این داستان تقدیم به شما سلام من بهمن هستم 17 سالمه این داستان بر میگرده به زمانی که بابام یه دونه دوست داشت که مرده یه زن خیلی جذابی داشت اون دوست بابام از زن قبلی اش جدا شده بود و با این زن ازدواج کرده بود اون ها یه #رستوران خیلی خوب تو شهر…
داستان سکسی تقدیم به شما خاطره ی من مربوط به حدود 25 سال پیشه من اسامی را تغییر میدم که مشکلی برای کسی پیش نیاد من 15 ساله بودم و کمی مذهبی بودم پسر عموی من جعفر که 1/5 سال از من کوچکتر بود پسری نسبتا زیبا و سبزه بود چون خانوادش به مسافرت رفته…
این داستان تقدیم به شما سلام من ۷ سال ازدواج کردم و خانم چندتا دایی و زندایی داره که با یکیشون خیلی رفت و امد داریم یه روزی از این روزا که مهمون ما بودن زنداییش رفت تو اتاق #لباس عوض کنه ولی من هواسم نبود و یهو رفتم تو که دیدم شلوار لی و…
داستان سکسی تقدیم به شما سلام من مها هستم قبلأ دو تا داستان براتون گذاشتم بابت نظراتتون ممنون قبل از این که داستان و شروع کنم یه خواهش ازتون دارم لطف کنید به خانواده ام فحش ندید چون اینها صرفأ تخیلات ذهنی من هستن و دوست ندارم به خاطر یه داستان خانواده ام فحش بخورن…
این داستان تقدیم به شما سلام سلام عبدالغفورم #افغان هستم نوزده سالمه در سیزده سالگی با مادرم اومدیم ایران یاد ندارم پدرم کیه سفید و بیمو چشم تنگم مثل ژاپنیا پوست خیلی نرم و صافی دارم و سوراخ کونم صورتیه باید دختر میشدم ولی از شانس بد پسر شدم در بچگی بارها بهم تجاوز شد…
داستان سکسی تقدیم به شما – خاله افسر : بد فکری هم نیست ولی مگه چیزی هم برای گفتن باقی مونده .. بچه ای که سر خود میره کسشو بر باد میده و مایه سر افکندگی بابا ننه اش میشه همون بهتر که بره عروس سر خونه باشه -ماماااااااااااااااان چرا با من این جوری حرف…
این داستان تقدیم به شما منم زن داداشمو چند ماهی میشه دارم میگام زنداداش 21 سالشه من 23 #داداش رفته #ماموریت ارتشیه من تو خونشون تنهایی میموندم زنداداش میرفت شبا پیش مادرش چند ماه پیش ظهر اومدم خونه داداش کلید دارم قرار هم نبود زنداداش خونه باشه خونشون دو طبقه و نیم است از وقتی…
داستان سکسی تقدیم به شما – پژمان جون این مرحله دیگه از همه این مراحل بهتر و بالاتر بود -خوشت اومد اشرف جون ;/; تازه این شروعشه -دلم نمیخواد اصلا تموم شه . هم جیگر آدمو خنک می کنه هم آتیش میده . کیرشو مث یه سوهان می کشید تا ته کوسم و درش می…
این داستان تقدیم به شما مرسی از اینکه تیکه ای از سر گذشمو خوندین گفتم که: دخترمون دانشگاه #ملی (#بهشتی قبول شده) پسرمون یکیش راهنمایی و کوچیکه دبستانیه داداش فشارخون و مرض قند داره مدتیست اصلا سکس نداره نوشین عملا زن من شده داداش دخترم کاملا از سکس منو مامانش باخبره مامانش بهش گفته هر…
داستان سکسی تقدیم به شما با سلام من اسمارو مستعار مینویسم اسمم آرش الان۱۸ سالمه اولین خاطره کون دادنم بر میگرده به ۷سالگیم که داییم کونم گذاشت خیلی درد داشت اما واسه اولین بار لذت بخش بود میخواستم بازم تکرارش بشه ولی روم نمیشد به دایم بگم میترسیدم باخودم ور برم تا اینکه من دوم…
داستان سکسی تقدیم به شما – نازنین : این دو تا بحث متفاوتن اینکه نخوام ببینمتون با اینکه بخوام ارتباطی نباشه فرق میکنهنادر : من قبول می کنم … در شرایطی که آروم باشی .. اختلافی با هم نداشته باشیم حس کنی که دیگه فکر و اندیشه من احساس من نیاز های درونتو تامین نمی…
این داستان تقدیم به شما منم زنداداشمو سالهاست که می کنم این سرگذشت از سال 1360 شروع میشه اسمش #معصومه است وقتی زن داداش شد من عاشقش بودم ولی نصیب داداش فریدون شد من از داداش #فریدون 18 ماه کوچکتر بودم ولی هیکل و قدم از او بزرگ و بلندتر بود از زمان نامزدیش تو…