
داستان سکسی تقدیم به شما – يكي از شلواركهاي من رو پاش كرده بود. با يه تيشرت كه يه آرم نايكي بزرگ روسينش نقش شده بود و رنگش هم ليمويي بود.لباسا تو تنش گريه ميكرد. يه نخ هم سيگار گرفته بود دستش. از سيگار يه كام زد و يه چرخي هم به بدنش داد. م…
این داستان تقدیم به شما من و #سیمین دختر داییم ازبچگی باهم بزرگ شدیم. ورازدار همیم از وقتی سیزده 14 ساله شدیم سیمین همش دنبال دوس پسر بازی بود و با خیلی از پسرها و مردها رو هم ریخته بود پیش من تعریف می کرد که چطوری اونا رو تیغ میزنه و ازشون پول و…