داستان سکسی تقدیم به شما سلام من آرمان هستم و ۱۷ سالمه سه سال پیش بود با یکی اشنا شدم اسمش ماهان بود یه پسر مغرور و جذاب البته به چشم من جذاب میومد من قبلا اونو میشناختم و ازش متنفر بودم بعد ها بهم گفت اونم بهم همین حس رو داشته خلاصه یه روز…
داستان سکسی تقدیم به شما این ماجرا برا زمانی است که من حدودا 15 یا 16 ساله بودم ، اون زمان تو همسایگی ما یک خونه قدیمی خیلی بزرگ و در و دشت بود که متروکه شده بود و سالها میشد کسی اونجا زندگی نمیکرد. یعنی بعد از فوت صاحبخانه و افتادن خونه بین ورثه…
این داستان تقدیم به شما قبل از #امتحانات #خردادماه بود که مهسا گفت من از اینجا برم دلت برام تنگ میشه دایی؟ ی اخمی کردم گفتم #کجا تو رو من کار دارم گفت بابام گفته باید برگردی همینجا گفتم دوسه هفته ی بار ی شب بیا گفت من خاله سمیرا نیستم درضمن میخوام این رابطه…
داستان سکسی تقدیم به شما سلام. اسم من سحره و 32 سالمه و مجرد. تا 25 سالگی اصلا نمیدونستم سکس چیه. نو یه خانواده سنتی و معتقد بزرگ شدم. سال آخر دانشگاه بودم که یه روز پری وارد کلاس شد که من تازه فهمیدم دختر بودن یعنی چی! تمام تنم لرزید. خیلی سعی کردم فراموشش…
این داستان تقدیم به شما سلام دوستان من #ارشم یک ترنس 18 سالمه ساکن یزدم تازه #دانشجو شدم این داستان برمیگرده به ترم مهر که امدم دانشگاه چون تیپم #دخترونه بود و یزدیها هم ندیده هستن بد نگاه میکنن #تعطیلات #فرجه بود همه رفته بودن خونه هاشون تنها بودم تو خوابگاه بدجور هوس کیر کرده…
داستان سکسی تقدیم به شما سلام دوستان من این داستان رو از زبون یکی از دوستان و کاربر خوب انجمن کیر تو کس نوشتم که برام تعریف کرده بود و بدون کوچکترین تغییر در خاطرات بجز امیدوارم لذت ببرید: بی صبرانه منتظر بودیم که دختر خاله نامزدم سحر زنگ بزنه و خبر و جواب معاینه…
این داستان تقدیم به شما مشغول تمیزکاری خونه بودم که ارباب صدام کردن ، هر بار میرفتم پیششون باید رو زمین میخوابیدم و پاشونو میبوسیدم ، عصبانیتو میشد درونشون حس کرد … دستور دادن که شلاقو بیارم ، دامنمو دادم بالا و کونمو قمبل کردم ، هر بار با تسمه ی چوبی بزرگ به کونم…
داستان سکسی تقدیم به شما سلام منیژه هستم 46 ساله میخوام رابطه ای که ناخواسته واردش شدم رو براتون بنویسم اگه دوست داشتین قسمتهای دیگشم مینویسم براتون من تو ۱۷ سالگی با شوهر مرحومم که پسر داییم بود ازدواج کردم چون هر دو کارمند بودیم با هم توافق کردیم که یه بچه داشته باشیم تا…
این داستان تقدیم به شما یک داستان واسه خودم پیش امده حالشو کردم اسمو محسن اینجا داشتم از سالن میومدم خونه حسابی خسته بود میخواستم بخوابم فقط سر کوچه یک دختره ۱۴-۱۵ ساله بود #سفید پوست لاغر خوشگل داشت گریه میکرد معلومه ادما واسم مهم نیست ولی نمیدونم چی شد گفتم چی شده گریه میکنی…
داستان سکسی تقدیم به شما اقا فتیش پا از نظر من خیلی چیز تخمی بود تا چند شب پیش که در ادامه براتون توضیح میدم😊 مثل هر ایرانی پس از تلاش برای ثبت نام ماشین اسمم در اومد و یه شاهین برنده شدم(که بعد متوجه شدم دلیلش استقبال کم مردم بوده)خلاصه قدر همینو دونستم و…
این داستان تقدیم به شما هنوز خونهای که به بودجه ی #دانشجویی من بخوره پیدا نکرده بودم چند تا خونه دیگه رو هم دیدم قیمت ها خیلی بالا بود، اصلا به پول من نمیخورد. دلم نمی خواست برم خوابگاه. تعریفشو از چند تا از بچه ها شنیده بودم. خوابگاه دانشجویی قیمتش مناسب بود اما به…
داستان سکسی تقدیم به شما تقریبا 5 سالی میشد که همیدیگرو میشناختیم…اولاش هم دانشگاهی بودیم ولی بعد از یه مدت رابطمون شروع شد…این داستان اولین باره که باهم سکس داشتیم… اون روز هوا خیلی سرد بود وقتی رسیدم دانشگاه سامانو دیدم با اینکه کلاس نداشت چرا اومده بود دانشگاه یکم حرف زدیم و فهمیدم واسه…